خانواده داماد خرمدین درباره قتل پسرشان چه میگویند؟

تحقیقات درباره ی پرونده ی هولناک قتل اعضای خانواده خرمدین به دست پدر و مادر خانواده کماکان ادامه دارد.
 
خواهر و برادر بابک خرمدین، افشین و آزیتا خرمدین، طی روزهای گذشته با حضور در دادسرای جنایی و اداره آگاهی تهران توضیحاتی در این خصوص ارائه کردند.
 
حالا پای خانواده ی فرامرز داماد خانواده، یکی از قربانیان جنایات خانوادگی والدین بابک خرمدین هم به میان آمده است.
 
صحبت های اخیر خواهر فرامرز بخشی از ابهامات مربوط به ماجرای مرگ برادرش را رفع کرده است.
ماجرای آرزو و فرامرز
 
آرزو دختر بزرگ خانواده خرمدین در سال ۷۸ پس از ۵ سال زندگی مشترک از همسر اول خود جدا می شود، زمانی که بیماری ام‌اس او هم عود کرده بود.
 
فرامرز، پسرعمه ی آرزو هم به تازگی از همسر اول خود جدا شده بود و با خانواده ی خود زندگی می کرد. تجربه ی مشترک طلاق و روابط فامیلی باعث نزدیک تر شدن آرزو و فرامرز می شود.
 
به گفته ی خواهر فرامرز، خانواده ی مذهبی آن ها مایل به ازدواج فرامرز با آرزو به خاطر سبک زندگی آزادترش نبودند اما از آنجایی که بیماری ام‌اس آرزو هر روز شدیدتر می شد فرامرز می خواست با ازدواج با آرزو از او حمایت کند.
 
با اصرار فرامرز صیغه ی محرمیتی بین آن ها خوانده می شود اما او و آرزو خیلی زود با یکدیگر دچار اختلاف می شوند و وقتی فرامرز تصمیم به برهم زدن نامزدی شان می گیرد آرزو که مایل به این اتفاق نبود دست به خودکشی می زند و به همین خاطر فرامرز تصمیم می گیرد زندگی مشترک شان را از سر بگیرد.
 
فرامرز و آرزو مهر ۱۳۹۰ با یکدیگر ازدواج می کنند اما اختلافات و دعواهایشان تمامی نداشت و آرزو دائماً به قهر به خانه ی پدرش بازمی گشت. دی ماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه ی پدرش می رود و دیگر به منزل مشترک شان بازنمی گردد. قهرها تا ۱۴ اسفند ادامه می یابد که فرامرز برای آشتی با دسته گلی به خانه ی خانواده ی خرمدین می رود.
 فرامرز به روایت نزدیکان فرامرز متولد سال ۴۵ و به روایت نزدیکانش پسری مؤدب و غیرتی و همینطور دوست صمیمی و نزدیک بابک خرمدین بود. آن ها می گویند او اهل هیچ خلافی نبود و حتی سیگار هم نمی کشید. فرامرز تکنسین برق بود و علاقه ی زیادی به خودرویش داشت. خانواده و نزدیکانش معتقدند فرامرز از سر دلسوزی با آرزو ازدواج کرد چون بیماری آرزو در آن زمان پیشرفت کرده و او به افسردگی شدید هم مبتلا بود.
 
به گفته ی خواهرش، فرامرز آخرین بار روز ۱۴ اسفند از خانه ی دایی شان، اکبر خرمدین با او تلفنی صحبت کرد و قرار شد فردای آن روز همدیگر را ببینند اما فرامرز پس از آن روز ناپدید شد. فرامرز ۲ خط موبایل، یکی مخصوص کار و یکی برای ارتباطات خانوادگی داشت که پس از غیبتش خط کاری اش خاموش شد و خط دیگرش هم دست آرزو بود که می گفت فرامرز تلفن همراهش را به او سپرده و رفته است.
 
پیگیری های خانواده فرامرز فردای این ماجرا اکبر خرمدین به خانه ی خواهرش، مادر فرامرز، می رود و می گوید او و دامادش تا دیروقت درباره ی تصمیم او به جدایی از آرزو صحبت کردند و در نهایت فرامرز گفت آرزو را طلاق نمی دهد.
 
پس از آن هم اکبر خرمدین به همراه خانواده ی فرامرز به کلانتری می رود و آن ها اعلام می کنند فرامرز گم شده است. چند روز بعد پلیس خودروی فرامرز را در نزدیکی محله مهرآباد پیدا می کند. شیشه های خودرو شکسته بود و شناسنامه و چند وسیله ی دیگر فرامرز در خودرو رها شده بود. اما پنل ضبط، سوییچ و کارت ملی او هرگز پیدا نشد. خانواده ی فرامرز که از علاقه ی وی به خودرویش باخبر بودند با پیدا شدن آن بیشتر نگران سلامتی فرزند خود می شوند. از آن روز اکبر خرمدین هر روز به همراه پدر و برادرهای فرامرز به اداره آگاهی می رود اما خانواده فرامرز را راضی می کند پای آرزو را به خاطر بیماری اش به اداره ی پلیس باز نکنند.

خواهر فرامرز می گوید پنل ضبط خودروی برادرش را یک بار در خانه ی خانواده ی خرمدین دیده بود اما آرزو به او گفت که همه ی پنل ها به هم شباهت دارند.
 
به گفته ی خواهر فرامرز، اکبر خرمدین دائماً سعی می کرد خانواده ی آن ها را از پیگیری سرنوشت فرامرز منصرف کند و به آن ها گفت که فرامرز پیش از رفتنش به او گفته بود عاشق زنی شده و می خواهد برای همیشه برود و خود را گم و گور کند، یا اینکه یک بار او را در خیابان منتظر کسی دیده بود و بعد هم به خانواده ی فرامرز تهمت زده بود که خودشان پسرشان را فراری دادند تا آرزو را رها کند.
 
اما پدر فرامرز تا ۴ سال بعد از گم شدن پسرش کماکان برای شناسایی اجساد به پزشکی قانونی می رفت و پیگیر گم شدن فرامرز بود.
 
پیشرفت بیماری آرزو و گم شدنش رابطه ی خانواده های آرزو و فرامرز پس از مدتی رفته رفته بهتر می شود و حتی خانواده ی فرامرز به خاطر رها کردن آرزو توسط پسرشان احساس عذاب وجدان می کردند. پس از گذشت ۲ سال از گم شدن فرامرز، پدر آرزو طلاق دخترش را غیابی می گیرد.
 
بابک که در تمام سال های گذشته در لندن به سر می برد و از وقایع رخ داده بی خبر بود سال ۹۳ به ایران بازمی گردد. او که رابطه ی نزدیک و صمیمانه ای با فرامرز داشت بارها پیگیر مفقود شدن پسرعمه ی خود می شود اما او هم کم کم دروغ های پدرش را باور می کند.
 
در آن زمان وضعیت جسمانی آرزو هم وخیم تر شده بود و دائماً در بیمارستان بستری می شد. با شدت گرفتن دوباره ی اختلافات میان دو خانواده، روابط آن ها کم شد و فقط اکبر خرمدین به خانه ی خواهرش، مادر فرامرز، رفت و آمد می کرد.
 
تا اینکه در سال ۹۷ آرزو هم ناپدید می شود و پدر و مادرش ادعا می کنند او با مردی مسن که یکی از دوستان پدرش بود ازدواج کرده و به ترکیه رفته است. اما با توجه به وخامت حال آرزو کسی حرف آن ها را باور نمی کند و آن ها تصور می کنند حتماً خانواده اش به خاطر ناتوانی از رسیدگی به دخترشان، آرزو را به آسایشگاهی برده اند.
 
تکذیب ادعای تجاوز خانواده ی فرامرز ادعاهای اکبر خرمدین درباره ی مشکلات اخلاقی پسرش، بابک را رده کرده اند. آن ها می گویند هرگز مسأله ی اخلاقی از او ندیده بودند. ضمن اینکه رابطه ی بابک و فرامرز به قدری به یکدیگر نزدیک بود که او پس از بازگشت به ایران بارها پیگیر غیبت او شد و حتی نمی خواست گم شدن فرامرز را باور کند.
 
اما آنچه بیش از همه باعث شگفتی اقوام خانواده خرمدین شده ادعای مطرح شده درباره ی تجاوز اکبر خرمدین به دختر خود آرزو است. آن ها می گویند با توجه به شناخت کاملی که از او دارند این امر را ناممکن می دانند و شاید از نظر باقی مردم اتهام هر عمل شنیعی به کسی که متهم به قتل است امر چندان ناپسندی نباشد اما باید به حقوق او خانواده اش هم توجه داشت.
 
یکی از اقوام خانواده خرمدین می گوید آرزو از ابتدا دچار اختلالات شخصیتی و روانی بود و حرف هایی می زد که همه را به این باور رسانده بود که او دچار توهم است.
 
درخواست ما قصاص است خانواده ی فرامرز می گویند قاطعانه خواستار قصاص قاتلان فرزندشان هستند.
 
خواهر فرامرز می گوید: «تصمیم ما اشد مجازات و قصاص قاتلان است. ما می‌دانیم که اکبر خرمدین سرطان پیشرفته دارد و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالاً با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش فاش شود. رها کردن جسد بابک در نزدیکی خانه‌شان هم احتمالاً به همین‌خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به‌گونه‌ای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی‌اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.»
 
اقوام خانواده خرمدین همچنین درباره ی ادعای اکبر خرمدین درباره ی اعتقاد سفت و سختش به نماز و روزه می گویند او هیچگونه باور و اعتقاد مذهبی نداشت. به گفته ی آن ها، اکبر خرمدین انسان بسیار آرامی است اما در عین حال هیچ نوع مخالفتی با باورها و حرف هایش را تاب نمی آورد.
+103
رأی دهید
-8

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۲
    Chokam - ری، ایران

    پدره گاو بدنیا امده، خر از دنیا میره. اخر عاقبت مردمی که کتابخانه توی خونه شون نیست همینه گاو بدنیا امدن،خر از دنیا رفتن. غربی ها هم اگه گوتنبرگ دستگاه چاپ کتاب رو ۷۰۰ سال پیش اختراع نکرده بود وضعشون مثل مابود، برای مااختراع نشده هنوز
    38
    72
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۸۱
    گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا

    [::Chokam - ری، ایران. عزیزم فقط کتاب خواندن مهم نیست. نوع کتاب خواندن مهم است. روزی به منزل کسی رفتم. یک اطاق بزرگش پر از کتاب بود با این تفاوت که هزار جلد کتاب حاوی مزخرفات اسلامی. دانش شریعتی و جلال ال احمد و سروش هم برآمده از این مزخرفات است
    12
    92
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۶:۰۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    Chokam - ری، ایران
    [::گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا::]. دوست عزیزم کتابخوانی همیشه تاریخ بوده وهست،ولی اروپاییها۷۰۰ ساله روش انتقادی مطالعه، همه چیز قابل انتقاد و قابل شک و تردید،بخصوص از زمان شک دکارتی . دقیقا بر خلاف پدره که نوشته هیچ نوع مخالفتی رو تاب نمی اورد.
    2
    6
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۶:۲۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۷
    دایره مینا - ورشو، لهستان
    [::Chokam - ری، ایران::]. سلامی چو بوی خوش آشنائی.دوست عزیز نادیده.نه خواندن کتاب و نه داشتن کتاب هیچکدام ابدا مهم نیست.فارغ از این داستان,می گویم که: هرگزهیچکس راسخت قضاوت مکن که که این کهنه سرای سپنج روزی تورا سخت قضاوت خواهدکرد.چرا این را نوشتم؟در ایام قدیم اگر الاغی ببخشید بر زمین می افتاد هم صاحبش اورا میزد هم هرکسی که رد می شد ضربتی براو مینواخت.از زمره کسانی مباش که لگدی نثار کسی(هرچند بدباشد) کنی.حرفهای ما مانند تیغی دودَم است:به خودمان برمیگردد.حال بگو ببینم شما که کتاب زیادخوانده ای,داستان "کوبیدن میخ به دیوار"را شنیده ای؟داستان "پرهای بالش در کوچه"را خوانده ای؟اگر خوانده ای بیا تحلیل زیبایت را بنویس.باآرزوی بهترینها
    1
    9
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۶:۵۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۶۴
    zavareh - رودسر، ایران
    روسیه تا جایی که توانست ما را دوشید، چین ایران را اشغال کرده، مرگ و میر ویروس کرونای وارداتی بیداد می کند، بیش از ۸۰ درصد زیر خط فقر بسر می برند، زندانها پر است از زندانی های عقیدتی و مخالف حکومت، در یک کلام ایران در شرف ویرانی کامل است. بابا بس کنید و اینقدر در تله های رد گم کنی و ترفندهای ریز و درشت شیطانی این حکومت اشغالگر فریبکار نیفتید...
    2
    19
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۱۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۲
    agha_ehsan - تهران، ایران
    [::Chokam - ری، ایران::]. پس مشکل ، نبود کتابخانه در منزل خرمدین بوده ؟ - دلیل گم شدن دکل نفتی هم حتما نبود توالت فرنگی در منزل ما بوده .
    2
    11
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    Chokam - ری، ایران
    [::دایره مینا - ورشو، لهستان::]. دوست عزیز،به تعداد کتاب نیست ، یه کتاب هم کافی است بشرطیکه نقد آن کتاب رو هم بخوانی. خبر هم همینطور. بالا عرض کردم که ۷۰۰ سال پیش گوتنبورگ چاپ کتاب رو اختراع کردکتاب تولید انبوه شد و مردم با کتاب های مختلف ومتضاداشنا کرد،اینجا نه.اینجا بخاطر عثمانی دستگاه چاپ حرام بود،پس یه عقب افتادگی تاریخیه، ما ظاهر رو درست کردیم مدل ماشین و مدل خونه کتابخونه اروپایی،امامغز عثمانی
    0
    3
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    Chokam - ری، ایران
    [::agha_ehsan - تهران، ایران::]. شما توالت فرنگی هم می تونی مطالعه کنی،با زیر پایی توالت فرنگی طبی
    0
    0
    یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۲
    agha_ehsan - تهران، ایران
    [::Chokam - ری، ایران::]. چی داری میگی که مهم اینه که نقد کتاب را هم بخوانی ! یعنی طبق گفته جنابعالی یه بار باید یه کتاب رو بخونیم و بعد ببینیم یکی مثل تو چه نقدی براش نوشته و بشینیم اونو بخونیم ؟ حاجی من میگم شما کلا کتاب خوندن رو بی خیال شو . بجاش بشین گیم بازی کن . ملت رد دادن به خدا . خزعبلی مثل این نشنیده بودم که یکی بگه مهم خوندن کتاب نیست بلکه خوندن نقد اون کتابه !! حیف حروف الفبا که برای امثال تو اختراع شد .
    0
    1
    دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۷:۴۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    Chokam - ری، ایران
    [::agha_ehsan - تهران، ایران::]. نق با نقد فرق داره. شما '' نق'' می زنین،
    0
    0
    دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.