ایندیپندنت فارسی - مجید محمدی: بنا به نظرسنجی یک سازمان دولتی (ایسپا)، میزان تماشاگران مناظره دوم نسبت به مناظره اول حدود ۷ درصد افزایش داشته است (۳۷ به ۳۰ درصد)، در حالی که مناظره دوم خستهکنندهتر و کسالتآورتر از مناظره اول بود و مناظره اول معمولا مخاطب بیشتری دارد، چون افراد میخواهند با چهرهها و نحوه برخورد آنها آشنا شوند. موسسات دولتی معمولا این ارقام را تا روز رایگیری افزایش میدهند تا بلکه آرزوهای «نظام» برای مشارکت ۶۰درصدی تحقق یابد، در عین آن که میدانند مثل دانشگاه مریلند نمیتوانند دروغهای بزرگی چون ۷۸ درصد رضایت مردم ایران از مدیریت کرونا در اوج مرگ و مرگ ناشی از آن بگویند. مناظره سوم از حیث کسالتآوری با مناظره دوم رقابت میکرد، چون نامزدها به تکرار مواضع خود در دو مناظره قبلی رو کرده بودند.
دغدغههای «نظام» مناظره سوم هم در دقیقه ۱۲ شروع شد. بالاخره تلویزیون حکومتی بعد از صدها انتقاد ثبت شده، به پرسش یک سوال از همه نامزدها تن در داد، اما مثل همیشه آن را به بدترین وجه مطرح کرد و به انجام رساند. یک سوال کلی از نامزدها پرسیده شد در باب دغدغههای نامزدها، و به نامزدها نیز هفت دقیقه فرصت داده میشد تا مخاطب را بیشتر خسته کنند. در مناظرههای سیاسی با حضور چندین نفر، معمولا بیش از دو دقیقه در هر نوبت وقت داده نمیشود. اما مسئولان تلویزیون دولتی آنتن مجانی (از جیب مردم) در اختیار دارند و دستودلبازند. هفت دقیقه تریبون به نامزد داده میشد تا آشفته و بههمریخته، هر چه میخواهد بگوید.
قرار این بود که دغدغههای مردم بیان شود، اما در عصر ارتباطات، حتی یک فایل صوتی و تصویری و یک پیام از شهروندان در برنامه پخش نشد. همه دغدغههای مردم، از چشم نظام و بوق تبلیغاتی آن مطرح شدند: گرانی و تورم، عدالت و شکاف اقتصادی، رکود اقتصادی، شفافیت و مقابله با فساد، یارانه، اشتغال، و تامین مسکن؛ البته همه از چشم نظام. اما آزادیهای اجتماعی و سیاسی، برنامههای موشکی و هستهای، مداخلات خارجی، خویشاوندسالاری، فرار مغزها، قرار گرفتن تحت قیمومت چین و روسیه، تمرکز قدرت در یک رهبر مادامالعمر، نظارتناپذیر و ناپاسخگو، و دخالت نظامیان در همه امور کشور، «دغدغه مردم» نبود.
در این مناظره نیز مثل دو مناظره قبلی، «حاج قاسم» و «رهبر انقلاب» اسمرمزهای پاچهخواری نامزدها بود. محسن رضایی و عبدالناصر همتی و زاکانی و قاضیزاده هاشمی، بیش از بقیه این اسمرمزها را مطرح میکردند.
دکورهای جدید عرفی در دو دهه اول جمهوری اسلامی ایران، گفتمان اسلامیسازی بر حکومت حاکم بود و مقامات با سوار شدن بر باورهای مذهبی، مفاهیم و احکام اسلامی را در حوزه عمومی بیمعنا و حتی انزجارآور کردند. اسلام در آن دوره راهحل همه مشکلات بود. در دو دهه اخیر، مقامات به مفاهیم عرفی و باب روز در دنیا رو کردهاند و مشغول بیمعناسازی و مبتذلسازی آنها هستند. وعدههای تمرکززدایی، فرصتهای برابر، رفع تضاد منافع، انحصارزدایی، قانونمداری، جهش تولید، شفافیت، شایستهسالاری، تغییر ساختارهای دولتی، ثبات اقتصادی، بازگشت اعتماد اجتماعی و سیاسی، و فرصتهای برابر، دکورهای معمول این گونه مناظرهها هستند؛ بدون آن که فهم درستی از آنها یا تجربه دیگر کشورها در این موارد ارائه شود.
در باغ سبز و «پنجره طلایی» در شرایطی که درآمدهای نفتی کشور به قول همتی سالی ۵ میلیارد دلار بوده است، مسابقه تحویل مسکن و پول نقد به مردم در مناظره سوم هم ادامه یافت. محسن رضایی بیش از همه وعده میداد: دادن حقوق به فارغالتحصیلان تحصیلات عالی دانشگاهی (یعنی اضافه کردن سالی ۶۵ هزار نفر به حقوقبگیران دولت) و زنان خانهدار و دادن یارانه ده برابری به نیمی از جمعیت کشور. علت هم آن است که او از بقیه مستاصلتر است و میداند که حتما رای نمیآورد. بقیه وعده ریشهکن کردن فساد یا شفافیت یا تورم یکرقمی میدادند که در این شرایط خواب و خیال یا دروغ است. زاکانی که متولد ۱۳۴۴ است، در مناظره ادعا کرد که ۴۲ سال است با فساد مبارزه کرده است؛ یعنی از سن ۱۴ سالگی.
فیل برجام استودیو را ترک نکرد بهرغم آن که در هیچ یک از پرسشهای سه مناظره موضوع برجام، مذاکرات خارجی، برنامههای موشکی و هستهای و گسترشطلبی جمهوری اسلامی ایران مطرح نشده بود، این موضوعات که امروز در مذاکرات برجام تعین یافته است، خودشان را نشان دادند. همتی و مهرعلیزاده مدام به تعامل با دنیا به عنوان راهحل دغدغههای «نظام» اشاره میکردند، اما خط قرمزهای نظام نمیگذاشت به نقش رهبر و سپاه و نهادهای تحت نظر آنها (مثل سپاه قدس) در ایجاد اخلال اشاره کنند. سیاستهای کلان را نه دولت تعیین میکند و نه میتواند اجرای آنها را تضمین کند، چون دولت کارگزارِ مباشران بیت و سپاه است. نقش همه نهادهای دولتی در بحرانها و مشکلات ذکر میشد، جز نهادهای تحت نظر رهبری و سپاه که بیش از ۶۰ درصد گردش مالی و بنگاهها و شرکتهای بزرگ کشور را در اختیار دارند.
حملات شخصی از سر استیصال در مناظره سوم، نامزدها تهاجمیتر به میدان آمدند. مهرعلیزاده و همتی لبه حمله را متوجه رئیسی کردند، چون بهدرستی او را سرتیم سه نامزد دیگر (جلیلی، زاکانی و قاضیزاده) میدانستند. تبدیل «۲۸ خرداد» به «۲۸ مرداد» از زبان همتی، رئیسی را در مقام رهبر کودتا علیه اصلاحطلبان و مقامات دولتها، از هاشمی و خاتمی تا احمدینژاد و روحانی قرار میدهد. به همین دلیل در این دوره سه رئیس دولت سابق، یعنی خاتمی، احمدینژاد و موسوی، عملا شرکت در رای دادن را تحریم کردهاند.
نوع سخنان مهرعلیزاده و همتی در انتقاد از تلویزیون دولتی، تحمیل سبک زندگی حاکمان، مداخله در آبپاشی جوانان، لغو کنسرتها، گشت ارشاد، حجاب اجباری، پاس دادن فهرست وامگیران عمده به رئیسی، و ذکر نقض پروتکلها از سوی کارزار رئیسی، نشان میدهد که مجموعه اصلاحطلبان با طیفهای موجود، از استمرار حضور در قوه مجریه ناامید شدهاند. ذکر کشتههای آبان ۹۸ در تلویزیون دولتی، برای هر نامزد ریاست جمهوری خودکشی سیاسی است؛ مگر آن که نامزد مربوطه شانسی برای خود نبیند.
نامزدهایی که همه چهار دهه در خدمت ولایت فقیه بودهاند و قدرت آنها چهار دهه تضمین شده بوده است و فقط جابجا میشدهاند، در برابر مردم شهادت دادند که برای قدرت نیامدهاند. آنها که همه ثروت کشور را در اختیار دارند، شهادت دادند که برای کسب ثروت نیامدهاند.
از «رای من کو» تا «رای بی رای» همتی در سخنان پایانی خود بهدرستی به تحول سیاسی جامعه ایران و نگرش به رایگیریها از ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۰ در دو شعار کلیدی این دو دوره، به کوتاهی اشاره کرد: شعار «رای من کو» در ۱۳۸۸ که نشاندهنده شهروند مایل به رای دادن و دفاع از رای خود با امید به اصلاح امور بود، و شعار «رای بی رای» خانوادههای کشتهشدگان که خواستار تحریم هستند و نشاندهنده یاس به تغییر در چارچوب نظام است.
در طول سه مناظره، نامزدهای جناح اقتدارگرا اصولا به علل کاهش مشارکت در این دوره اشارهای نکردند، چون این وضعیت برای آنها اهمیتی ندارد: آنها در ذیل ولی فقیه که مرکز قدرت است، نشستهاند و رای دادن را امری تجملی و صوری برای نمایش دمکراسی به مردم و جامعه بینالمللی میدانند.
پنج پرسش کلیدی در مورد مناظرهها مناظرههای سیاسی برای تشویق به مشارکت، طرح کارنامه و برنامههای نامزدها، دادن امکان مقایسه به مخاطبان، بگومگوی نامزدها و جذابیت بخشیدن به برنامه، و افزایش میزان مخاطبان شبکههای رادیویی و تلویزیونی برگزار میشوند. بر این مبنا، پنج پرسش در مورد سه مناظره نامزدهای «نظام» در بیعت ۱۴۰۰ میتوان مطرح کرد. این پرسشها را پاسخ میدهم:
۱- آیا مناظرهها به افزایش مشارکت در رایگیری کمک میکند؟ خیر، چون در این دوره بیش از ۷۰ درصد مردم از قبل تصمیم خود را گرفتهاند و حتی مناظرهها را نادیده گرفتند. مناظرهها نیز چیزی برای تغییر نظر افراد ارائه نکرد. مناظرهها به خوبی نشان داد که در جمهوری اسلامی ایران، شان شهروندان ایرانی اشکنه (علمالهدی) و لُنگ (ولایتی) است، و شان قشر حاکم چپاول همه منابع کشور.
۲- آیا نامزدها کارنامه و برنامههای خود را مطرح کردند؟ خیر، چون کارنامه آنها جز جنایت و فساد و اتلاف نبود؛ مثل رضایی که کارنامهای جز به کشتن دادن دهها هزار نفر در جنگ، و رئیسی که کارنامهای جز صدور حکم اعدام و بستن روزنامه و بازداشت فعالان سیاسی و روزنامهنگاران، و زاکانی که کارنامهای جز کتک زدن به دانشجویان ندارند. آنها برنامهای هم برای اجرای وعدهها نداشتند تا ارائه دهند. اصولا بخش قابل توجه وعدههای آنها قابل اجرا نیست.
۳- آیا امکان مقایسه به مردم داده شد؟ قطعا خیر، چون پرسش واحد و روشن با وقت کم- برای پاسخگویی بهکوتاهی- به آنها عرضه نشد.
۴- آیا نامزدها توانستند بگومگو کنند؟ به شکلی بسیار محدود. جلیلی و زاکانی و محسن رضایی و قاضیزاده از سوی دیگر نامزدها نادیده گرفته میشدند و مجادلهها عمدتا میان رئیسی از یک سو، و همتی و مهرعلیزاده بود. رئیسی بیشتر با روحانی مناظره میکرد تا با همتی و مهرعلیزاده.
۵- آیا مناظرهها به افزایش مخاطبان تلویزیون دولتی منجر شد؟ حتما خیر، چون کسانی که مشی امنیتی و تحقیرآمیز تلویزیون دولتی را نمیپسندند و میخواستند مناظرهها را ببینند، میتوانستد آنها را در شبکههای بی بی سی فارسی و ایران اینترنشنال مشاهده کنند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله، نظر نویسنده بوده و سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمیکند.