زن جوانی که با ردزنیهای پلیسی در فرودگاه مشهد دستگیر شد، ماجرای اسیدپاشی مرموز را فاش کرد. عصر بیست و چهارم تیر گذشته بود که ناگهان فریادهای دلخراش مردی جوان، ساکنان محلهای در شهرستان طرقبه شاندیز را از منازل بیرون کشید.
مرد جوان از شدت درد و سوختگی به خود میپیچید که شهروندان با نیروهای امدادی و پلیس ۱۱۰ تماس گرفتند. دقایقی بعد امدادگران اورژانس در حالی پیکر نیم سوخته مرد ۳۰ ساله را به بیمارستان انتقال دادند که بررسیهای مقدماتی نشان داد مرد جوان در یک ماجرای اسیدپاشی عمدی دچار سوختگی شدید شده است.
از سوی دیگر نیروهای گشت انتظامی نیز که در محل وقوع حادثه حضور داشتند، با انجام یک سری تحقیقات میدانی به سرنخهایی رسیدند که بیانگر اسیدپاشی توسط زن ۴۰ ساله بود. با توجه به حساسیت و اهمیت موضوع، بلافاصله بررسیهای تخصصی آغاز شد .
براساس این گزارش، در حالی که مرد جوان در بخش سوختگی بیمارستان امام رضا (ع) مشهد بستری شده و تحت مداوا قرار داشت، گروه تخصصی کارآگاهان پلیس آگاهی به بررسی ابعاد و زوایای مختلف این پرونده حساس پرداختند.
طولی نکشید که مشخص شد اسیدپاشی در منزل زنی به نام «الف» صورت گرفته، اما او لحظاتی پس از وقوع این حادثه دلخراش به مکان نامعلومی گریخته است.
با توجه به شایعات و حساسیتهایی که این ماجرا در منطقه تفریحی طرقبه شاندیز ایجاد کرده بود، گروه ویژه کارآگاهان ، دامنه عملیاتهای پلیسی را به جنوب کشور کشاندند چرا که بررسیهای اولیه حاکی از آن بود که زن ۴۰ ساله به جزیره کیش گریخته است.
پیگیری این سرنخ موجب شد کارآگاهان با دستورات ویژه قضایی، عملیات دستگیری متهم را در دو شاخه اطلاعاتی و انتظامی ادامه دهند، اما زن جوان که در جزیره کیش و بندرعباس احساس ناامنی کرد و تصمیم به بازگشت به مشهد گرفت.
«الف» که تصور نمیکرد زیر چتر اطلاعاتی نیروهای انتظامی باشد، درحالی که با دقت اطراف خود را میپایید وارد کمین کارآگاهان شد و در یک لحظه باورناپذیر، حلقههای قانون بر دستانش گره خورد. این زن جوان که همچنان مات و مبهوت به دست بندهای نقرهای رنگ مینگریست، بی سروصدا سوار خودروی پلیس شد و به مقر انتظامی انتقال یافت.
این زن جوان که روز گذشته مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفته بود، در همان دقایق اولیه راز این حادثه وحشتناک را فاش کرد و اسیدپاشی را به گردن گرفت.
او در ادامه اعترافات خود مدعی شد: حدود شش یا هفت سال قبل با مرد جوانی آشنا شدم که یک باشگاه ورزشی داشت، مدتی بعد که من هم باشگاهی را در همان رشته ورزشی راه اندازی کردم، او برای کمک به امور باشگاه نزد من میآمد، ولی آرام آرام از موقعیت و شرایط من سوء استفاده کرد به حدی که دیگر دست به اخاذی میزد و ایجاد مزاحمت میکرد.
این زن جوان در ادامه اعترافاتش همچنین ادعا کرد:با شرایطی که برایم به وجود آمده بود بازهم میترسیدم با پلیس تماس بگیرم یا از او شکایت کنم، چون او مرا تهدید میکرد، به همین دلیل تصمیم گرفتم از طرقبه مهاجرت کنم. به ناچار کار و زندگی ام را رها کردم و به شهرهای جنوبی کشور رفتم، ولی متاسفانه او نشانی محل اقامتم را به دست آورد و دوباره مزاحمتها شروع شد.
متهم به اسیدپاشی ادامه داد: این گونه بود که ناچار شدم به طرقبه بازگردم، اما این بار کینه و نفرت عجیبی از «الف» در دلم داشتم ونمی دانستم با این عصبانیت چه کنم! تا این که نقشه اسیدپاشی به ذهنم خطور کرد. آن روز با ترفندی خاص، «الف» را به منزلم کشاندم و در یک لحظه بطری یک لیتری حاوی اسید را به سرو صورت او پاشیدم و به همراه یکی از دوستانم از شهر خارج شدم، سپس به جنوب کشور رفتم تا دستگیر نشوم!
اما خودم هم نفهمیدم که چرا و چگونه به مشهد بازگشتم که در فرودگاه دستگیر شدم و اکنون نیز از این رفتار نابخردانه پشیمانم که بر اثر لحظهای عصبانیت و نفرت شکل گرفت. تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان این ماجرای هولناک با صدور دستورات ویژه قضایی همچنان ادامه دارد.