عکس از روی صحنهای از مستند «زندگی مخفی انسانهای تولهسگنما»گرفته شده است.ایندیپندنت فارسی :مستند «زندگی مخفی انسانهای تولهسگنما» نگاهی همدلانه به دنیای افرادی است نقش تولهسگها را بازی میکنند.
خندیدن به یک مرد بزرگسال که لباس لاستیکی شبیه سگ پوشیده و یک جغجغه اسباببازی را گاز میزند ساده است. شاید حتی زیادی ساده باشد چون خندیدن در واقع به معنای نپذیرفتن این کار و پایین دانستن شأن آن مرد است. در حالی که این واقعیت که بسیاری از ما در برخی مقاطع از زندگی با تظاهر به حیوان بودن، برای خود آسایش و لذت کسب میکنیم، نادیده گرفتهایم.
نل فریزل در مقالهای در گاردین مینویسد که مستند «زندگی مخفی انسانهای تولهسگنما» نگاهی همدلانه به دنیای افرادی است نقش تولهسگها را بازی میکنند؛ جریانی که در دو دهه اخیر به لطف اینترنت و امکان برقراری ارتباط افراد همفکر با یکدیگر، بهشدت در بریتانیا رشد کرده است.
انسانهای سگنما معمولا مرد هستند و تمایل دارند کلاه و لباس چرمی به شکل و شمایل سگها را بپوشند و حرکات سگها مثل خاراندن شکم و گوش، بازی با اسباببازی یا غذا خوردن در ظروف مخصوص سگها را تقلید کنند. آنها اغلب همراه یک انسان هستند که قلاده آنها را در دست دارد.
در مستند «زندگی مخفی انسانهای تولهسگنما»، ما «تام» یا «خال خالی» را میبینیم که در رقابت «سگ برتر اروپا» در آنتورپ (که رقابت میان زیباترین و بااستعداد ترین سگها است) شرکت کرده است و همچنین «دیوید» یا «برس کفش» که ماسکی به شکل سگ بهصورت زده و با دوربین صحبت میکند. هر دو در خیابانهای لندن راه میروند و تظاهر میکنند در حال ادرار کردن روی تیرکهای چراغ کنار خیابان هستند تا توجه عموم را به هویت خود جلب کنند. آنها برای گرفتن خوراکی بالا و پایین میپرند، واقواق میکنند و دمهای مکانیکی خود را برای مردم تکان میدهند. وقتی با تام صحبت میکنم، او مشتاقانه یادآوری میکند که مانند سگ رفتار کردن، چیزی بیش از پوشیدن لباس و بازیهای سطحی است: «مجوز دادن به طریقی است که طبیعی و حتی اساسی به نظر میرسد». تام که بهعنوان مهندس در یک تئاتر کار میکند، میگوید: «شما دغدغه پول، غذا یا کار ندارید.» او میگوید: «این فقط یک فرصت برای لذت بردن از همراهی یکدیگر در یک سطح بسیار ساده است.»
کشف تام از این نمایش سگی بهتدریج شکل گرفت. او میدانست که دوست دارد با قلاده در گردنش بخوابد، تمایل زیادی به پوشیدن لباسهای تنگ و چسبان از جنس لایکرا و لاستیک و حتی شورتهای تنگ دوچرخهسواری دارد. او لباسی با طرح پوست سگهای خالدار در سایت خریدوفروش آنلاین ایبی (eBay) خرید و بعد از مدتی مردی در باشگاه به او نزدیک شد و گفت «که اینطور، پس تو یک تولهسگ هستی.» حقیقی شدن این شیوه زندگی بدون عواقب هم نبود چرا که باعث شد راشل، نامزد سابق تام، از او جدا شود و تام به رابطه همجنسگرایانه با کالین وارد شود؛ این که مثلا کالین صاحب او است و قلادهاش را در دست دارد.
تام میگوید: «نمیگویم این نقش کاتالیزور یا تسریعکننده را داشت اما مثل تیر خلاص بود. بعد از آن، من همیشه وحشت داشتم چون تولهسگ بدون قلاده، ولگرد است؛ کسی را ندارند که از او مراقبت کند. من با کالین آنلاین چت کردم و او پیشنهاد داد از من مراقبت کند. گفتنش ناراحتکننده و غمانگیز است اما من در دل عشقی به کالین ندارم. آنچه من به دست آوردهام کسی است که اینجا به خاطر من حضور دارد و از این بابت خوشحال هستم.»از نظر دیوید، نویسندهای که در مراکز آموزشی کار میکند، در نقش سگ فرو رفتن یا بازی تولهسگ، فرار از دنیای تجزیه و تحلیلها است. او به من میگوید که این موضوعی است که نمیتوان بهطور کامل با کلام توصیف کرد و در عقل و منطق نمیگنجد: «این یک فضای غریزی و احساسی است. اما درون هر تولهسگ یک شخصیت وجود دارد. این بخشی از هویت من است؛ اما فقط بخشی از آن است. من درعین حال گیاهخوار هستم، پیانو میزنم؛ یک طوطی دارم. امروز صبح داشتم در قسمت خودم در باغچه گوجهفرنگی میکاشتم. من میتوانم ماهها بدون این که به حال و هوای زندگی تولهسگها وارد شوم، زندگی کنم.»
کارل جانگ، روانپزشک، چنین استدلال میکند که ضمیر خودآگاه ما حاوی الگوهای اولیه شهودی، عاطفی، احساسی و تفکری است. آیا آن دسته از مردانی که به بازی تولهسگ یا تظاهر به سگ بودن علاقهمند میشوند، تنها در خود شهودیشان در حال کندوکاو هستند؟ دیوید میگوید: «قطعا! بازی تولهسگ دقیقا همین است. لذت سرشاری در بازی با اسباببازی و جغجغه در باشگاهی وجود دارد که پر از مردم است چون شما مردم را میخندانید. شما یک تولهسگ کوچولوی خوشگل میشوید. باشگاه همجنسگرایان میتواند بسیار جدی و ترسناک باشد اما اگر با شکل و شمایل یک تولهسگ وارد شوید، بامزه و تودل برو به نظر میرسید. شما اجازه دارید اینور و آنور بروید و پرنشاط، شیطان و دوستانه باشید.»
کاز، که او هم یک تولهسگ دیگر است، استدلال میکند که تولهسگ بودن برای برخی افراد فقط امتحان کردن یک نقاب سرگرمکننده نیست بلکه نحوه شناسایی آنها است و نشان میدهد آنها که هستند. او با خنده میگوید: «حتی وقتی در PC World کار میکردم گاهی اوقات به سمت مردم میرفتم و لباس آنها را میکشیدم ... یک بار توی دردسر افتادم. یک نفر وارد مرکز تعمیرات کامپیوتر شد در حالی که من قطعهای از کامپیوتر پدرش را در دهانم داشتم. اما کارمندان دیگر میدانستند که من در برابر همه همینطور هستم و این کار را عجیبوغریب نمیدیدند.»
برای کاز در نقش سگ فرو رفتن یا بازی تولهسگ را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد: «سگ باش» او با دیگران معاشرت میکند، از تماس با بچههای دیگر لذت میبرد و همیشه در خانه از یک ظرف مخصوص سگها غذا میخورد. او اضافه میکند: «زیبا است، باعث میشود احساس راحتی کنم. اما من همیشه سر میز با کارد و چنگال غذا میخورم. چون در غیر این صورت خیلی وقتگیر میشود و نمیتوانید تلویزیون تماشا کنید.»
این بازی برای تولهسگها و صاحبان آنها یا کسانی که قلاده را در دست دارند چه جذابیتی دارد؟ دیوید میگوید: «شما در تلاش برای درک عناصر مثبت الگوهای اولیه رفتاری سگ هستید. یک همدم باوفا.» او اضافه میکند: «البته بعضی از تولهسگها فردگرا هستند اما برای من، هویت تولهسگ بر پیوند بین من و سیدنی، صاحبم، متمرکز است. قلاده من ۱۰ سال است که دست او است. اگر کسی به او نزدیک شود من مثل یک گاو نر کوچولو غرش میکنم. من در زندگی انسانی خود، موردپسند مردم هستم. من از خوشحالی دیگران فوقالعاده لذت میبرم.»
بعد از آن، البته، مسئله جنسیت در کار است. در نقش تولهسگ فرو رفتن، اغلب بخشی از یک عمل جنسی بزرگتر با استفاده از چرم، خز و انجام کارهای موردعلاقه برخی افراد در روابط جنسی است. اما همانطور که کاز میخواهد با اشتیاق به آن اشاره کند، نه همیشه: «مردم بهطور خودکار چنین نتیجهگیری میکنند که این روشی است که ما برای رابطه جنسی به کار میبریم. با پرسشهای وحشتناکی مانند این که آیا دوست دارم با سگها رابطه جنسی داشته باشم روبهرو شدهام. اما مطمئنا چنین نیست و همیشه موضوع جنسی نیست. من و همفکرانم اوقات زیادی را در خانه فقط برای سگ بودن صرف میکنیم. ما ۹ نفر هستیم و شریک زندگی من نقش صاحب ما را بازی میکند. بخش عمدهای از آن حس خانواده و تعلق است. ما هستیم تا از همدیگر مراقبت کنیم.» تام میگوید که چه به آن بهعنوان یک ژولیدگی، چه یک هویت، چه یک واکنش به یک تجربه زودهنگام و چه نوعی فرار از زندگی یا یک طلسم نگاه کنید، مهمترین چیز این است که ما کلا آن را میبینیم؛ این که میدانیم وجود دارد و آن را میپذیریم. او میگوید: «احساس میکنید میتوانید همجنسگرا، دگرجنسگرا، دوجنسگرا، یا تغییر جنسیت داده باشید و پذیرفته شوید... تمام آنچه میخواهم این است که این جامعه تولهسگها به همین شکل پذیرفته شود. ما سعی نمیکنیم موجب اندوه مردم یا گلایه در رابطهها شویم. ما دقیقا مثل هر کس دیگر در خیابان هستیم.».
+0
رأی دهید
-13
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۴۰
در روایت آمده است که - سن فرانسیسکو، ایالات متحده امریکا
به واژه دور و دراز LGBTQIA حالا حرف D را هم باید اضافه کرد. این ها همش ریشه در افسار گسیختگی جنسیتی و تنوع طلبی بی قید و شرط داره. فقط منتظر بودم تا یه سگ واقعی تو خیابون از کنارشون رد بشه و طبق عادت سگ ها اگه اون سگ شروع میکرد به بو کردن اونجای این آقایان اونوقت چی میشد.
4
4
پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۴
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.