در این سال های اخیر پرونده های جنایی متعددی چنین وضعی را تجربه کردند. پرونده هایی که برخی از آنها علاوه بر قتل انبوهی از جرائم ریز و درشت را هم در دل خودش به همراه دارد. اما به طور معمول آنچه باعث آزاردگی بیشتر افکار عمومی می شود، جنایت هایی است، که قاتل طفل بیپناهی را علاوه بر آزار و اذیت به طرز دلخراشی قربانی کرده تا شاید بتواند به این طریق ردی از اقدامات مجرمانه اش برجای نماند
خبرش که منتشر می شود، همه را شوکه می کند. موجی از دلهره و تنفر جامعه را فرا می گیرد. هرکسی سعی می کند با منطق خودش حادثه را تحلیل کند و دست آخر هم به جای قاضی، دادستان و وکیل مدافع؛ دادگاهی برپا می کند و در نهایت هم حکم به اشد مجازات متهم می دهد. در این پرونده ها معمولان مجرم همان عامل جنایت است. همان کسی که در یک اقدام وحشتناک، جان یک انسان بی گناه دیگر را گرفته. پرونده های جنایی معمولا خبرسازند، اصلا خیلی ها حوادث را با پرونده های جنایی یکی می دانند. به همین دلیل هم همواره پیگیری پرونده های جنایی از همان ابتدای برملا شدن ماجرا تا آخرین مراحل رسیدگی که معمولا اجرای حکم قصاص است، با جدیت از سوی افکار عمومی دنبال می شود. حالا اگر در این بین جنایت خانوادگی رخ دهد یا یک شخصیت شناخته شده قربانی خشم و غضب قاتل قرار گرفته باشد یا برعکس آن شخصیت خودش مرتکب قتل شده باشد، این افکار عمومی است که مو به مو ماجرا دنبال می کند. در این سال های اخیر پرونده های جنایی متعددی چنین وضعی را تجربه کردند. پرونده هایی که برخی از آنها علاوه بر قتل انبوهی از جرائم ریز و درشت را هم در دل خودش به همراه دارد. اما به طور معمول آنچه باعث آزاردگی بیشتر افکار عمومی می شود، جنایت هایی است، که قاتل طفل بی پناهی را علاوه بر آزار و اذیت به طرز دلخراشی قربانی کرده تا شاید بتواند به این طریق ردی از اقدامات مجرمانه اش برجای نماند. آنچه در ادامه می خوانید مروری بر پرونده جنایی چند سال اخیراست، که حسابی خبرساز شده است.
ستایش ٦ ساله قربانی تجاوزقتل ستایش قریشی آن هم توسط امیرحسین ١٧ساله در ورامین، یکی از پروندههای جنایی سالهای اخیر بود که افکار عمومی را برای مدتها درگیر خود کرد. این جنایت بازتابهای زیادی در شبکههای اجتماعی بهخصوص کاربران ایرانی و افغانستانی داشت. در روزهای پایانی فروردینماه سال ٩٥ بود، که امیرحسین برای عملیکردن آنچه در سر داشت، دختربچه ٦ ساله افغانستانیتبار را به خانه برد و بعد هم وقتی به خودش آمد دید، که آن دختر دیگر نفس نمیکشد. او برای از بینبردن آثار جرم، سعی کرد جسد این دختر را با اسید بسوزاند. اما او پس از چندساعت وقتی ماجرا را با یکی از دوستانش درمیان گذاشت، از سوی پلیس بازداشت شد.
«ستایش» و خانوادهاش چند خانه دورتر از خانه پدرامیرحسین زندگی میکردند. روز حادثه او برای بازی با همسنوسالانش به خانه پدری امیرحسین رفته بود. او آنقدر سرگرم بازی بود که متوجه رفتن بچهها و خلوتی خانه نشد. ازطرف دیگر «امیرحسین» که ظاهرا آن روز مشروب خورده بود، خیز برداشت و دخترک را به بهانهای داخل خانه کشاند. او در اعترفات ثبتشده پرونده گفته: «من ابتدا قصد کشتن ستایش را نداشتم اما وقتی صدای مادرش را دم خانهمان شنیدم، ستایش را که نمیتوانستم ساکت کنم، به طبقه بالا برده و با روسری خفهاش کردم.» امیرحسین حدود ٢٢ماه در زندان بود. در همه این مدت خانواده او برای نجات تنها پسرشان بارها و بارها دست به دامان اولیای دم شدند. اما شیرآقا قریشی پدر ستایش از همان روزهای نخست اعلام کرد که فقط قصاص میخواهد و به هیچوجه نمیتواند قاتل دخترش را ببخشد. با این حال، پدر امیرحسین تا آخرین روزهای حکم هم امیدوار بود. او در روزهای منتهی به اجرای حکم، در گفتوگو با «شهروند» درحالی که خودش را ملامت میکرد، گفت: «هیچوقت به خاطر اینکه پسرم را به حال خودش رها کردم، خودم را نمیبخشم. فکر میکردم با این کارها به او محبت میکنم؛ چون او تنها پسرم بود اما نمیدانستم در تنهاییاش و کمتوجهی و نظارتنکردن ما شیطان مسیر زندگی او و ما را تغییر میدهد.» درنهایت بامداد پنجشنبه چهاردهم دیماه امیرحسین به دار مجازات آویخته شد تا یکی از تلخترین پروندههای جنایی یکدهه اخیر با مجازات تنها مجرم آن مختومه شود.
جنایت در پارسآباد واپسین روزهای خردادماه سال ٩٦ بود که خبر ناپدیدشدن دختربچه ٧سالهای به نام آتنا در فضای مجازی منتشر شد. این دختر در زادگاهش پارسآباد گم شده بود و اعضای خانوادهاش از همه همشهریها و ساکنان شهرها و مناطق اطراف برای پیداکردن دخترشان درخواست کمک کردند. اما این جستوجوها بینتیجه بود، چراکه این دختربچه همان روز ناپدیدشدنش توسط «اسماعیل رنگرز» به قتل رسیده بود. اما برملاشدن راز این جنایت هولناک ٢٢روز زمان برد و درحالی که اسماعیل در بازداشت پلیس بود، همسر و برادر این متهم با حضور در پاسگاه پلیس سرنخ اصلی را در اختیار ماموران قرار دادند.
پلیس ٦ روز پس از حادثه و با بررسی دوربینهای مداربسته نزدیک محل حادثه به اسماعیل مشکوک شدند. بعد هم با دستور قضائی او را بازداشت کردند. این مرد که پیش از هم به جرم کودکربایی و تجاوز به عنف به زندان افتاده بود و سابقه کیفری داشت، در همه مراحل بازجویی حاضر به اعتراف نشد. از طرف دیگر پیدانشدن ردی از این دختر، پرونده گام به گام به بنبست نزدیک میشد. درچنین شرایطی بود که همسر اسماعیل با مراجعه به پلیس، آنها را درجریان بوی زنندهای قرار میدهد که از نزدیکی خودروی اسماعیل به مشام میرسد. با حضور مأموران در محل، یک بشکه بزرگ پلاستیکی نظر آنها را جلب میکند. داخل بشکه مملو از خاک بود، اما زیرِخاک یک کیسه پلاستیکی قرار داشت، داخل کیسه هم یک گونی بود و داخل آن هم یک ساک پارچهای. مأموران پس از بازکردن این ساک با جسد بیجان آتنا مواجه شدند. اما اسماعیل با وجود این، بازهم از اعتراف طفره رفت و در اظهاراتش عنوان کرد که از وجود جسد در داخل بشکه خبر نداشته و آن بشکه از طرف چند قاچاقچی که او از آنها مواد مصرفیاش را تهیه میکرد، به آنجا آورده شده است. اما درنهایت این مرد جنایتکار به جرمش اعتراف کرد: «دو، سه روزی بود که با دیدن آتنا و طلاهایش وسوسه شده بودم. روز حادثه به مغازهام آمد که آب بخورد و چون کسی آنجا نبود، به طرفش رفتم. خواستم نقشهام را اجرا کنم اما او شروع کرد به فریادزدن. برای همین دستم را روی دهانش گذاشتم و وقتی به خودم آمدم که دیگر نفس نمیکشید. ترسیده بودم و جسدش را داخل ساکی گذاشتم و آن را به پارکینگ بردم و در بشکه پلاستیکی مخفی کردم تا سر فرصت در محلی خلوت رها کنم اما چند روز بعد بهعنوان مظنون دستگیر شدم و رازم فاش شد.» با توجه به حساسیت موضوع، مراحل بازپرسی و دادگاهی این پرونده خیلی زود انجام شد و دادگاه اسماعیل را به قصاص محکوم کرد. البته در مراحل رسیدگی به قضائی به این پرونده، به دو قتل دیگر هم اعتراف کرد. او طی سالهای ٩٣ تا ٩٤ دو زن دیگر را هم به قتل رسانده بود. درنهایت بیستونهم شهریورماه همان سال، اسماعیل در ملأعام به دار آویخته شد.
«صفت» قاتل و نصف و نیمه مردادماه سال ٩٦ بود که بازداشت حمید صفت به اتهام قتل خبرساز شد. یک خواننده رپ ایرانی که به جرم قتل ناپدریاش به دستور بازپرس جنایی تهران به زندان افتاده بود. ماجرا از یک درگیری آغاز شد. در واقع اختلافات ناپدری حمید با مادرش ریشه و علت اصلی این درگیری خونین بود. حمید در خانه ناپدریاش با او درگیر شد و بعد از یک زد و خورد، پیرمرد به بیمارستان منتقل شد. چند روز بعد و درحالی که ناپدری مضروب روی تخت بیمارستان بود، به دلیل سکته جانش را از دست داد. پزشکی قانونی ابتدا علت مرگ را برخورد جسم سخت به سر مقتول اعلام کرد.
اما حمید صفت در جلسات بازپرسی هیچ وقت اتهام قتل را قبولنکرد. برادران ناتنی حمید بهعنوان اولیایدم خواهان قصاص او بودند. اما حمید صفت از طریق موکلش به نظر پزشکیقانونی اعتراض و درخواست کرد علت مرگ از سوی کمیسیون سه نفره بررسی شود. رأی کمیسیون سه نفره بیماری مقتول را هم در مرگ او موثر دانست. اما حمید و موکلش باز هم به این رأی اعتراض کردند و کار به کمیسیون پنچ نفره و بعد از آن به کمیسیون هفت نفره رسید. اعضای کمیسیون هفت نفره اعلامکردند: «مرد فوتشده داروی ضدانعقاد خون مصرف میکرد که این دارو موجب تسبیب مرگ او شده است.» بعد از این امر بود که حمید صفت به ادامه بازداشتش به اتهام قتل معترض و درنهایت هم موفق شد با قرار وثیقه ٦٠٠میلیون تومانی بعد از ٩ماه از زندان آزاد شود. اولیایدم هم که شرایط را به نفع حمید دیدند، به رأی صادرشده از سوی کمیسیون پزشکی قانونی اعتراض کردند. درنهایت پس از چند ماه کمیسیون نُه نفره پزشکیقانونی علت مرگ پدر خوانده حمید صفت را ضربه به سر اعلام کرد، البته در رأیشان این را هم اضافه کردند که ضربه کشنده نبوده است. اما اولیایدم بازهم به این رأی قانع نشدند و درخواست بررسی مجدد دادند. کمیسیون یازده نفره آخرین گروهی بودند که مطابق قانون مسئول بررسی مجدد علت مرگ «هوشنگ» ناپدری حمید شدند، اما نتیجه این کمیسیون هم چیزی را تغییر نداد. آنها هم در مرگ هوشنگ علاوه بر جراحات روز حادثه بیماریهای زمینهای چون فشارخون، بیماری قلبی و ... را دخیل دانستند و اعلام کردند ضربات روز حادثه به تنهایی عامل کشنده نبوده است. همین امر باعث شد تا حمید صفت اواسط تیرماه سالجاری برای آخرین دفاعیاتش به دادسرای جنایی تهران برود. او در خطاب بازپرس جنایی تهران گفت: «هوشنگ همیشه مثل پدر واقعی من بود و او را دوست داشتم. ما هیچ وقت درگیری فیزیکی نداشتیم و روز حادثه هم هیچ درگیری شدیدی بین ما رخ نداد. من از بیماریهای هوشنگ خبری نداشتم و تا آخرین روز عمرش هم رابطه خوبی داشتیم و با یکدیگر خوب بودیم.»
پس از اخذ آخرین دفاعیات متهم، پرونده بهزودی پس از صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری ارسال میشود، تا درنهایت دادگاه این خواننده رپ را به اتهام قتلی که حالا براساس نظرات پزشکی قانونی بهطور کامل هم در بروز آن مقصر نبوده، محاکمه کند.
قتل کودک ٢ ساله در رشت اواسط مهرماه سال ٩٦ خبر قتل «اهورا» دو ساله بار دیگر همه را شوکه کرد. این پسربچه توسط مردی به نام «مجتبی» به قتل رسید که از مدتی قبل با مادرش آشنا شده بود و به خانه آنها رفتوآمد داشت. بیستودوم مهرماه وقتی ساکنان محله لاکانی رشت صدای جیغ و گریههای اهورا را شنیدند، به زور وارد خانه شدند. پیکر برهنه و خونآلود اهورا و مردی که در نزدیکی این پسربچه قرار داشت، صحنه دلخراش و تکاندهندهای را رقم زد که تا مدتها در خاطر ساکنان آن محله باقی ماند. آن مرد که ابتدا سعی داشت با داستانسراییهایش واقعیت را کتمان کند، درنهایت لب به اعتراف گشود و پرده از راز این جنایت هولناک برداشت. او در اظهاراتش به آزار و اذیت و قتل اهورا اعتراف کرد و به مأموران گفت: «زمانی که اهورا را مورد تجاوز قرار دادم، از درد و خونریزی زیاد گریه کرد و مدام فریاد میزد و من هرچه تلاش کردم او را ساکت کنم نتوانستم که در آخر سر کودک دو ساله را چند مرتبه به دیوار کوبیدم.» همزمان از بیمارستان هم خبر رسید که این کودک به دلیل شدت جراحات و پایینآمدن سطح هوشیاری جانش را از دست داده است. پلیس بلافاصله اقدام به بازداشت مادر اهورا کرد. این زن از ٦ ماه قبل با مردی ارتباط داشت که حالا قاتل تنها فرزندش بود. پدر اهورا بهعنوان اولیای اهورا علیه هر دو نفر شکایت کرد و خواهان اشد مجازات شد. بررسیهای پزشکی قانونی آزار جنسی را تأیید کرده، همچنین به علت آزار و اذیتهایی که از سوی متهم روی بدن کودک ایجاد شده، صورت این پسربچه کبود شده و دندههایش شکسته است. ظاهرا دادگاه پس از جدایی پدر اهورا از همسرش، سرپرستی کودک را به مادر سپرده و قرار بود بعد از سن قانونی اهورا با پدرش زندگی کند.
متهم در جلسه دادگاه مدعی شد که همه اعترافاتش در اداره آگاهی به دلیل فشار روحی و روانی بوده، اما همه شواهد و مستندات نشان میداد که متهم پس از تجاوز به این کودک دوساله ضربات محکمی به سر او وارد کرده و براساس اعلام پزشکیقانونی علت فوت این کودک هم خونریزی مغزی بوده است. با وجود این، مجتبی در دادگاه منکر وارد کردن ضربه به سر اهورا شد. دادگاه متهم را به دلیل قتل به قصاص محکوم کرد و حکم در دیوانعالی کشور تأیید شد. آنطور که پدر اهورا میگوید چند روز قبل از اجرای حکم، خانواده مجتبی برای گرفتن رضایت به او مراجعه میکنند: «به آنها گفتم که اگر قاتل اتفاقی و در یک حادثه باعث مرگ پسرم شده بود، میبخشیدم، ولی او ناجوانمردانه و بیرحمانه پسرم را به قتل رسانده است و هرگز حاضر به گذشت نیستم.» پدر اهورا درباره اتفاقات روز اجرای حکم میگوید: «قاتل کاملا سکوت کرده بود، حتی حلالیت هم نطلبید. خودم حکم را اجرا کردم و فکر میکردم پس از اجرای حکم آرام میشوم، اما نشدم.» این پدر داغدار همسر سابقش را هم در قتل اهورا مقصرمیداند و به همین دلیل همچنان پیگیر است تا او هم به حکم دادگاه مجازات شود