تن فروشی دختر خوزستانی در خانه زن معروف تهرانی

رکنا: وقتی از خوزستان به تهران گریخت دیگر اسم واقعی اش را فراموش کرد او با تن دادن به سیاهترین سرنوشت ها تن داد و حالا به افسانه معروف است.

به گزارش رکنا، او دل پردردی دارد از آرزویش که ازدواج است و حسرت هایش می گوید از روزی که وقتی تنها شده است توسط زنی معروف به خاله خانم در اختیار مردان قرار گرفته و فروخته شده است و حالا با دل بستن به پسری بیشتر در منجلاب فرو رفته است.

"از دست کتک های پدرم، بعد از 20سال به خانه مادرم گریختم اما شوهر مادرم  مرا بیرون کرد و از آنجا بود که آواره جاده ، تهران و شوش و سیاهی ها شدم ..."

این را وقتی روبه روی ما نشست تا از روزهای زندگیش بگویید ، گفت. دختری 22 ساله که وقتی آمد خط چروک بر صورت نداشت و حال صورتش تکیده شده است.
فرار از دست ناپدری آزارگر
افسانه می گوید: " 22ساله هستم ، از خوزستان به تهران آمده ام ! مادر و پدرم از هم جدا شده اند. مادرم دوباره ازدواج کرد و شوهرش شیشه ای (موادمخدر) بود. 20 سال با پدرم زندگی کردم و او مرا مورد آزار و اذیت قرار می داد، بنزین روی من می ریخت و با شیلنگ کتکم می زد و می گفت باید پول در بیاوری... می گفت باید با پسرهای خیابان دوست شوی و بگویی که اذیتت کرده اند تا من از آنها شکایت کنم پول در بیاورم! بعد از 20 سال آمدم پیش مادرم اما شوهرش می خواست آزارم دهد. شوهر مادرم 30ساله و شوهرش شیشه ای بود. من را از خانه بیرون کرد "
سرنوشتی بدتر در تهران
افسانه ادامه می دهد: در لحظه ورود به تهران با پسری که قبلا در فضای مجازی با او آشنا شده بودم  از ترمینال  رفتم به خانه اش، اما چمدان من را زد.سارق بود. فرار کردم و دوباره رفتم ترمینال چند روزی ، آنجا خوابیدم. مجبور شدم برای این که پول در بیاورم کار کنم با زنی آشنا شدم که او من را در اختیار مردان قرار می داد  و من پول می گرفتم و خرج و مخارج زندگی خودم را در بیاورم. مجبور بودم این کار را بکنم چون در آن شرایط هیچ کسی را نداشتم که حمایتم کند و خرجم را بدهد.
فرار از خانه فساد
افسانه می گوید: خیلی خسته شدم از خودم بدم می آمد تا اینکه تصمیم گرفتم از آن خرابخانه بیرون بیایم بعد با یک پسری آشنا شدم که او هم از من سوءاستفاده جنسی کرد. با او مواد می فروختم. اما این پسر هم، من را فقط برای پولم می خواست. خانه هایی که با هم می رفتیم دختر و پسر با هم قاطی و بیزینسی بودند. شیشه می کشیدند یا مواد می فروختند یا آشپزخانه داشتند. من نمی دانستم که قرار است دو برابر من را در این شرایط فرو کند و بدبخت ترم کند. اصلا فکر نمی کنم من را به سمت مواد که نکشیده ام گرایش دهد. حتی چاقو بخورم یا به من بگویند برو بیزینسی شو و کار کن.

سرماها و سختی هایی که کشیدم من را وادار کرد که به خودم بیایم و خودم را پیدا کنم و برای خودم ارزش قائل شوم. ...
دوست داشتم پدر و مادر کنار هم زندگی کنند
افسانه در پایان صحبت هایش گفت :"دوست دارم ازدواج کنم ولی هیچ کسی در اجتماع آدم هایی که یکبار در زندگی خطا کرده را نمی پذیرد. من خودم را جای آن آدم می گذارم هیچ وقت نمی پذیرم کسی که گذشته اش بد بوده را بپذیرمش. مثل آب یا روغنی است که ریخته و جمع نمی شود.دوست داشتم یه بچه دیگر به جز خودم باشد، خواهر یا برادری داشته باشم. دوست داشتم پدر و مادر م کنار هم زندگی کنند تا وقتی که زنده ام."

سپیده علیزاده، روانشناس و مدیر مرکز کاهش آسیب «نور سپید هدایت» در مورد مشکلات زنان بی خانمانی که از شهرستان به تهران می آیند، در گفتگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، در خصوص اینگونه دختران تاکید کرد: جنوب تهران به خاطر شرایطی که دارد و اینک نزدیک راه آهن و ترمینال است خیلی از دخترانی آنجا می آیند که فکر می کنند تهران برایشان جایی که به آرزوهایشان برسند و شرایط و محدودیت هایشان را عوض کنند. متاسفانه می آیند تهران و در دام آسیب های اجتماعی می افتند و تبدیل می شوند به آدم های افسرده ای که از نظر جسمانی و روانی از آنها سوءاستفاده شده است. شرایطی پیدا می کنند که خانواده شان قبولشان نمی کنند. در تهران وارد تجارت های زیرزمینی می شوند و مسابقه هایی برای سوءاستفاده هایشان برگزار می شود.
بلایی که سر زنان آسیب دیده در جنوب تهران می آید
ارتباطی که خانواده با آنها برقرار می کنند باعث می شود آنها دست به گریختن از شرایط بنند. برای دور شدن از آن شرایط به هر کسی اعتماد می کنند و اعتمادها باعث می شود تبدیل به زنان آسیب دیده ای می شوند که در حیطه اعتیاد و رابطه های متعدد جنسی می افتند و یک آسیب به صد آسیب تبدیل می شود.
کاهش آسیب ها و آموزش زنان
ما به کمک شهرداری منطقه 12 و بهزیستی مرکز جامع کاهش آسیب را راه اندازی کردیم برای زنان آسیب دیده که بی خانمان و بی سرپرست هستند. ما سعی می کنیم به این زنان آموزش دهیم، خصوصا به دخترانی که تازه وارد هستند. ما سعی کردیم از طریق مرکز کاهش آسیب این شرایط را به حداقل برسانیم.
+45
رأی دهید
-11

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران

    دختر جان همه این آدمهایی رو که اسم بردی من براشون حکم اعدام صادر میکنم. حتی اون بی ناموسی که آوارگی و فلاکت تورو دید و چمدونت رو دزدید. همه این انگلها حکمشون اعدام هست. چون نفس کشیدنشون هم برای طبیعت مضره. برن اون دنیا هر کاری دلشون میخواد بکنن. هر انسانی در شرایط این دختر بود یا همین وضع میشد و یا میمرد. هیشکی فکر نکنه در سیل فلاکت میشه مقاومت کرد. عده ای هزار پدر که مخفی و ظاهر از این حکومت دفاع میکنن و به زرپراطوری شیعه-فارسی از در عقب توهمی این حکومت که تمام ظرفیتهای مملکت رو به باد فنا داده و فرزندانشون هم با پولهای کلان ملت ایران دارن فاحشگی و اوبی گری میکنن افتخار میکنه در این ظلم و قتل عام ملت ایران و اطراف شریکه و نه فقط هزار پدره بلکه قاتل هم هست.
    13
    61
    جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.