برهنهرقصی چرا باید مایه شرمساری باشد؟
+3
رأی دهید
-9
ایندیپندنت فارسی :چند سال پیش، وقتی مادر یکی از دوستان پسر هشت سالهام را در مغازه خواربارفروشی دیدم، از من پرسید: «من عکس ژست یوگای تو را در فیسبوک دیدم. بدن بسیار انعطافپذیری داری. ... آیا رقصنده بودهای؟»
شرم در وجودم جاری شد. هیچوقت نمیدانم در چنین موقعیتی چه بگویم.
با شانه بالا انداختن پاسخ دادم: «یک جورهایی.»
میخواستم به آن سوال صادقانه، اما درست پاسخ دهم. دوست ندارم پاسخهای گمراهکننده به مردم بدهم.
بله، من رقصنده بودهام، اما نه از آن نوع رقصندههایی که او فکر میکرد. او تصویری از یک بالرین با لباس باله از من در ذهن داشت، اما برای هرکسی که گذشته من را بشناسد، میداند که این لباسی نیست که من میپوشیدم.
هرگز نمیدانم چگونه کسی به موضوع پول درآوردن من با برهنگی واکنش نشان میدهد، بنابراین همیشه بهتر است که در مکالماتی از این دست وارد جزئیات آن نشوم.
من از ۱۸ سالگی شروع به برهنهرقصی (استریپینگ) کردم. در جایگاه یک بازیگر، فکر نمیکردم این کار شنیعی باشد که لباسهایم را در بیاورم و خود را برهنه نشان دهم، بنابراین این کار را کردم. فکرم این بود که با این کار خرج نقلمکانم به شهر نیویورک را برای تبدیل شدن به یک بازیگر معروف تامین میکنم. جای شگفتی نیست که خیلی بیشتر از آنچه تصور میکردم، برهنهرقصیام به درازا کشید، هرگز هم بازیگر مشهوری نشدم، هرچند چند سال زندگی خود را از این راه تأمین کردم.
وقتی برهنهرقصی میکردم، تنها راه برای کسب درآمد اضافی این بود که در اتاقهای خصوصی برای مشتریان کَپَلرقصی (لپدنس) کنم، که این کار در موقعیت بدی قرارم میداد، چون میخواستم همه کارهایم قانونی باشد. برای چند تا عکس سکسی هم برهنه شدم، اما هرگز از عکسهایی که از من گرفته شده بود پولی بهدست نیاوردم. من دستمزد ساعتی دریافت میکردم و شخص دیگری مالک تصاویر من بود. آنها عکسی از باسن مرا داشتند. وقتی میبینم که کارگران جنسی این روزها در سایتهایی مانند اُنلیفنز (OnlyFans) چه خودمختاریای بر کار خود دارند، به آنها حسودیام میشود.
واقعیت ساده این است که کار جنسی سخت است و اغلب کار چندان دلپذیری نیست. اما بسیاری از کارگران جنسی نمیخواهند درباره آن صحبت کنند. وقتی اولین مقاله خود را درباره جنبههای سخت برهنهرقصی منتشر کردم، چند کارگر جنسی به صورت آنلاین مرا توبیخ کردند که برای افرادی مانند من خوب نیست که درباره جوانب منفی صحبت کنم، و این که من فقط باید درباره نکات مثبت برهنهرقصی و کار جنسی بنویسم. حرفشان این است که ما فقط باید جنبه توانمندسازی آن را نشان دهیم، نه جنبه منفیاش را، در غیر این صورت در حق زنان شاغل در این صنعت ظلم میکنیم.
مجازات شدن به دست دیگر کارگران جنسی که میخواستند تجربیات من و نحوه بیان آن را دیکته کنند، بسیار عجیب بود. چرا واقعیت دنیایی را که در آن زندگی میکنیم، نشان ندهیم؟ به نظر میرسید حرف آنها این است که تنها راه برای آشتی کردن با کار جنسی، این است که بگوییم همه اینها خوب و توانمندساز است. اما این تجربه من نبود؛ هرچند، بارها سعی کردهام آن تجربه را برای خودم از نو تفسیر کنم.
اشتباه نکنید. نکات مثبتی در برهنهرقصی وجود دارد: پرداخت نقدی مزد، توانایی تعیین ساعت کاری از سوی خود رقصنده، گاهی احساس قدرت، و نیز زرق و برق کار. اما این تجربه، زندگی شخصی مرا خراب کرد. گفتن خلاف این، ناصادقانه خواهد بود.
در چند روز گذشته، اخباری منتشر شد مبنی بر آن که سایت اُنلیفنز تصمیم خود را برای ممنوعیت انتشار محتوای دارای برهنگی، حداقل فعلا، لغو میکند.
من این تصمیم را جشن میگیرم و معتقدم که هر کس باید توانایی کنترل انتخابهای خود را داشته باشد. اما تساهل اُنلیفنز نیز بیعواقب نیست. به احتمال زیاد، زنان جدیدی در راه خواهند بود که تصمیم میگیرند برای حلوفصل بحران مالیای در زندگیشان، خود را برهنه کنند و تصویرش را بفروشند. بسیاری از آنها به دنبال همان «توانمندسازی» هستند که کارگران جنسی وعدهاش را میدهند.
در این برهه از تاریخ، فکر میکنم به سختی بتوان استدلال قانعکنندهای یافت در توجیه این که چرا زن نباید اجازه داشته باشد با بدن خود هر کاری بکند که میخواهد. به آسانی میتوان دید که چگونه میتوان ایدهآلهای فمینیستی را چارچوببندی کرد، طوری که برهنه شدن و پول درآوردن از این راه را توانمندسازی پنداشت. اما صادق بودن نیز مهم است. من این صداقت را به زنان جوان امروز بدهکارم.
قبل از اُنلیفنز و توانایی کارگران جنسی برای کنترل تصاویر و ایمنی خود، بیشتر سکوهایی که برهنه رقصندگان واقعی در آن به اجرا میپرداختند، مانند سکوی کلاب نیویورک سکورز در فیلم «هاسلرز» (به فارسی «شیادان» ترجمه شده است) نبود، جایی که خود من نیز در اوایل دهه ۹۰ در آن اجرا داشتم. برهنهرقصی به دور میله مختص «باشگاههای آقایان» در شهرهای بزرگ بود. نه در کافههای خوابآلود و شهرهای کوچک که اکثر رقصندهها در آن امرار معاش میکردند. به جای هزاران دلار درآمد در یک شب، بسیاری از رقصندگان دو نوبت کار میکردند تا با چند صد دلار در جیب و با درد عضلات به خانه بروند، در حالی که عزت نفس خود را در شرایط سخت کار از بین بردهاند.
انلیفنز به کارگران جنسی گزینه دیگری میدهد و آنها توانایی بیشتری برای کنترل تجربه خود در اختیار دارند. اما درست مانند برهنه رقصندگان مدلها نیز به پول نقد آسان و احساس ستایش آنلاین عادت خواهند کرد. تعداد کمی از افراد درباره نحوه واکنش جامعه با آنها وقتی پا به میانسالی بگذارند فکر میکند یا اینکه چگونه در شغلی که نمیخواهند برای همیشه انجام دهند گرفتار میشوند. هنوز هم دلپذیر و باحال نیست که به مادر دیگری بگویم که من زمانی برهنهرقصی کردهام.
من همیشه میگفتم که هرگز در واقع رقاص برهنه نبودم. بلکه نقش آن را بازی میکردم. او آن کسی نبود که من بودم. اما برای مدت کوتاهی، من واقعاً فکر می کردم که کییرا که نام شخصیت برهنهرقاص من بود، خود من بود. من خودم را در آن هویت گم کردم. من از دیدن گروه جدیدی از زنان جوان که هویت خود را در نظرات دیگران درباره آنها جستجو میکنند، به این دلیل که میتوان در انلیفنز پولهای آسان به جیب زد، متنفرم.
شاید فیلم هاسلرز و تمام صحبتهای مثبت درباره کارگر جنسی به ما کمک کند تا آشکارا بگوییم که چه هستیم، چه بودیم و حقیقت همه چیز را نشان دهیم، نه تنها پول آسان، بلکه آسیب احتمالی و واقعی این کار به زنان جوان و احساس آنها درباره خود و قدرت خود.
من میخواهم افرادی که درباره کار جنسی فکر میکنند بدانند که آنها بیش از صرف یک بدن هستند. آنها ارزشمند هستند و اگر تصمیم بگیرند که کارگر جنسی باشند، میتوانند کار خود را آگاهانه و سالم انجام دهند. چیزهای خوب و بدی در این صنعت وجود دارد و من افتخار میکنم که از آن جان سالم به در بردم. اکنون متوجه شدهام که گفتن اینکه کیریا بخشی از من بود و هست، خوب است. اما او همه وجود من نیست.
شرم در وجودم جاری شد. هیچوقت نمیدانم در چنین موقعیتی چه بگویم.
با شانه بالا انداختن پاسخ دادم: «یک جورهایی.»
میخواستم به آن سوال صادقانه، اما درست پاسخ دهم. دوست ندارم پاسخهای گمراهکننده به مردم بدهم.
بله، من رقصنده بودهام، اما نه از آن نوع رقصندههایی که او فکر میکرد. او تصویری از یک بالرین با لباس باله از من در ذهن داشت، اما برای هرکسی که گذشته من را بشناسد، میداند که این لباسی نیست که من میپوشیدم.
هرگز نمیدانم چگونه کسی به موضوع پول درآوردن من با برهنگی واکنش نشان میدهد، بنابراین همیشه بهتر است که در مکالماتی از این دست وارد جزئیات آن نشوم.
من از ۱۸ سالگی شروع به برهنهرقصی (استریپینگ) کردم. در جایگاه یک بازیگر، فکر نمیکردم این کار شنیعی باشد که لباسهایم را در بیاورم و خود را برهنه نشان دهم، بنابراین این کار را کردم. فکرم این بود که با این کار خرج نقلمکانم به شهر نیویورک را برای تبدیل شدن به یک بازیگر معروف تامین میکنم. جای شگفتی نیست که خیلی بیشتر از آنچه تصور میکردم، برهنهرقصیام به درازا کشید، هرگز هم بازیگر مشهوری نشدم، هرچند چند سال زندگی خود را از این راه تأمین کردم.
وقتی برهنهرقصی میکردم، تنها راه برای کسب درآمد اضافی این بود که در اتاقهای خصوصی برای مشتریان کَپَلرقصی (لپدنس) کنم، که این کار در موقعیت بدی قرارم میداد، چون میخواستم همه کارهایم قانونی باشد. برای چند تا عکس سکسی هم برهنه شدم، اما هرگز از عکسهایی که از من گرفته شده بود پولی بهدست نیاوردم. من دستمزد ساعتی دریافت میکردم و شخص دیگری مالک تصاویر من بود. آنها عکسی از باسن مرا داشتند. وقتی میبینم که کارگران جنسی این روزها در سایتهایی مانند اُنلیفنز (OnlyFans) چه خودمختاریای بر کار خود دارند، به آنها حسودیام میشود.
واقعیت ساده این است که کار جنسی سخت است و اغلب کار چندان دلپذیری نیست. اما بسیاری از کارگران جنسی نمیخواهند درباره آن صحبت کنند. وقتی اولین مقاله خود را درباره جنبههای سخت برهنهرقصی منتشر کردم، چند کارگر جنسی به صورت آنلاین مرا توبیخ کردند که برای افرادی مانند من خوب نیست که درباره جوانب منفی صحبت کنم، و این که من فقط باید درباره نکات مثبت برهنهرقصی و کار جنسی بنویسم. حرفشان این است که ما فقط باید جنبه توانمندسازی آن را نشان دهیم، نه جنبه منفیاش را، در غیر این صورت در حق زنان شاغل در این صنعت ظلم میکنیم.
مجازات شدن به دست دیگر کارگران جنسی که میخواستند تجربیات من و نحوه بیان آن را دیکته کنند، بسیار عجیب بود. چرا واقعیت دنیایی را که در آن زندگی میکنیم، نشان ندهیم؟ به نظر میرسید حرف آنها این است که تنها راه برای آشتی کردن با کار جنسی، این است که بگوییم همه اینها خوب و توانمندساز است. اما این تجربه من نبود؛ هرچند، بارها سعی کردهام آن تجربه را برای خودم از نو تفسیر کنم.
اشتباه نکنید. نکات مثبتی در برهنهرقصی وجود دارد: پرداخت نقدی مزد، توانایی تعیین ساعت کاری از سوی خود رقصنده، گاهی احساس قدرت، و نیز زرق و برق کار. اما این تجربه، زندگی شخصی مرا خراب کرد. گفتن خلاف این، ناصادقانه خواهد بود.
در چند روز گذشته، اخباری منتشر شد مبنی بر آن که سایت اُنلیفنز تصمیم خود را برای ممنوعیت انتشار محتوای دارای برهنگی، حداقل فعلا، لغو میکند.
من این تصمیم را جشن میگیرم و معتقدم که هر کس باید توانایی کنترل انتخابهای خود را داشته باشد. اما تساهل اُنلیفنز نیز بیعواقب نیست. به احتمال زیاد، زنان جدیدی در راه خواهند بود که تصمیم میگیرند برای حلوفصل بحران مالیای در زندگیشان، خود را برهنه کنند و تصویرش را بفروشند. بسیاری از آنها به دنبال همان «توانمندسازی» هستند که کارگران جنسی وعدهاش را میدهند.
در این برهه از تاریخ، فکر میکنم به سختی بتوان استدلال قانعکنندهای یافت در توجیه این که چرا زن نباید اجازه داشته باشد با بدن خود هر کاری بکند که میخواهد. به آسانی میتوان دید که چگونه میتوان ایدهآلهای فمینیستی را چارچوببندی کرد، طوری که برهنه شدن و پول درآوردن از این راه را توانمندسازی پنداشت. اما صادق بودن نیز مهم است. من این صداقت را به زنان جوان امروز بدهکارم.
قبل از اُنلیفنز و توانایی کارگران جنسی برای کنترل تصاویر و ایمنی خود، بیشتر سکوهایی که برهنه رقصندگان واقعی در آن به اجرا میپرداختند، مانند سکوی کلاب نیویورک سکورز در فیلم «هاسلرز» (به فارسی «شیادان» ترجمه شده است) نبود، جایی که خود من نیز در اوایل دهه ۹۰ در آن اجرا داشتم. برهنهرقصی به دور میله مختص «باشگاههای آقایان» در شهرهای بزرگ بود. نه در کافههای خوابآلود و شهرهای کوچک که اکثر رقصندهها در آن امرار معاش میکردند. به جای هزاران دلار درآمد در یک شب، بسیاری از رقصندگان دو نوبت کار میکردند تا با چند صد دلار در جیب و با درد عضلات به خانه بروند، در حالی که عزت نفس خود را در شرایط سخت کار از بین بردهاند.
انلیفنز به کارگران جنسی گزینه دیگری میدهد و آنها توانایی بیشتری برای کنترل تجربه خود در اختیار دارند. اما درست مانند برهنه رقصندگان مدلها نیز به پول نقد آسان و احساس ستایش آنلاین عادت خواهند کرد. تعداد کمی از افراد درباره نحوه واکنش جامعه با آنها وقتی پا به میانسالی بگذارند فکر میکند یا اینکه چگونه در شغلی که نمیخواهند برای همیشه انجام دهند گرفتار میشوند. هنوز هم دلپذیر و باحال نیست که به مادر دیگری بگویم که من زمانی برهنهرقصی کردهام.
من همیشه میگفتم که هرگز در واقع رقاص برهنه نبودم. بلکه نقش آن را بازی میکردم. او آن کسی نبود که من بودم. اما برای مدت کوتاهی، من واقعاً فکر می کردم که کییرا که نام شخصیت برهنهرقاص من بود، خود من بود. من خودم را در آن هویت گم کردم. من از دیدن گروه جدیدی از زنان جوان که هویت خود را در نظرات دیگران درباره آنها جستجو میکنند، به این دلیل که میتوان در انلیفنز پولهای آسان به جیب زد، متنفرم.
شاید فیلم هاسلرز و تمام صحبتهای مثبت درباره کارگر جنسی به ما کمک کند تا آشکارا بگوییم که چه هستیم، چه بودیم و حقیقت همه چیز را نشان دهیم، نه تنها پول آسان، بلکه آسیب احتمالی و واقعی این کار به زنان جوان و احساس آنها درباره خود و قدرت خود.
من میخواهم افرادی که درباره کار جنسی فکر میکنند بدانند که آنها بیش از صرف یک بدن هستند. آنها ارزشمند هستند و اگر تصمیم بگیرند که کارگر جنسی باشند، میتوانند کار خود را آگاهانه و سالم انجام دهند. چیزهای خوب و بدی در این صنعت وجود دارد و من افتخار میکنم که از آن جان سالم به در بردم. اکنون متوجه شدهام که گفتن اینکه کیریا بخشی از من بود و هست، خوب است. اما او همه وجود من نیست.