شرق: راز زن و مردی که هفت سال قبل با همدستی هم شوهر زن را به قتل رسانده و جسد او را در خانه دفن کرده بودند، زمانی برملا شد که صاحب جدید خانه برای ساختن استخر، باغچه را حفر و استخوان انسان پیدا کرد.
به گزارش خبرنگار ما، متهمان که روز گذشته در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند، ادعا کردند بدرفتارهای مقتول دلیل این قتل بود.
نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه رسیدگی در جایگاه قرار گرفت و در توضیح کیفرخواست گفت: متهمان که مهرداد و شیما نام دارند، 29 دی سال 92 شوهر شیما را که ابراهیم نام داشت، به قتل رساندند و جسدش را در باغچه خانه دفن کردند. هفت سال بعد، زمانی که صاحبخانه قصد احداث استخر داشت و باغچه را کند، استخوانها را پیدا کرد و مأموران را در جریان قرار داد. در ادامه تحقیقات، مأموران به ساکنان سابق خانه مشکوک شدند؛ چراکه گفته شده بود پدر خانواده به صورت ناگهانی گم شده است. وقتی مأموران از شیما بازجویی کردند، راز قتل برملا شد.
وی گفت: با توجه به مدارک موجود در پرونده و سایر شواهد، بهعنوان نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی را دارم. ضمن اینکه معاون اول قوه قضائیه از طرف طفل صغیر مقتول درخواست قصاص کرده است. ازنظر دادسرا، مهرداد متهم به مباشرت در قتل و دفن جسد و معاونت در جعل اسناد طلاق و شیما متهم به معاونت در قتل و دفن جسد و مباشرت در جعل اسناد طلاق است.
در ادامه، دیگر فرزند مقتول که بزرگسال است، در جایگاه قرار گرفت و درخواست قصاص قاتل را مطرح کرد. سپس مهرداد بهعنوان متهم ردیف اول در جایگاه ایستاد. او گفت: چند سالی میشد که با ابراهیم دوست بودم. دوستی ما ازطریق خواهرم بود؛ چون خواهرم با شیما دوست بود، یک روز به من گفت شوهر شیما کمی پول لازم دارد، من هم پول را قرض دادم و سفته گرفتم؛ اما مدتی بعد چون دوستی ما عمیق شد، سفتهها را پاره کردم. من به خانه ابراهیم مدام رفتوآمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت ابراهیم و شیما دعوا کردهاند و شیما کمک لازم دارد. من هم قبول کردم به کمک بروم. وقتی وارد خانه شدم، با ابراهیم صحبت کردم و به او گفتم با همسرت تندی نکن و مشکلاتتان را مسالمتآمیز حل کنید؛ اما ابراهیم خیلی عصبانی بود با چاقو به سمت شیما حمله کرد.
سعی کردم جلویش را بگیریم، در همین حین او تلاش کرد من را بزند، من هم یک چاقو برداشتم و برای اینکه از خودم دفاع کنم، ضربهای به مقتول زدم و همان یک ضربه باعث مرگش شد. خیلی عصبی و ناراحت بودم و به شیما گفتم مقصر تو بودی که من این کار را کردم. همان موقع شیما به من گفت اگر بازداشت شدیم، من میگویم در قتل شریک بودم تا مجازاتت کمتر شود. فردای آن روز من به خانه شیما رفتم و جسد را در باغچه دفن کردیم. بعد هم شیما به پلیس اعلام کرد شوهرش به صورت ناگهانی مفقود شده و خبری از او نیست.
متهم ادامه داد: پنج ماه بعد از حادثه درحالیکه شیما و بچههایش در شهرستان نزد پدر شیما زندگی میکردند، من به آنجا رفتم و شیما را خواستگاری کردم و با هم صیغه محرمیت خواندیم. ما رابطه نامشروع با هم نداشتیم و اعترافهای قبلیام در این خصوص کذب است.
متهم در پاسخ به این سؤال که آیا همسر و فرزند دیگری هم دارد یا خیر گفت: همسرم سالها قبل خانهام را از من گرفت و بعد هم من را ترک کرد. من با بچههایم زندگی میکردم. با اینکه از هم به صورت رسمی طلاق نگرفتیم، سالهاست جدا از هم زندگی میکنیم.
سپس شیما، متهم ردیف دوم، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من و ابراهیم اختلاف شدیدی با هم داشتیم. قبل از این حادثه، من درخواست طلاق داده بودم؛ اما ابراهیم قبول نکرد و من را طلاق نداد. روز حادثه من و ابراهیم با هم جروبحث کردیم و ابراهیم فحشهای رکیکی به من داد. من هم خیلی ناراحت شدم. گفتم من که میخواستم از تو طلاق بگیرم، چرا طلاقم ندادی؟ گفت آخر تو را میکشم، ولی طلاقت نمیدهم. همینطور که داشتیم جروبحث میکردیم، من سمت آشپزخانه رفتم تا شام بیاورم. مقابل درِ آشپزخانه سیلی محکمی به من زد و من هم با دوستم که خواهر مهرداد است، تماس گرفتم و گفتم چه اتفاقی افتاده. او هم مهرداد را برای کمک فرستاد. مهرداد برای اینکه من را نجات دهد، جلوی شوهرم را گرفت تا به من حمله نکند؛ اما ابراهیم به او حمله کرد و مهرداد هم یک ضربه بیشتر به او نزد. ما از ترس به پلیس یا اورژانس خبر ندادیم. هیچ ارتباطی هم تا آن زمان با هم نداشتیم و بعد از قتل ابراهیم بود که مهرداد به خواستگاری من آمد.
زن جوان در پاسخ به این سؤال که چرا شوهرش حاضر نبود او را طلاق بدهد، گفت: ابراهیم قبل از من دو بار ازدواج کرده بود؛ اما چون خیلی عصبی و پرخاشگر بود، همسرانش از او جدا شده بودند. او میگفت اگر تو را طلاق بدهم همه فکر میکنند مشکل از من است که نمیتوانم با همسرم زندگی کنم؛ به همین خاطر هم حاضر به جدایی نبود.
قضات بعد از گفتههای متهمان و وکلای آنها، برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.