کشته شدن ۱۹ نفر از خدمه ناوچه کنارک بر اثر اصابت موشک، یک بار دیگر موضوع "جانباختگان آتش خودی" در ایران را در کانون توجهات عمومی قرار داده است.
توجه به این پدیده، به ویژه از آنجا افزایش یافته که حادثه اخیر، چهار ماه پس از کشته شدن ۱۷۶ نفر بر اثر اصابت موشک به یک هواپیمای مسافربری اوکراینی به وقوع پیوسته. واقعهای که مقامهای ایران در ابتدا، وعده رسیدگی و مجازات عاملانش را دادند، اما درعمل، کوچکترین نشانهای از احتمال مجازات مقامهای مسئول آن وجود نداشته و تا این لحظه، در مقابل تحویل جعبه سیاه هواپیما هم مقاومت شده است.
جانباختگان آتش خودی، معمولا به کسانی گفته میشود که به هر علت، هدف شلیک نیروهای کشورخود در میدانهای جنگ قرار میگیرند. اما در یک تعریف گستردهتر، همین مفهوم شامل افرادی که بر اثر این نوع شلیک، در خارج از زمان و مکان جنگ جان میبازند هم میشود.
آتش خودی در زمان جنگ ایران و عراق "۲۳-۲۴ روز از جنگ گذشته، ما هم رفتهایم در فارسیات کنار رودخانه کارون یک خط تشکیل دادهایم.... هر کس آن طرف [کارون] بود را خیال میکردیم عراقی است... از آن دور یک سری نیرو میدیدم که خط داشتند. هم ما به آنها تیراندازی میکردیم هم آنها به ما. ما گزارش [درگیری مان] را دادیم، حالا حسن آقا [حسن باقری بنیانگذار اطلاعات عملیات سپاه] ول نمیکند: بنشینید برای من توضیح بدهید که شما جایتان کجاست؟... عراقیها کجا هستند؟ نشان دادیم. گفت اینها که عراقیها نیستند!... گفتیم نه بابا، آنها تیر میزنند به ما! تازه ما آنجا متوجه شدیم که بچههای خراسان که آن طرف رودخانه جلوی کارخانه نورد هستند، و ما که توی فارسات آمدهایم این طرف، هر دو همدیگر را نمیشناسیم و فکر میکنیم عراقی هستیم [با هم میجنگیم]."
راوی ماجرای فوق محمدجعفر اسدی، فرمانده تیپ ۳۳ المهدی (فارس) در زمان جنگ و معاون فعلی بازرسی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء است که روایت خود را، در بخشی از مستند ده قسمتی "آخرین روزهای زمستان" در مورد زندگی حسن باقری بازگو کرده است.
این روایت، از معدود موارد اشاره به آتش خودی در دوران جنگ در تریبونهای رسمی ایران است. پدیدهای که در تاریخ نگاری رسمی جنگ هشت ساله، بسیار به ندرت ممکن است اثری از آن دیده شود.
از قضا یکی از مهمترین اتفاقات ناشی از آتش خودی در زمان جنگ، هدف قرار گرفتن دو ناوچه نیروی دریایی ایران در ۲۷ مهر ۱۳۵۹ بوده که کمابیش، یادآور ماجرای اخیر ناوچه کنارک است.
در آن روز، ناوچه مهران در خلیج فارس، هدف شلیک یک فانتوم ایرانی قرار گرفت و غرق شد. در پی این حادثه، که به کشته شدن ۳۱ نفر انجامید، یک ناوچه دیگر به نام تیران برای کمک به پرسنل مهران به منطقه رفت. اما تیران هم هدف شلیک یک فانتوم خودی قرار گرفت که منجر به از کار افتادنش شد، هرچند آن را غرق نکرد. داستان این دو ناوچه و ابهامات مرتبط، تنها یکی از حکایتهای ناگفته جنگ ایران و عراق است که نهادهای رسمی در سالهای بعد، علاقهای به پرداختن به آن نشان ندادهاند.
احتمالا معروفترین نمونه شلیک خودی در زمان جنگ، ماجرای کشته شدن عباس بابایی معاون وقت فرمانده نیروی هوایی بوده است. او یکی از کلیدیترین خلبانان ایرانی در سالهای پایانی جنگ محسوب میشد که ایران از نظر تعداد هواپیماهای آماده به پرواز، به شدت در مضیقه قرار داشت. عباس بابایی در در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶، در حالی که سوار بر اف -۵ و پس از یک عملیات حساس شناسایی در خاک عراق در حال بازگشت به ایران بود، در منطقه عملیاتی سردشت هدف شلیک پدافند خودی قرارگرفت و کشته شد. هرچند تا سالها بعد، که دلیل مرگ او در روایتهای پراکنده مورد اشاره قرار گرفت، مخاطبان رسانههای ایران از نقش آتش خودی در این واقعه بی خبر ماندند.
حسن روحانی، که در آن مقطع مسئولیت پدافند ضدهوایی ایران را بر عهده داشت، در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ در پاسخ به سوالی در مورد سرنوشت عباس بابایی گفت: "هدف گیری هواپیمای بابایی توسط پدافند هوایی صورت نگرفت بلکه توسط یک سرباز بسیجی در نزدیک مرز از آنجایی که تصور کرده بود هجوم هوایی صورت گرفته با توپ زمینی اقدام به شلیک میکند که متاسفانه یکی از این تیرها به گردن ایشان اصابت میکند و باعث شهادت وی میشود."
واقعیت آن است که علاوه بر عباس بابایی، بسیاری از دیگر خلبانهای ایرانی نیز، به ویژه در اوایل جنگ، هدف آتش خودی قرار گرفتهاند. در ابتدای جنگ واحدهای پدافندی و عملیاتی نیروی هوایی ایران به دلیل متوقف شدن اکثر برنامههای آموزشی و تمرینی عادی پس از انقلاب، و همچنین تصفیههای گسترده، در شرایط عادی قرار نداشتند (تنها دو ماه قبل از جنگ، کودتای نوژه به موج بزرگی از اعدامها و دستگیریهای جدید منجر شده بود). در آن مقطع، همچنین سایر نیروهای نظامی ایران، اعم از سربازان ارتش و نیروهای سپاه و بسیج، فاقد آمادگی و آموزش لازم بودند و به کرات به سمت هواپیماهای خودی تیراندازی میکردند.
آتش خودی، به گونهای نمادین، عامل کشته شدن نخستین خلبان ایرانی جان باخته در جنگ یعنی غلامحسین باستانی بود. این خلبان اف-۵ در ۴ تیر ۱۳۵۹ و در جریان یک ماموریت گشتی در نوار مرزی هدف شلیک نیروهای ایرانی قرار گرفت (لازم به ذکر است که درگیریهای هواپیماهای ایرانی با عراقیها، قبل از شروع رسمی جنگ و به موازات افزایش تحرکات مرزی عراق شروع شده بود). در یکی از فاجعه بارترین روزهای پیش از شروع رسمی جنگ، در ۱۹ شهریور ۱۳۵۹ علی شمسبیگی و احمد رمضانی خلبانان اف-۴، به همراه بیژن فعلی و علی اکبر رشیدی خلبانان هلیکوپتر بل ۲۱۴، با آتش خودی به هلیکوپتر یکه سوار آن بودند کشته شدند.
گفته میشود در شش ماه نخست جنگ، تعداد خلبانهایی که در خاک ایران جان خود را از دست دادند، از تعداد همقطاران آنها که در خاک عراق کشته شدند بیشتر بود؛ هرچند همه موارد سقوط در داخل، لزوما به آتش خودی ارتباط نداشت و بعضی از آنها، پس از هدف قرار گرفتن از سوی عراقیها در قلمروی ایران سقوط کردند.
با ادامه جنگ و افزایش تجریه نیروهای ایرانی، میزان سقوط هواپیماها بر اثر آتش خودی به شدت کاهش یافت، ولی تا پایان جنگ، به طور اجتنابناپذیر هر از گاه اتفاق میافتاد؛ تا جایی که حداقل در دو مورد، باعث سقوط جنگندههای بسیار حساس اف-۱۴ تام کت ایرانی شد. این دو اف-۱۴، به ترتیب در ۴ فروردین ۱۳۶۴ و ۱۲ خرداد ۱۳۶۵ هدف موشکهای زمین به هوا قرار گرفتند.
در ۲۷ مهر ۱۳۵۹ ناوچه مهران در خلیج فارس، هدف شلیک یک فانتوم ایرانی قرار گرفت و غرق شد. در پی این حادثه، ناوچه تیران برای کمک به منطقه رفت که آن هم هدف شلیک یک فانتوم خودی قرار گرفت، هرچند غرق نشدحوادث مبهم گذشته از موارد اثبات شده جان باختن نظامیان به دست همقطارانشان، پروندههای متعددی نیز هستند که اگرچه نقش آتش خودی در آنها به اثبات نرسیده، اما در این خصوص تردیدهای جدی وجود دارد.
یکی از این موارد، که سرنوشت آن به ویژه پس از ساقط شدن هواپیمای مسافربری اوکراینی با شلیک موشک زمین به هوا مورد توجه مجدد قرار گرفت، پرونده موسوم به "تام کت ۶۰۶۲" بود که برخی از کارشناسان نیروی هوایی ایران، دلیل سقوط آن را اصابت موشک زمین به هوا دانستهاند ولی هنوز در مورد دلیل واقعی سقوط، اشتراک نظر وجود ندارد.
این تام کت، که گفته میشد در میان اف-۱۴ های نیروی هوایی ایران، آمادهترین هواپیما از نظر عملیاتی به حساب میآمد، در ۶ بهمن ۱۳۹۰ در اطراف بوشهر سقوط کرد و خلبانان آن علیرضا کریمایی و مصطفی فصیحی کشته شدند. به دنبال واقعه، فرماندار بوشهر با ذکر آنکه "دلیل سقوط، نقص فنی بوده" اعلام کرد که "موضوع همچنان در دست بررسی است"، هرچند سپس، خبر دیگری از نتایج این بررسی منتشر نشد.
احتمالا بزرگترین واقعهای که در ارتباط با آن، به نقش احتمالی آتش خودی اشاره شده، ماجرای سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ حامل فرماندهان ارشد نظامی ایران در ۷ مهر ۱۳۶۰ بوده است. در آن زمان دلیل سقوط این هواپیما، که به کشته شدن موسی نامجو وزیر دفاع، ولیالله فلاحی رئیس ستاد ارتش، یوسف کلاهدوز قائم مقام سپاه، جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی و محمد جهانآرا فرمانده سابق سپاه خرمشهر انجامید، حمله هواپیماهای عراقی عنوان شد. ولی بعدها معلوم شد که این روایت صحت ندارد و خلبان و کمک خلبان هواپیما موفق شدهاند پس از وقوع یک انفجار، آن را در حوالی کهریزک بر روی زمین بنشانند؛ هرچند به علت شدت برخورد با زمین، بسیاری از مسافران کشته شدند.
علی صولتی سرخلبان هواپیمای سی-۱۳۰، که خود از نجات یافتگان این واقعه بود، در سخنانی در سالروز این سقوط در ۷ مهر ۱۳۹۳ گفت پس از حرکت از اهواز به سمت تهران "صدای انفجار" شنیده و "به دنبال آن چهار موتور هواپیما از کار افتادهاند"، هرچند دلیل انفجار را "خرابی برق" دانست. ابهامات سقوط این هواپیما، به ویژه پس از آن خبرساز شد که هوشنگ صمدی فرمانده تیپ یکم تفنگداران دریایی ایران در زمان جنگ، در مصاحبهای با روزنامه قانون در ۸ آذر ۱۳۹۶ تاکید کرد: "هواپیما را با موشک پدافند زدند و باعث سقوط آن شدند." در اظهارنظری جداگانه در ۷ مهر ۱۳۹۶، محمدعلی شریفالنسب از فرماندهان میانی ارتش در دوران جنگ که پای صحبت تعدادی از شاهدان واقعه سقوط سی-نشسته بود، در مصاحبهای با سایت تاریخ ایرانی این واقعه را "صد درصد مشکوک" عنوان کرد و بدون توضیح بیشتر افزود: "به نظر من آقایان رحیمصفوی، ریشهری و محسن رضایی در جریان هستند؛ اما به دلیل مصلحتسنجی کسی چیزی نمیگوید."
به فاصله چند ماه از کشته شدن فرماندهان ارشد نظامی ایران در واقعه سقوط سی-۱۳۰، یک فرمانده دیگر یعنی مصطفی چمران وزیر دفاع سابق و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم هم بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پشت سر کشته شده بود. مورد اصابت قرار گرفتن این فرمانده از پشت سر در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در منطقه دهلاویه، از آن زمان تاکنون منشا گمانه زنیهای بسیار در مورد احتمال مرگ او بر اثر آتش خودی بوده، هرچند جمعی از همرزمان آقای چمران، چنین احتمالی را بی اساس دانستهاند.
البته، جان باختن فرماندهان بر اثر خمپاره نیروهای ایرانی، در طول جنگ هشت ساله مسبوق به سابقه بوده و حتی بعضا، منابع رسمی نقش آتش خودی در چنین مواردی را مورد تایید قرار دادهاند.
کشته شدن مسعود منفرد نیاکی، جانشین سابق فرمانده نیروی زمینی ارتش در جنوب، در ۶ مرداد ۱۳۶۴، یکی از این موارد بوده که در تاریخ نگاری رسمی جنگ، دلیل آن اصابت ترکش خمپاره خودی عنوان شده است. با این حال، این فرمانده ایرانی در زمان اصابت ترکش نه در جبهه نبرد، که در حال نظارت بر رزمایش لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار در حوالی سد کرج بوده، و درنتیجه، اساسا امکان تکذیب کشته شدن او بر اثر آتش خودی وجود نداشته است.
گستره "آتش خودی" کشته شدن نظامیان یا سایر شهروندان بر اثر آتش خودی، در مناطق مختلف دنیا به درجات گوناگون به وقوع پیوسته است. ولی فارغ از رایج بودن یا نبودن این تلفات در کشورهای دیگر، انتظار طبیعی جامعه و به ویژه بازماندگان چنین وقایعی آن است که در مورد تک تک آنها تحقیقات و رسیدگی شفاف صورت گیرد.
این در حالی است که به عنوان نمونه، واقعه مرگبار بوینگ ۷۳۷ اوکراینی، به مجازات فرماندهان مقصر در سرنگونی هواپیما منجر نشد، وحتی همزمان با فشار امنیتی بر خانوادههای جانباختگان، انبوهی از فعالان و چهرههای حکومتی برای "بزرگداشت" آن فرماندهان بسیج شدند.
چنین شرایطی، لاجرم این برداشت را در سطح افکار عمومی تقویت میکند که نه تنها در وقایع قبلی، که در صورت تکرار وقایع مشابه در آینده نیز، نباید انتظار شفاف سازی، رسیدگی منصفانه یا مجازات جدی عاملان آنها را داشته باشند.
شرایطی که طبیعتا تا وقتی برقرار باشد، اصرار حکومت به یادآوری موارد "آتش خودی" در دیگر کشورها، کمکی به داغداران این حوادث در ایران نخواهد کرد.