عصرایران؛ مصطفی داننده - سرانجام حکایت جنجالی قمار بازی کردن یک لات در خیال خود با امام حسین (ع) به تعطیلی مناجات خوانی محمود کریمی مداح معروف پایتخت در مشهد ختم شد.
سوالی که بعد از شنیدن این داستان، ذهن آدم را درگیر میکند این است که چرا با وجود آیات قرآن و احادیث محکمی که وجود دارد، مداحان از روایتهایی استفاده میکنند که سند معتبری ندارند و حتی در کتابی نوشته نشدهاند؟
پاسخ این سوال را باید در دل هیاتهای مذهبی جستوجو کرد.هیاتهایی که در گرفتن اشک از مردم با هم رقابت میکنند. مداحان برای گرفتن اشک بیشتر از مستمعین خود از راههای مختلفی استفاده میکنند که بیان چنین حکایتهایی یکی از این روشهاست.
روضههایی در هیاتها خوانده میشود که شما سند آن را در هیچ مقتلی پیدا نمیکنید اما مداحان به راحتی آن را میخوانند و کسی هم از آنها سوال نمیکند این روضهای که خوانده شد از کجا آمده است و راوی آن کیست؟
کافی است در ایام محرم سری به هیاتها بزنید تا ببینید که عاشورا و قیام امام حسین تنها خلاصه به روضههای جانسوز شده و هیچ اشارهای به چرایی این حرکت جاودان تاریخ نمیشود.
به طور مثال مداحان به مخاطبان خود نمیگویند چرا نوجوانی مثل قاسم بن الحسن جان خود را فدای آرمان و اعتقاد خود میکند؟ چرا میگوید که مرگ نزد و شیرین تر از عسل است؟ آنها فقط به انتهای ماجرا که شهادت اوست میپردازند. برای برخی از این مداحان ماجرای خیالی ازدواج قاسم مهمتر از هر مسئله دیگری است. ماجرایی که بنا بر کتابهای مقتل، جعلی است و شهید مطهری هم به آن اشاره دارد.
عاشورا هم نکته عاطفی دارد، هم حماسی، هم فلسفی و هم عقلانی اما هیاتها و مداحان تنها به جنبه عاطفی آن میپردازند و کاری به مسائل دیگر ندارند. بیان درد و رنچ اهل بیت رسول خدا در روز عاشورا و گرفتن اشک بیشتر از مردم تنها هدف مداحان است و این در حالی است که زینب کبری گفته است در این روز هیچ چیزی به غیر از زیبایی ندیده است.
آیا واقعا در هیاتهای مذهبی جوانان نشسته پای منبر از میان اشعار، روضهها و حکایتهای مداحان پی به معنا و مفهوم جمله حضرت زینب میبرند؟ متاسفانه در بعضی جلسات مذهبی زینب(س) تبدیل به زنی محزون و رنج دیده و قابل ترحم شده است. این درحالی است که وظیفه خواهر امام حسین ابلاغ پیام عاشورا بعد از شهادت امام سوم شیعیان است.
کار به جایی رسیده است که محرم هر سال شاهد ظهور روضههای جدید و داستانهای تازهای از کربلا در هیاتهای مذهبی هستیم. گویی آنها هر سال به مقتلهای جدید دست پیدا میکنند.روضههایی که گاها با عقل سلیم هم جور در نمیآید و بیشتر به قصه و افسانه میماند.
درس بزرگ عاشورا ایستادن در برابر ظلم و تبدیل شدن آحاد مختلف جامعه به انسانهای مسئول است و آیا مداحان معلمان خوبی برای ابلاغ این درس و رسالت به دیگران هستند؟
در پایان باید گفت اگر در هدف هیاتهای مذهبی تغییری ایجاد نشود و رقابت برای گرفتن اشک و رسیدن به مستمع بیشتر به پایان نرسد داستان این حکایتها و روایت روضههای جعلی ادامه دار خواهد بود و هر روز پررنگتر از هر سال خواهد شد.