شهروند : داوود یکی دیگر از مجرمانی است که ادعا میکند نخستین بار است دستگیر میشود. سابقهای ندارد و مشکلات اقتصادی ناشی از کرونا او را روانه چنین جایی کرده است: «من پیک موتوری خواهرم بودم. خواهرم تولیدی مانتو داشت. وضع مالیاش خوب بود. مشکل اقتصادی خاصی نداشتیم. من هم چون پدرم دوسال پیش به خاطر بیماری سرطان فوت کرد، خرج مادرم را هم تأمین میکردم. با این حال هیچ مشکلی نداشتیم. تا اینکه کرونا آمد و همه چیز بهم ریخت. تولیدی بسته شد. من بیکار شدم. هیچ پولی نداشتم. باید هزینههای زندگی مادرم را هم تأمین میکردم. برای همین از لحاظ روحی کاملا بهم ریختم. هر روز با دوستانم درددل میکردم. افسردگی گرفته بودم. تا اینکه یک روز همه چیز عوض شد.»
داوود از ماجرای عجیب پیدا کردن قرص روانگردانی به نام پروانه میگوید: «دلم میخواست حالم خوب شود. برای همین به دنبال قرص روانگردان گشتم. از یک نفر خواستم بگوید چه قرصی حالم را خوب میکند. او هم پروانه را معرفی کرد که به اندازه ٢٠درصد ترامادول داشت. خریدم و با دوستانم به پارک رفتیم. دو عدد قرص پروانه خوردیم. اما همه چیز عوض شد. دیگر عقل و کنترلم دست خودم نبود. خوردن آن قرص به ما دل و جرأت داد. رفتارمان هم عجیب شده بود، تا جاییکه یا گریه میکردیم یا بیدلیل خندیدیم. آنجا بود که تصمیم گرفتیم یک باند تشکیل بدهیم و گوشی موبایل سرقت کنیم. دو به دو سوار موتور شدیم و در خیابانها به دنبال گوشی رفتیم.»
وقتی سرقتهای داوود و همدستانش زیاد شد، آنها تصمیم گرفتند، آنها را یادداشت کنند. از سرقتهایشان فهرستی با ذکر زمان و مکان تهیه کردند؛ همین دفترچه بود که باعث دستگیریشان شد: «یکی از همدستانم در خانهاش مشروب هم تولید میکرد. پلیس رد او را زد. وقتی به خانهاش آمدند، دفترچه را هم پیدا کردند. اینگونه باند ما لو رفت و دستگیر شدیم.»