دویچه وله :یک امپراتور همیشه ایستاده نمیمیرد، بلکه شاید تب کند و در بستر بیماری بمیرد. روایتهای زیادی در مورد علت مرگ چنگیزخان مغول وجود داشت. یک تحقیق تازه میگوید، خان مغول در اثر طاعون خیارکی مرده است.
چنگیز خان مغول؛ نامی آشنا برای ایرانیان. شهرت عالمگیر این خان مغول برکسی پوشیده نیست، آنچه اما تا امروز و پس از گذشت تقریبا ۸۰۰ سال از مرگ چنگیز خان نامعلوم است، علت مرگ و محل دفن اوست.
چندین افسانه و روایت در مورد مرگ چنگیز خان وجود دارد؛ افسانههایی ساخته دوست یا دشمن. آنها که میپرستیدندش مرگی قهرمانانه و پهلوانانه به او نسبت دادهاند و آنها که از او متنفر بودهاند علت و روندی دیگر برای مرگش یافتهاند:
یک روایت مشهورتر از بقیه میگوید، چنگیز خان از اسب به زمین افتاده و در اثر خونریزی داخلی مرده است؛ مرگی در قامت فرمانراوای جنگجو! روایت دیگری برگرفته از منابع روسی میگوید، او در نبردی علیه تانگوتها (تنغوتها) در میدان نبرد از اسب به زمین افتاده و کشته شده؛ در خور یک خان مغول!
افسانه دیگری مرگ او را در اثر ضربه خنجری میداند که شاهزاده خانم تانگوتی اسیر شده به دست مغولها به او وارد کرده است، هنگامی که خان مغول قصد تجاوز به او را داشته است؛ شاید روایتی ساخته و پرداخته از سوی دشمنان!
آنچه در تمامی این روایات مشترک است این است که فرمانروا در بستر خواب و بیماری نمرده است؛ در اثر مرگی خفتبار و نه چندان شایسته یک کشورگشا!
اما حالا نتایج تحقیق پژوهشگران دانشگاه آدلاید استرالیا نشان میدهد که فرمانروای نیمی از آسیا، فاتح سرزمینهایی از اقیانوس آرام تا دریای خزر، نه به زخم شمشیر و نه ایستاده و در نبرد که در اثر طاعون خیارکی مرده است. مدرکی که محققان به آن استناد میکنند چیست؟ مهمترین منبع محققان دانشگاه آدلاید "تاریخ یوآن" است؛ یکی از آثار تاریخی رسمی چین که به نام "۲۴ تاریخ چین" هم شناخته میشود. این کتاب درباره دودمان مینگ، و تحت رهبری سونگ لیان (۱۳۱۰–۱۳۸۱) نوشته شد یعنی تقریبا ۱۵۰ سال پس از مرگ چنگیز خان.
یوآن سلسلهای است که نوه چنگیز خان آن را تأسیس کرد. طبق دادههای تاریخ یوآن، بین ۱۸ تا ۲۵ اوت سال ۱۲۲۷ میلادی، چنگیز خان در حین یک لشکرکشی علیه شیای غربی (امپراتوری تنغوت یا تانگوت) به یک بیماری مبتلا شده و در عرض ۸ روز در اثر این بیماری که با تب همراه بوده، مرده است.
محققان تاکنون بر این باور بودند که بیماری که چنگیز خان در آن سال به آن دچار شده بوده، حصبه بوده است. اما این نظریه مخالفان زیادی دارد چون نشانههای معمول بیماری مانند دلدرد و تهوع هیچکجا ذکر نشدهاند، بلکه به گفته پژوهشگران، نشانههای بیماری که تشریح شدهاند، بیشتر با بیماری طاعون خیارکی همخوانی دارند.
افزون بر این، محققان به یک منبع تاریخی دیگر هم اشاره میکنند که در آن یک شمن در سال ۱۲۲۶ هزاران سرباز چنگیز خان را که به طاعون مبتلا شدند با داروهای گیاهی نجات داده است؛ یعنی درست یک سال پیش از مرگ چنگیز خان.
"مرگ سیاه" یا همان اپیدمی طاعون از نوع طاعون خیارکی، ویرانگرترین اپیدمی تاریخ بود که در اوج خود در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ میلادی اروپا را هم درنوردید. گفته میشود که این اپیدمی در آن سالها ۳۰ تا ۶۰ درصد جمعیت اوراسیا (اروپا-آسیا) را کشته است. شیوع طاعون اما تنها به قرن ۱۴ محدود نمیشود.
با در نظر گرفتن این موضوع که چنگیز خان در آن سالها تقریبا ۶۵ ساله بوده و لشکرکشی علیه تانگوتها در شمال چین هم توان چندانی برای او باقی نگذاشته بود و با استناد به دو منبع یادشده، این گزینه که او در سال ۱۲۲۷ در اثر ابتلا به طاعون مرده است منطقی تر به نظر میآید اما چرا این همه پیچ و تاب، چرا این همه افسانه؟ تموچین در زمان مرگ بر نیمی از آسیا فرمانروایی میکرد و احتمالا تصور اینکه این فرمانروا هم در اثر یک بیماری که خدم و حشم و مردم عادی را از پا درآورده، کشته شود، برای نزدیکان، هواداران و زیردستان او قابل تحمل نبوده است. مرگ در اثر طاعون مرگ قهرمانانه و درخوری برای چنگیز به شمار نمیرفته.
محققان بر این باورند که نزدیکان چنگیز خان از بیم اینکه شنیدن علت مرگ فرمانروا، روحیه سربازان را تضعیف کند، علت مرگ را پنهان کرده و احتمالا علتی درخورتر دست و پاکردهاند. احتمال میرود که آنها مرگ چنگیز خان را حتی در ابتدا مخفی نگه داشتهاند تا خطری برای لشکرکشی پیش نیاید.
با این حال پژوهشگران تأکید میکنند که هرگز به طور قطعی پی به علت مرگ چنگیز خان نخواهند برد مگر اینکه به بقایای جسد او دسترسی داشته باشند که این اتفاق هم احتمالا هرگز روی نمیدهد. محل دفن مخفی بماند! در آن زمان بیشتر به دلیل باورها (مذهبی) مکان دفع فرمانروایان مخفی میماند و آنها در مکانهایی دور از دسترس به خاک سپرده میشدند. مغولها از جمله بر این باور بودند که جنازه فرمانروا نیروی خدایی خود را پس از مرگ هم در خود حمل میکند و به همین دلیل باید از بقایای او محافظت شود و جسد در مکانی به خاک سپرده شود که رسیدن به آن آسان نیست؛ مثلا در بالای کوه جایی که آنها به "هدف غایی" خود یعنی رسیدن به آسمان، نزدیکتر میشدند.
بر پایه یک افسانه یا بهتر بگوییم روایت وحشتناک، چنگیز خان از نزدیکانش خواسته است که او را بدون هیچ علامت و نشانه مشخصی از محل دفن، به خاک بسپارند. به این ترتیب ملازمان سختیهای فراوانی را به جان خردیدند که مکانی بیابند که قابلیت مخفی ماندن را داشته باشد. طبق این روایت پس از آن بردگانی که آرامگاه را ساخته بودند، همگی به قتل رسیدند و پس از آنها سربازانی که آنها را همراهی کرده بودند هم به قتل رسیدند و تنها شمار کمی از نزدیکان باقی ماندند که محل دقیق دفن را میدانستند. احتمالا آنها هم این راز را با خود به گور بردند. نامعلوم بودن محل دفن چنگیز دلیل دیگری است بر اینکه علت مرگ او هم در هالهای از افسانه فرورفته است. در به در در جستجوی قبر چنگیز تاریخپژوهان زیادی بر این باورند که چنگیزخان جایی در نزدیکی زادگاهش در استان خنتی در شمال شرق در مغولستان دفن شده، جایی که جانشینانش هم در همان مکان به خاک سپرده شدهاند. اطلاع بیشتری اما در دست نیست.
آلبرت یومین لین از دانشگاه کالیفرنیا در سندیهگو در سال ۲۰۱۵ یک پروژه را راهاندازی کرد که هرکسی میتوانست در آن شرکت کند؛ با علامتگذاری محل بالقوه دفن چنگیز خان بر روی عکسهای ماهوارهای. هزاران نفر تاکنون در این پروژه شرکت کردهاند که علامتگذاریهایشان پژوهشگران را به دهها سایت و مکان باستانی هدایت کرده است. شاید محل دفن چنگیز هیچ گاه پیدا نشود ولی شاید این پروژه دهها یافته باستانشناسی تازه به دست دهد. سرنوشت دیروز چنگیز، عبرت امروز برای رهبران دنیا محققان معتقدند در مورد امپراتورها و فرمانروایان دیگر که مرگهای افسانهواری به آنها نسبت داده میشود باید تحقیق کرد و دید آیا مرگ در اثر یک بیماری همهگیر نبوده یا اصلا شاید پایشان لیز خورده یا موقع خواب از تخت پایین افتاده و جان سپرده باشند.
پژوهشگران اما تأکید میکنند، سرگذشت و چگونگی مرگ چنگیز خان شاید درسی باشد برای زمان حال. النا واروتو، مردمشناس و باستانشناس دانشگاه کاتانیا در ایتالیا میگوید: «پاندمی اخیر یکبار دیگر نشان داد که رهبران ملتها میتوانند به بیماریهای واگیر دچار شوند و علیرغم قدرتشان نمیتوانند در برابر پدیدههای طبیعی مانند بیماریهای واگیردار محافظت شوند.» به اعتقاد او، این ترتیب به مرگ چنگیز خان شاید بتوان به عنوان "مثال کلی از تأثیر بیماریها بر رهبران نگاه کرد [پدیدهای] که احتمالا قادر به تغییر مسیر تاریخاست.» میراث یک خان مغول چنگیز خان با نام اصلی تموچین در سال ۱۱۶۲ میلادی به دنیا آمد. خان مغول در سال ۱۲۰۶ با فتح بخشهای زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد که دو و نیم برابر از امپراتوری روم گستردهتر بود. او پدربزرگ قوبلای خان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و هولاکو خان، نخستین ایلخان در ایران بود. میراث برجای مانده از خان مغول تا به امروز چیست؟ تحقیقی که در سال ۲۰۰۳ در مجله The American Journal of Human Genetics منتشر شد، این فرضیه را مطرح میکند که تقریبا از هر ۲۰۰ نفر انسان روی زمین یک نفر احتمالا از نسل مستقیم اعوان و انصار چنگیز خان است.
+17
رأی دهید
-2
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۴۵
sahandogli - لندن، انگلستان
یکی از بزرگترین مردان تاریخ است اما فارسها و چین ها به خاطر شکستشان همیشه از این مرد بزرک نفرت دارند
44
10
پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۰
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۶۴
Sasan 55 - پاریس، فرانسه
[::sahandogli - لندن، انگلستان::]. نه بابا میشه لطفاً چند تا از خدماتی که به بشریت کرده را بهش اشاره کنید احتمالاً خدماتش از نوع امام عمت نه ببخشید امام امت بوده و چند تا نسل کشی با حال انجام داده ،حالا جدی شما از کجا بزرگیش رو دیدی یعنی با چشم خودت دیدی
0
21
جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۴
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
[::sahandogli - لندن، انگلستان::] در قرن سیزدهم میلادی گروه اتنیکی تحت عنوان آنچه شما آنرا «فارس ها» نامیده اید، اصلا وجود خارجی نداشت که تازه بخواهند بجنگند و یا شکست بخورند. توجه شما را به این نکته جلب می کنم که هر گروه انسانی دارای زبان مادری خود است. بعنوان نمونه «تورکی زبان مادری مردمان تورکان»، «عربی زبان مادری مردمان عرب»، «هندی زبان مادری مردمان هندو». اما «فارسی» ملغمه ای است از «ترکیب زبانهای هندی، تورکی و عربی» بعبارتی این نیمچه زبان سنتتیک که در این اواخر و بنادرست «فارسی» نامیده می شود بعنوان «زبان مادری یک اجتماع انسانی که در صحنه تاریخ حضور داشته باشد نیست. مادر این نیمچه زبان عربی است، قدر این نیمچه زبان تورکی است و روح این نیمچه زبان ابتدا در هندوستان نضج پیدا کرده و سپس تسری یافته است. بعبارتی آنچه امروزه «فارسی» نامیده می شود و من آنرا «زبان شتر گاو پلنگ » می نامم، زبانی است تلفیقی ملغمه ای است از شتر عرب و گاو هندو و پلنگ تورک. و این زبان و این «تلفیق» از جنبه تاریخی از نشانه رسوم و هنر دولتمداری تورکان بهنگام تأسیس امپراتوریهای مشرق زمین بشمار می رود.
22
1
جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۷
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
از اینرو بلحاظ تاریخی، استخوان بندی جمله شکست «فارس ها از مغول ها» نادرست است. آندوران هنوز «کمپانی هند شرقی» تأسیس نشده بود که بتواند کسانیرا اجیر کند که در باب «فارسی زبان پارس باستان» کنند. در شعر منتسب به فردوسی و اگر بلحاظ تاریخی این شعر صحت داشته باشد، بیچاره خود فردوسی اعتراف میکند که «عجم زنده کردم بدین فارسی». در اینجا توجه شما را به واژه «عجم» و تفاسیر آن جلب می کنم. پاینده باشید
20
1
جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۰
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
۶۴
Sasan 55 - پاریس، فرانسه
[::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. برای من جالبه که دی ان آی شما را به خرج همه ما بدهند تحلیل و تجزیه کنند ببینند که جنابعالی خودتان ملغمه چند گونه قوم بشری و غیره هستید و اصولاً این ملغمه وجودی شما چرا موجب کمپلکس شما تنها به زبان پارسی شده و مانند ملاها و اعراب بدوی صدر اسلام و مغولها و تاتارها و کلاً دشمنان ایران زمین تمام سعیتان در ناچیز نشان دادن این زبان و فرهنگ با شکوه پارسی است که زبان شعر و فرهنگ و بقدری عمیق و زیباست که نیازی به دفاع من را ندارد ، بهرحال شفای شما را بشرطی که سرعقل بیایید و آرامش ملغمه شما را از اهورامزدا خواهانم.
0
20
جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۵
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.