روزنامه اطلاعات در یادداشتی نوشت: آنجا که پای منافع ملی در میان است و سود حداکثری در برابر ضرر حداقلی محتمل؛ شرط عقل، همراهی و پشتیبانیاست؛ و حاشیه ساختن از اموری مانند هیأت چهلنفره و یا عدم تسلط به زبان و ادبیات طرف مقابل، بحثهاییاست اولاً خانگی و ثانیاً زمانشناسانه و در وقتش.
کسانی که در کوران یک اتفاق مرتبط با مصالح و مفاسد کشور، به جای چشمداشتن بر اصل مذاکرات و مفاد و نتایج آن، دلمشغول تعداد مسافران وین میشوند و یا به فرمت و رنگ کتوشلوارها ایراد میگیرند- گرچه محل دقت و تأمل است- اما نباید فشارهای روانی ناشی از این حواشی را بر اصل ماجرا غالب کنند.
مثبتنگرانه اینگونه میپنداریم که برای گزینش تکتک این چلهسواران، فکر و دوراندیشی شده و برای مشکل زبان و ادبیات هم آدمهای تربیتشدهی این کار همراه هستند؛ (و خیالتان راحت! در مردان میدان سیاست در همهجای دنیا، باید چراغ دست بگیرید، تا ادیبی زبانآور را پیدا کنید؛ هست، ولی کم است!)
القصه؛ اخیرا فیلم کوتاهی از مذاکرهکنندهی ارشد وین دیدم، که در پاسخ سوالِ پرسشگر، که پرسید چرا سر و صدایی از برجام در کشور نیست و مثلا مانند بعضی مسائل دیگر آب و تابی از آن چکیده و دیده نمیشود، به تمثیلی اشاره کردند به این مضمون که: اگر شما زن ناسازگاری داشتهباشید که با شما چنین و چنان کردهباشد؛ مهریه را اجرا گذاشته، آبروتان را برده، آرامش زندگیتان را زدوده وخلاصه امانتان را بریده؛ آیا با همهی این احوال جشن سالگرد ازدواج میگیرید!؟
انصاف دهم، در مقام تمثیل، بر حاضرجوابی و مثَلگردانی و صحنهآرایی سخن بر مهارتشان آفرین آوردم و از شما چه پنهان آرزو کردم که در برابر لشکر خیزبرداشتهی آن سوی میز مذاکره نیز همینگونه اسب فصاحت در میدان بلاغت بتازند و تیرِ آخر از جعبهی حجت بر خصم افکنَند و به مصداق «بُهِتَالذی کفر» دست پر به خانه باز آیند؛ که خدا کناد!
... اما یک نکته در آن تمثیل، دلمشغولانه رهایم نکردهاست: این خانم، که این روز را بر سر شما آورده و روزگارتان را سیاه کرده؛ چرا بعد از آن که ترامپ طلاقش داد، شما دوباره میل او کردید!؟ شاید هم بدان دلیل که عدهی طلاقش سرآمدهاست!