یکی از نتایج گسترش کرونا در ایران در ماههای گذشته، به تعلیق درآمدن ملاقاتهای عمومی آیتالله خامنهای بوده است. درواقع آخرین دیدار عمومی او، به حدود دو ماه و نیم پیش (درس خارج فقه ۴ اسفند) بر میگردد و پس از آن، ارتباط آقای خامنهای با مخاطبان، از طریق ویدیوهای ضبط شده در دفترش برقرار شده است.
در صورتی که اتفاق غیرمنتظرهای نیفتد، این دوره تعلیق نهایتا زمانی با فروکش کردن بحران کرونا به پایان خواهد رسید. ولی الگوی ارتباط رهبر ایران با دنیای بیرون در دوران کرونا، تداعی کننده یک پدیده کلیتر است؛ یعنی افزایش اهمیت "دفتر رهبری" یا اصطلاحا "بیت"، به موازات افزایش سن و کاهش قوای جسمانی آقای خامنهای. پدیدهای که به دلایل مشخص، در سالهای پایانی رهبری او -هر زمان باشد- و دوره گذار به جانشینش -هرکه باشد- تعیین کننده خواهد بود.
در شرایط فعلی، البته خبر موثقی از تغییر وضعیت جسمانی آیتالله خامنهای وجود ندارد، ولی قابل انکار نیست که او به گونهای محسوس، ضعیفتر از گذشته به نظر میرسد. به عنوان نمونه آقای خامنهای که معمولا سخنران توانایی بوده، در پیام ویدیویی ۲۱ فروردین خود به مناسبت نیمه شعبان، در عرض حدود ۴۴ دقیقه صحبت ۱۴۲ بار به یادداشتهایی که در دست داشت رجوع کرد. با وجود همه این مراجعات هم نهایتا، از مرگ یک میلیون نفر -تا آن زمان- بر اثر کرونا سخن گفت، که اشتباهی بزرگ بود و منجر به انتشار بی سابقه ویدیوی جدید از سوی او برای تصحیح این آمار شد.
نشانههایی از این قبیل، نقش دفتر آیتالله خامنهای در "مدیریت" ارتباطات او با افکار عمومی را، بیش از پیش در کانون توجهات قرار داده است.
تجربه بیت آیتالله خمینی در دوره گذار دفتر آقای خامنهای، یک مجموعه اداری عظیم با هزاران کارمند و معاونتها و دفاتر متعدد است که در زیرمجموعههای متولی امور "نظامی"، "حفاظتی"، "مشاوران"، "ارتباطات و امور بینالملل"، "ارتباطات مردمی"، "نظارت و حسابرسی"، "عقیدتی-سیاسی" (نیروهای مسلح)، "بررسیهای اقتصادی"، "ارتباطات حوزوی"، "وجوهات شرعی"، "بازرسی ویژه"، "امور ویژه" (سیاسی) و "بررسی" (فرهنگی) به فعالیت مشغولند. این مجموعه، در ساختار حکومتی ایران نقش تعیین کنندهای دارد و اگر در مسالهای ورود کند، نوعا سایر نهادها ناچار به تبعیت خواهند بود.
هرچند رویه معمول این دفتر، پرهیز از حضور رسانهای بوده، ولی در سالها و دهههای گذشته، هر از گاه فعالیتهای آن در فضای افکار عمومی خبرساز شده است. از اشارات محمد سرافراز رئیس سابق سازمان صداوسیما به دخالت دفتر در جزئیات این سازمان گرفته تا جنجال حضور اصغر حجازی مسئول امنیتی بیت در مجلس نهم برای تصویب سریع برجام، و از نامه سرگشاده مهدی کروبی راجع به نقش مجتبی خامنهای در انتخابات ۱۳۸۴ گرفته تا افشاگریهای برخی دانشجویان طلاب و دانشجویان حامی حکومت در مورد کنترل اظهارات حاضران در مراسم دیدار با آیتالله خامنهای.
در یک نگاه کلان، مهمترین تاثیر "دفتر رهبری" بر مناسبات حکومتی، نقشی است که در "تغذیه فکری" شخص اول حکومت و برقراری ارتباط او با سایر نهادهای قدرت ایفا میکند. آقای خامنهای، البته در شرایط عادی از سازمانها و نهادهای متنوعی گزارش میگیرد و با مسئولان مختلف جلسات گروهی یا خصوصی دارد. چه بسا شخصا نیز زمانهایی را به جستجوی اخبار در فضای مجازی اختصاص بدهد (به عنوان مثال اکبر هاشمی رفسنجانی روایت کرده بود که نامه اعتراض آمیزش به آیتالله خامنهای سه روز مانده به انتخابات ۱۳۸۸ -موسوم به "نامه بدون سلام"- را به دست او نرسانده بودند و وقتی آقای رفسنجانی پس از انتشار علنی نامه به ملاقات آقای خامنهای رفته شنیده که: "داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم").
با وجود این، مقام اول حکومت ایران، علی القاعده امکان مطالعه مستقیم تمام گزارشهایی که از نهادهای مختلف دریافت میکند را ندارد و برای اطلاع از موضوعات، عمدتا بر سازوکار گزارش دهی دفتر خود متکی است. دفتری که همچنین، وظیفه تنظیم دیدارهای آیتالله خامنهای و کنترل فضای ملاقاتها را نیز بر عهده دارد.
البته تا وقتی که آقای خامنهای به لحاظ جسمی و روحی در شرایط کمابیش عادی قرار داشته باشد، شخص او در بررسی گزارشها یا انجام دیدارها مداخله فعالتری انجام میدهد. ولی با وخامت وضعیت سلامت آیتالله خامنهای، که حتی در صورت فقدان بیماری مشخص، با افزایش سن طبیعی خواهد بود، میتوان تصور کرد که به تدریج میزان دخالت دفتر در تغدیه فکری او و جنس اطلاعات یا تحلیلهایی که دریافت میکند افزایش بیابد.
یعنی مشابه همان وضعیتی که احتمالا، حداقل در ماههای آخر عمر آیتالله خمینی به وقوع پیوست و به موازات افزایش ضعف جسمانی و نیز بی حوصلگی او، محدود شدن شدید ملاقاتهایش، و کاهش وقتی که به گفتگو با سایر مسئولان یا پیگیری موضوعات اختصاص میداد، اهمیت بیت در اداره کشور افزایش یافت. نتیجه آنکه مثلا، نقش احمد خمینی در قضایای منتهی به تصمیم نهایی پدرش برای برکناری آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری، هنوز یکی از موضوعات داغ مباحثه پژوهشگران است.
فارغ از بحثهای مرتبط با دوه گذار از رهبری آیتالله خمینی، در زمان حاضر پذیرفتن این فرض اندکی دشوار خواهد بود که مسئولان دفتر آقای خامنهای، نسبت به فردی که در آینده جانشین او شود بی طرف باشند و به دلایل سیاسی یا شخصی، گزینهای خاص را به گزینههای دیگر ترجیح ندهند. به ویژه آنکه این دفتر ابعادی به مراتب "عظیمتر" از بیت آقای خمینی دارد و به همین نسبت، گستره نفوذ و تعداد مدیران آن نیز، به مراتب بیشتر است.
رصد اختلافات مرتبط با زیرمجموعههای بیت رهبری، از جهتی خاص اهمیت دارد: چون بخشی از آنها ممکن است از تشدید جنگ قدرت در میان نیروهایی حکایت داشته باشند که به هر علت معتقد شدهاند باید خود را برای دوران گذار آماده کنند"آخرین فرصت" مدیران بیت برای تاثیرگذاری بر آینده کسانی که به تغییر قریب الوقوع حکومت ایران اعتقاد دارند، آیتالله خامنهای را آخرین "رهبر" در سیستم موجود تلقی میکنند و چه بسا بحثهای مرتبط با جانشینی او را از اساس منتفی بدانند. ولی نیروهای داخل حکومت -که عمدتا چنین اعتقادی ندارند- در سالهای اخیر مجموعهای از سناریوهای محتمل را برای دوران گذار مورد توجه قرار دادهاند.
به طور کلی این برداشت وجود دارد که اگر قرار بر انتخاب جانشین آقای خامنهای باشد، در این فرایند به لحاظ حقوقی مجلس خبرگان و به لحاظ حقیقی سپاه پاسداران نقش اصلی را خواهد داشت. در عین حال، به راحتی قابل پذیرش نیست که آیتالله خامنهای، که در جزئیترین موضوعات حکومتی به اِعمال نظر میپردازد، موضوعی در حد اهمیت جانشینی را به قضا و قدر واگذارد و پیش از درگذشت، به نحوی دیدگاه خود در مورد جانشینش را ثبت و ضبط نکند -دیدگاه که با توجه به همسویی فعلی او و فرماندهان سپاه پاسداران، ممکن است در عمل، همان انتخاب این فرماندهان باشد.
اما گذشته از گمانه زنیهای مرتبط با "گزینههای" جانشینی -که پرداختن به آنها به مجال جداگانهای نیاز دارد- به نظر میرسد به لحاظ منطقی، "زمان" درگذشت آقای خامنهای بر سناریوی جانشینی او تاثیرگذار خواهد بود. به عنوان نمونه، اگر مثلا ۵ سال دیگر نوبت به انتخاب جایگزین برسد -با توجه به اصطلاحا "ریزشها و رویشهای نظام"- تضمینی وجود ندارد که گزینه یا گزینههای مطلوب رهبر برای جانشینی، لزوما همان شخص یا اشخاصی باشند که اکنون مطرحند.
در چنین فضایی، تمام نیروهایی که خود را در معرض تاثیرگذاری بر فرایند انتخاب رهبر بعدی میدانند، در مقطعی که احتمال بدهند اواخر عمر آیتالله خامنهای باشد، نگرانی مضاعفی نسبت به آینده خواهند داشت. در این میان اما، وضعیت مدیران "دفتر رهبری" به دلایلی مشخص، حساس تر از دیگر نیروهای حکومتی خواهد بود: نخست اینکه جایگاه آنها، بیش از سایر مسئولان وابسته به شخص آقای خامنهای است، و دوم آنکه به خاطر نزدیکتر بودن، ممکن است بیشتر از سایرین در جریان وضعیت جسمانی "واقعی" او قرار داشته باشند.
نمیتوان فراموش کرد که چگونه پس از درگذشت آیتالله خمینی، نیروهای تاثیرگذار بیت او به تدریج از صحنه سیاست ایران حذف شدند یا اگر نشدند، به شدت از نفوذ حکومتی شان کاسته شد. اگرچه این احتمال منتفی نیست که جانشین آیتالله خامنهای، با طیفی از مدیران فعلی دفتر او همسو باشد، ولی دلیلی وجود ندارد که انتخابهای اصلی این جانشین، همانهایی باشند که در زمان حاضر مسئولیتهای کلیدی دفتر را بر عهده دارند. به بیان سادهتر، چهرههای قدرتمند دفتر آقای خامنهای در شرایط فعلی، اطمینانی ندارند که قدرت و نفوذ خود را در زمان جایگزین او هم حفظ کنند.
نتیجه آنکه سالهای پایانی عمر آیتالله خامنهای، ممکن است "آخرین فرصت" مدیران تاثیرگذار دفتر او برای تضمین آینده سیاسی خود باشند و قابل تصور خواهد بود که این مدیران، با استفاده از رانتهای حکومتی و اطلاعاتی خود، از چنین فرصتی استفاده کنند. درست به همان ترتیب که افرادی که خود را در معرض جانشینی آقای خامنهای میبینند نیز، قاعدتا از این فرصت برای یارکشی در نهادهای حکومتی و ازجمله دفتر او استفاده خواهند کرد.
سناریوی اخیر، به ویژه از آن رو موضوعیت دارد که مجموعه دفتر آیتالله خامنهای به نهاد عظیمی تبدیل شده که مدیران آن، مانند مدیران هر ساختار بزرگ حکومتی دیگر، دارای دیدگاهها و منافع یکسانی نیستند و بر همین مبنا، در موضوعات حساس و احتمالا در مقوله جانشینی موضع یکسانی ندارند.
به عنوان نمونه، علی رغم آنکه به وضوح قرار نبوده که مدیران دفتر آقای خامنهای -هرچند نه مشاورانش- حضور چندانی در فضای رسانهای داشته باشند، ولی در سالهای گذشته، هر از گاه اخبار جسته و گریختهای به رسانهها راه یافته که نشان دهنده جنس رقابتهای موجود در بیت بوده است.
درگیریهای دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، که زمینه ساز "مسالهدار شدن" و حذف تدریجی علی اکبر ناطق نوری رئیس وقت "بازرسی ویژه دفتر رهبری" و حتی کمرنگ شدن موقتی اصغر حجازی شد (که ظاهرا با رئیس جمهور وقت میانه خوبی نداشت) از جمله نمودهای قدیمیتر این رقابت بوده. تشدید جنگ قدرت بر سر صداوسیما، که به برکناری محمد سرافراز، افشاگریهایش علیه حسین محمدی معاون بررسی بیت و گسترش درگیری میان موافقان و مخالفان اقای محمدی انجامید، از جمله نمودهای جدیدتر چنین رقابتی محسوب میشود.
این رقابتها، تا زمانی که شخص اول حکومت ایران از نظر سلامت جسمی و آمادگی روحی در شرایط مطلوب قرار داشته باشد، به طور کلی تحت کنترل خواهند بود. اما در صورتی که وی به هر علت، اعم از بیماری یا کهولت سن، دیگر در چنین شرایطی نباشد، میتوان پیش بینی کرد که نشانههای اختلاف، در سطوح رسمی و غیررسمی آشکارتر شوند.
بر همین مبنا، اختلافات یا افشاگریهای مرتبط با زیرمجموعهها و مسئولان دفتر آیتالله خامنهای، از جمله علائمی هستند که رصد کردن آنها در فضای سیاسی ایران، از اهمیت زیادی برخوردار خواهد بود. چرا که بخشی از این اختلافات، ممکن است از تشدید جنگ قدرت در میان نیروهایی حکایت داشته باشند که به هر علت، به این نتیجه رسیدهاند که باید خود را برای دوران گذار آماده کنند.
نیروهایی که از هم اکنون به خوبی میدانند در دوران پس از آقای خامنهای، عدهای از آنها جایگاه حکومتی خود را حفظ میکنند، و عدهای دیگر این جایگاه را از دست میدهند.