در حالی که بسیاری امید به ساخت واکسن کووید۱۹ طی یک سال تا ۱۸ ماه آینده دارند، کارشناسان گوشزد میکنند که ۱۸ ماه زمان برای تولید یک واکسن جدید "بسیار بسیار خوشبینانه" است چرا که در حقیقت بهترین رکود ساخت واکسن متعلق به واکسن اوریون است که چهار سال ساخت آن طول کشید.
بر همین اساس، طی یک هفته گذشته بسیاری از رسانههای آمریکا تلاش کردهاند در گفتگو با کارشناسان 'برزخ' قبل از واکسن کرونا -که از ابتدای سال ۲۰۲۰ کلید خورده و حداقل یک سال و احتمالا بیشتر هم طول خواهد کشید- را ترسیم و مخاطبان را آماده دنیایی کنند که قرار است ماسکها، لبخندها را پنهان کنند.
فخرفروشی با پاسپورت کرونا و کرونا پارتیها دونالد جی. مکدانلد جونیور، گزارشگر علمی پرسابقه نیویورک تایمز در پادکست دیلی این روزنامه از ظهور "طبقه اجتماعی" جدیدی حرف میزند که ممکن است تا زمان عرضه همگانی واکسن کرونا برای عموم، همچون یک "کلاس برتر" مزایایی را برای خود رقم بزند؛ طبقه درمانشدگان کرونا.
او در گفتگو با مایکل باربارو، مجری پادکست دیلی میگوید: "از همین حالا برای استخدام این افراد تقاضای فراوانی وجود دارد. آنها میتوانند بدون اضطراب سفر کنند. در اجتماع بدون نیاز به فاصله اجتماعی رفت و آمد کنند و حتی با اهدای خون و پادتن به بیماران و محققان کمک کنند... آلمان از صدور تاییدیه برای این افراد سخن گفته و در چین هم آنها یک بارکد الکترونیکی روی گوشی همراه خود دارند که همه جا میتوانند آن را نشان دهند."
آقای مکدانلد با استناد به اظهارات آنتونی فاوچی، مدیر مرکز مقابله با بیماریهای عفونی و آلرژی آمریکا میگوید: "اگر چه هنوز خیلی چیزها درباره ویروس جدید کرونا نمیدانیم اما اغلب وقتی شما یک بار با بیماری مبارزه کردید و بدن شما بر آن غلبه کرد به احتمال بسیار زیاد در مقابل آن مصونیت پیدا کردهاید... به همین علت هم آنهایی که از ویروس کرونا نجات یافتهاند اکنون میتوانند با ضریب اطمینان بالا خود را در برابر آن ایمن بدانند."
صحبت این دو در پادکست دیلی موقعی به بحث درباره این "طبقه اجتماعی" جدید و مزایای عضویت در آن رسید که آقای مکدانلد تلاش کرد جهان جدید تا زمان پیدایش و تایید واکسن کرونا را ترسیم کند.
دونالد جی. مک دانلد جونیور: "من پیشگو نیستم. من فقط با متخصصان حرف میزنم، به تجربه کاری خودم در پوشش خبرهای اپیدمیهای قبلی نگاه میکنم و با خبرگان تاریخ پزشکی مصاحبه میکنم. حرف همه آنها این است: این که همه جا میگویند تا آخر بهار یا وسط تابستان همه چیز به حالت عادی بازخواهد گشت، یک فانتزی است... اگر قرار باشد همه دوباره با هم از قرنطینه بیرون بیایند، آن وقت برای سه هفته همه چیز گل و بلبل خواهد بود و بعد از آن ظرف یک یا دو هفته دوباره بیمارستانها پر خواهد شد و مرگ و میرها شروع خواهد شد. این که همه از مسطح کردن نمودار ابتلا حرف میزنند و آن را ماموریت اصلی فرض میکنند، حرف قشنگی است اما واقعیت این است که ما در حال حاضر فقط منحنی را از ادامه جهش عمودی بازداشتهایم اما هنوز آن را رو به پایین نکردهایم، یعنی این روزها رقم ابتلا و مرگ را تقریبا ثابت کردهایم. این در حالی است که قرنطینهها باید هنگامی برداشته شود که این منحنی به جای قبلی خود، یعنی قبل از آغاز کرونا، بازگردد و مرگ و میرها به حالت پیش از اپیدمی برسد."
"این یک فرآیند گام به گام است. ممکن است بشود مثلا به تعداد مشخصی بشود اجازه داد افراد سوار مترو شوند تا فاصلهگذاری فیزیکی قابل اعمال باشد. شما فعلا قادر نخواهید بود که به مردم اجازه دهید برای تماشای مسابقه فوتبال در استادیوم کنار هم بنشینند. شاید تیمها بتوانند در استادیوم بازی کنند و از تلویزیون پخش کنیم اما امکان این که به سرعت به حالت قبل بازگردیم، ممکن نخواهد بود... بهترین توصیفی که تا حالا شنیدیم تعبیر "چکش و رقص" بوده. یعنی باید محدودیتها را کمی برداریم و مانند سالن رقص اجازه دهیم رقصندهها به میان صحنه بیایند و بعد نظارت کنیم. به محض این که تعداد مبتلایان بالا رفت و نگران بازگشت بحران شدیم باید با زدن چکش روی میز، همه چیز متوقف شود و رقصندهها به رختکن (قرنطینه) بازگردند."
"کارشناسان میگویند تا امروز احتمالا ۳ درصد مردم آمریکا کرونا گرفتهاند. برخی اپیدمولوژیستها حتی این میزان را تا ۱۰ درصد بالا میبرند که به نظرم حد بالا را گرفتهاند. به هر صورت این یعنی هنوز بیش از ۹۰ درصد مردم به این ویروس ایمن نشدهاند. در مثال رقص و چکش، ما هر بار انتظار داریم که بخش جدیدی از جمعیت به ویروس آلوده شوند. تعداد کمی خواهند مرد و تعداد بیشتری خوب خواهند شد و بدنشان مصون خواهد شد. بحث بر سر این است که مثلا هر بار که محدودیتها را کم میکنیم حواسمان به ظرفیت بیمارستانی و امدادی برای مقابله با تازه مبتلایان باشد. این رقص و چکش تا آنجا ادامه خواهد یافت که بیشتر از ۷۰ درصد مردم جامعه در برابر کرونا مصون شده باشند. آن وقت ویروس دیگر کسی را برای آلوده کردن پیدا نخواهد کرد چرا که اکثریت به آن مقاوم شدهاند.
در ادامه این گفتگو مسائلی چون چگونگی بازگشت به کار کارگران و کارمندان و حفظ فاصله فیزیکی میان آنها طرح میشود: "این تا حدود زیادی به ویژگیهای مشاغل مرتبط است. مثلا اگر شما پشت میزتان با کامپیوتر کار میکردید، شاید فعلا لزومی برای رفتن به دفتر نداشته باشید اما اگر شغل شما کار کردن در یک مرغداری است، واضح است که باید نزدیک مرغها باشید."
آن طور که آقای مکدانلد میگوید انتظار برای عرضه واکسن در یک سال یا ۱۸ ماه آینده، بسیار خوشبینانه است.
این عکس این هفته در آمریکا بسیار جنجالی شد. یک زن و مرد با البسه کادر پزشکی جلوی حرکت معترضان به قرنطینه را در دنور کلورادو گرفتند. برخی نام این عکس را رویارویی "علم و بلاهت" گذاشتند "سریع ترین واکسنی که تاکنون ساخته شده واکسن اوریون است که چهار سال طول کشید (۱۹۶۷). بعد از ساخت واکسن هم باید صدها میلیون دوز آن تولید شود که مستلزم تولید بسیار گسترده است. من با اکثر تولیدکنندگان واکسن که حرف میزنم میگویند ظرفیت تولید آنها بین ۵-۱۰ میلیون دوز است. فرض کنید ۳۰۰ میلیون دوز بخواهیم و یا اگر دو بار واکسن باید تزریق کنیم، ۶۰۰ میلیون دوز نیاز داریم تا همه مردم آمریکا را پوشش دهیم. این خود یک مساله بزرگ و زمانبر است و باید از همین حالا برای آن برنامهریزی کرد."
هشدار درباره نیاز به ایجاد زیرساختهای تولید انبوه واکسن را چند هفته پیش، بیل گیتس، میلیاردر سرشناس و مدیرعامل سابق مایکروسافت هم در یادداشتی که برای واشنگتن پست نوشته بود متذکر شده بود.
مایکل باربارو، مجری پادکست دیلی که از شنیدن احتمال پابرجا بودن شرایط فعلی برای مدتهای مدید، شاید دو-سه-چهار سال، جا خورده از آقای مکدانلد درباره سناریویی میپرسد که در آن جامعه آمریکا دائما در حال آمد و شد میان قرنطینه کامل و شبه قرنطینه با رعایت فاصله اجتماعی و ماسک و... است و میپرسد در چنین وضعیتی جامعه به دو دسته تقسیم میشوند؛ آنهایی که مصونیت یافتهاند و گویی رها شدهاند و آنهایی که هنوز مبتلا نشدهاند و گرفتار ماندهاند.
"این اتفاق همین حالا هم افتاده. آن تعداد کمی که خوب شدهاند و مرخص شدهاند از همین حالا کلی مشتری دارند. پلاسمای خون آنها برای تزریق به بیماران بدحال و تحقیقات مشتری دارد. از آنها دعوت شده که به کادر پرستاری بپیوندند چرا که مصونیت دارند و به راحتی میتوانند با بیماران روبرو شوند... آلمان به فکر صدور پاسپورت برای آنهاست و چین هم برایشان بارکد قابل اسکن صادر کرده است...."
مایکل باربارو در بخش پایانی این گفتگو این فرضیه را طرح میکند که مزایای این طبقه اجتماعی جدید ممکن است به ظهور راههای غیرمتعارف برای پیوستن به آن ایجاد کند و پاسخ میشنود که: "بله. در تاریخ هم که نگاه میکنید قبلا پارتی آبله مرغان میگرفتند. یعنی افراد سعی میکردند با آلوده کردن خودشان، پروسه مصونیت گلهای را سرعت بخشند... بله! در حقیقت با جان خودشان (و دیگران) بازی میکردند تا بلکه زودتر "آزادیشان" که گمان میکردند پایمال شده را بازپس بگیرند."
این جمله آخر احتمالا همان چیزی است که در ذهن بسیاری از معترضان به قرنطینه میگذرد. خیلی از آنها طی چند روز گذشته پلاکاردهایی به دست گرفتهاند که روی آن نوشته: "بدن من، انتخاب من. آمریکا، سرزمین آزادی".
نشریه ووکس هم در گزارشی نوشته "دفاتر و محیطهای کار حالاحالاها به شکلی که پیش از کرونا بود باز نخواهد گشت" مکسول استراشن هم در نشریه وایس یادداشتی در همین رابطه نوشته و در ابتدای آن به بخشنامه چند روز پیش فیسبوک اشاره کرده که طی آن مارک زاکربرگ به همه کارمندان خود گفته تا پایان ماه مه از خانه کار کنند و بعد از آن هم اگر کسی احساس ناامنی کرد میتواند تا پایان تابستان و حتی بعد از آن به دورکاری از خانه ادامه دهد.
نشریه نشنال جغرافی هم در گزارشی از تاریخچه ساخت واکسن و این که احتمال دارد تولید واکسن کرونا بیشتر از یک سال یا ۱۸ ماه طول بکشد نوشته است.
اشتباه آمریکا کجا بود که اکنون اینجاست؟ پادکست "پلنت مانی" (سیاره پول) در شماره جدید خود به مطالعه موردی دردسرهای یکی از ایالتهای آمریکا (ایلینوی) در تهیه ماسک از بازار آزاد پرداخته تا نمونهای باشد از مشکلاتی که به عقیده بسیاری منجر به "دیر و بد" آغاز کردن مقابله با کرونا در آمریکا شده و وضع کنونی را برای ثروتمندترین کشور جهان پدیدآورده است.
کرن دافین مجری این پادکست در ابتدای آن جف پولن را معرفی میکند که یک داد و ستدگر پرسابقه است، مامور خرید یا همان دلال خودمان؛ البته نه یک دلال خرده پا.
"او کسی است که وقتی شما به دنبال چیزی هستید که به راحتی در بازار پیدا نمیشود، میتواند با این در و آن در زدن برایتان از 'زیر سنگ که هم شده' فراهم کند."
جف پولن خودش را چنین معرفی میکند: "کار من این است که یک سری آدم را میشناسم و با آنها دائم در ارتباطم. یک پایم دائم در کارخانجات و ادارات دولتی است... تخصص من سامان دادن به کارها به هنگام بلواست."
با این حال، از زمان شیوع ویروس کرونا، جف هم مانند ۹۰ درصد مردم آمریکا خانهنشین شده بود و به قولی "پایش از رفتن به این کارخانه و آن اداره بریده شده بود" تا این که روز ۱۳ مارس ایمیلی دریافت کرد.
"ایمیل از فرمانداری ایلینوی بود و به غیر از من برای هزار نفر دیگر هم فرستاده شده بود؛ گویی یا فرمانداری خواسته بود خیلی شفاف نشان دهد که به چه کسانی این ایمیل را فرستاده و یا این که آنها از امکان "بیسیسی" کردن ایمیل خبر ندارند."
در این ایمیل فرمانداری خواسته بود که هر کس میتواند به این اداره در خرید تجهیزات حافظتی چون ماسک، روپوش، عینک و سایر اقلام کادر پزشکی کمک کند، تا ۴۸ ساعت دیگر پا پیش بگذارد.
پادکست مانی پلنت (سیاره پول) به دردسرهای ایالات آمریکا برای تهیه لوازم پزشکی پرداخته است کرن دافین: "جف هم مانند همه ما متوجه کمبود این اقلام که به اختصار پیپییی نامیده میشود بود. همه راههای معمول تهیه این اقلام مسدود شده بود. تمام موجودی انبارها فروش رفته بود. ذخایر استراتژیک دولت فدرال هم ته کشیده بود. کاخسفید این توان را داشت که با دستور به کارخانجات از آنها بخواهد با راه اندازی خط تولید فوری به ایالات کمک کنند اما این کار نکرد و دولتهای ایالتی باید خود آستین بالا میزدند. همین باعث شده بود که پزشکان و پرستاران به وحشت بیفتند. خیلی از آنها به مصرف دوباره ماسک و روپوش یا ماسک دستساز و غیره رو آوردند. فرمانداریها هم به هر دری میزدند بلکه بتوانند این اقلام را پیدا کنند."
اما جف پولن میگوید با وجود این که پیش از این هرگز روی داد و ستد اقلام پزشکی کار نکرده بود مطمئن بوده میتواند به استانداری کمک کند. برای همین هم در جواب ایمیل جمعی که برای همه فرستاده شده بود نوشت: "شاید از دست من کاری بربیاید".
البته این اعلام داوطلبی یک شرط کوچک هم داشت. شرطی که برای برآورده کردن آن استانداری ایلینوی باید همه قوانین و مقررات خود را زیر پا میگذاشت؛ یعنی اقلام را اولا پیش خرید میکرد و ثانیا پول آنها را نقدا و یک جا واریز میکرد.
آن طور که جف پولن به انپیآر گفته او پس از یکی دو تماس در آمریکا و بعد آلمان، به چند تولیدکننده در چین وصل میشود که هر کدادم چند صدهزار ماسک آماده داشتند و برخی دیگر هم آماده بودند که به محض دریافت پول شروع به تولید سریع ماسک کنند. در مجموع حدود ۱.۵ میلیون ماسک به ارزش ۳.۵ میلیون دلار.
ایمیل اعلام آمادگی جف پولن، در اسپیرینگ فیلد، مرکز ایالت ایلینوی، به کامپیوتر میز ذیحساب استانداری میرسد. کسی که موظف است یقین یابد بودجه استانداری که از محل مالیات مردم این ایالت آمده، درست و به جا هزینه شود. نام دستیار ذیحساب که مسئول پیگیری این ایمیل بوده "الن آندرس" است.
طبیعی است که لن آندرس در ابتدا جا بخورد و تعجب کند. استانداری تقریبا هرگز چیزی را پیش خرید نمیکند، آن هم این مبلغ درشت را از چین و طرف حسابی که هرگز نمیشناسد، اما جف پولن تاکید کرده بود که سفارش ۱.۵ میلیون ماسک از سوی استانداری ایلینوی، برای تولیدکننده چینی تا زمانی که پول به حسابش واریز نشده، معنا و مفهومی ندارد.
در همین میان، جف پولن از ایالت لوئیزیانا هم سفارش خرید ماسک دریافت میکند. اتفاقا لوئیزیانا حاضر است برای همین تعداد ماسک ۲ میلیون دلار هم بیشتر بپردازد. اینجاست که جف پولن که خودش ۴۸ سال است در ایلینوی زندگی کرده و همه خانواده و اقوامش هم ایلینویی هستند، بر سر دوراهی سود و اخلاق میماند. او در نهایت به این فکر میکند که اگر فردا زن و بچه خودش کرونا بگیرند و به بیمارستان بروند و پزشک آنجا ماسک نداشته باشد چه؟ و مصمم میشود که اول سفارش استانداری ایلینوی را تامین کند -حتی با مبلغ کمتر - و بعد به لوئیزیانا برای تهیه ماسک کمک خواهد کرد.
پادکست ۲۳ دقیقه پلنت مانی، در ادامه از هیاهوی داخل استانداری خبر میدهد که چه طور همه بخشهای بوروکراتیک مضطرب شدهاند که آیا باید ریسک کنند یا خیر.
یک مشکل بزرگ دیگر هم سر راه آنهاست. این که حتی اگر بخواهند چکی به مبلغ سه و نیم میلیون دلار صادر کنند، این کار باید از طریق کامپیوترهای ویژه صدور چک استانداری انجام دهند که به طور مرتب در حال صدور چکهای امور مختلف ایالت است و امکان این که بتوان کامپیوتر را متوقف کرد و یک چک جدا را چاپ کرد اگر چه ممکن است اما تضمینی نیست که بعد از صدور این چک کامپیوترها به وضع قبلی بازگردانده شوند و آیا قادر خواهند بود دقیقا از جایی دوباره شروع کنند که قبل از این در حال انجام آن بودند. اگر نه، این یعنی روال هزاران چک که هر روز از سوی استانداری برای اشخاص حقیقی و حقوقی صادر میشود بهم خواهد ریخت و این مساوی است با یک دردسر بزرگ که برای پیشگیری از وقوع آن چند روزی زمان لازم است. اما اکنون ساعت ۵ عصر است و استانداری و کارمندان آن هم کمکم در حال ترک اداره هستند.
نشریه آتلانتیک به بهانه موفقیت آلمان در کنترل کرونا به پروفایل آنگلا مرکل و تاثیر دیدگاه علمی او بر تصمیمات سیاسیاش پرداخته مجری پادکست: "جف امیدوار بود که استانداری پول را تلفنی به حسابش واریز کند و او هم سریع آن را به چین منتقل کند. برای همین هم وقتی صبح روز بعد بیدار شد و دید پولی در حسابش نیست، سراسیمه به استانداری زنگ زد که: "بانک (به علت قرنطینه) امروز زودتر تعطیل میکند و اگر من تا ظهر این پول را به حساب شرکت چینی نریزم ما معامله را از دست خواهیم داد و معلوم نیست چند روز و هفته دیگه باید دوباره دنبال تهیه اجناس بدویم... بین خانه جف پولن و اسپرینگ فیلد، سه ساعت و نیم فاصله بود... بالاخره الن آندرس، تصمیم گرفت آخرین بند مقرراتی که آن روز زیر پا نگذاشته بود را هم نادیده بگیرد و خودش شخصا چک را به جف برساند. او در خودرو نشست و با جف مقابل یک شعبه مکدونالد قرار گذاشت."
در نهایت جف پولن موفق میشود پول را به موقع به تاجر چینی برساند و اولین محموله ماسکها همین چند روز پیش به ایلینوی میرسد.
پادکست پلنت مانی که معمولا به دنبال ساده کردن پیچیدگیها مسایل روز اقتصاد و بازار است، هدف خود از روایت این داستان را چنین عنوان میکند:
"الن و همکارانش در استانداری ایلینوی بسیار خوشحالند که توانستند این ماسکها را به موقع تهیه کنند اما همزمان ناراحت هم هستند چون میگویند به این حقیقت واقفند که جور شدن معامله برای آنها به معنای از دست دادن معامله برای ایالت همسایه چون نیویورک، لوئیزیانا یا کالیفرنیاست. آنها میگویند رسم بر این نیست که روی دست همسایه بلند شوی. ایالات آرزو میکنند که کاش یک راهکار مرکزی برای تهیه و توزیع اجناس وجود داشت و یک مخزن و انبار فدرال بود که همه چی آنجا جمع و از همانجا توزیع میشد. اما در عوض، حالا ایلینوی باید به جف و الن اتکا کند و برای تهیه اقلام ضروری چون تجهیزات پزشکی قوانین را نادیده بگیرد."
سایر اخبار کرونا در رسانههای آمریکا وقتی رهبری به دانشمندان و زنان سپرده میشود شاید هم یکی از علل موفقیت کشورهایی چون آلمان یا دانمارک در مقابله با کرونا در همین یکپارچگی نظام بهداشت و سلامت آنها (بر خلاف آمریکا) بوده که با مدیریت هماهنگ به آنها امکان برخورد موثر با این اپیدمی را داده است.
گزارشهایی از این دست طی یک هفته گذشته در رسانههای آمریکا بسیار بوده و برخی از آنها به ستایش از مدیریت آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و یا نخست وزیر دانمارک و آنسوتر، نخستوزیر نیوزیلند پرداختهاند.
نشریه آتلانتیک در سه روز گذشته به طور اختصاصی به پروفایل آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و جسیندا آردن، نخست وزیر نیوزیلند پرداخته است.
این نشریه سابقه دانشمند بودن آنگلا مرکل را متاثر بر رویکرد علمی (نه سیاسی) او به همهگیری کرونا دانسته و تستگیری گسترده و بهنگام را رمز موفقیت این کشور در میان سایر کشورهای اروپایی ارزیابی کرده است.
نشریه آتلانتیک همچنین مدیریت جسیندا آردن، نخست وزیر نیوزیلند را هم در کنترل شیوع کرونا ستوده است فوریه؛ ماهی که کرونا جولان میداد، ترامپ انکار میکرد روز چهارشنبه، ۲۲ آوریل، رسانههای آمریکا گزارش کردند که کالبدشکافی یک جسد در ناحیه سنتا کلارا کالیفرنیا که صاحب آن روز ششم فوریه جان باخته بوده نشان داده است که علت مرگ او کرونا بوده است.
این درحالی است که تا دیروز تصور میشد نخستین مورد مرگ بر اثر کووید۱۹ در روز ۲۶ فوریه و در ایالت واشنگتن روی داده است.
به غیر این جسد، دو جان باخته دیگر هم در سنتا کلارا مرتبط با کووید۱۹ شناسایی شدهاند که هر دوی آنها پیش از مرگ بیمار ایالت واشنگتن فوت کردهاند؛ یعنی اکنون دست کم یه مرگ مرتبط با کرونا در ماه فوریه روی داده که نشان می دهد این افراد دست کم سه هفته پیش از مرگ، یعنی در ماه ژانویه به این ویروس مبتلا شده بودند.
نکته مهمتر این است که مقامهای بهداشتی سنتا کلارا میگویند بر اساس اطلاعاتی که تاکنون یافتهاند هیچ کدام از این سه نفر به ووهان سفر نکرده بودند و با کسی هم که تازه از چین بازگشته بوده باشد در ارتباط نبودهاند. این به آن معنا است که ویروس کرونا نه تنها از نخستین روزهای ماه ژانویه در آمریکا بوده، بلکه میزان گسترش آن به حدی بوده که به سطح "گسترش اجتماعی" رسیده بوده است. یعنی نه تنها از طریق فردی که مثلا از ووهان چین یا ایتالیا بازگشته به مرتبطان او انتقال مییافته بلکه آن قدر دست به دست شده بوده که دیگر امکان ردگیری بیمار اول وجود ندارد.
اکنون رسانههای آمریکا عملکرد کاخسفید در ماه فوریه را یک بار دیگر پیش کشیدهاند و میگویند در همان روزهایی که دونالد ترامپ جدی بودن کرونا را انکار میکرد و مرکز کنترل بیماریهای این کشور از ساخت تست کرونا "عاجز مانده" بود و حاضر هم نبود از آلمان، کره جنوبی و یا سازمان جهانی بهداشت کمک بگیرد، ویروس کرونا در حال پخش شدن در کالیفرنیا و احتمالا بقیه مناطق آمریکا همچون نیویورک بوده است.
فرانسوآ بولو، مدرس دادهپردازی کامپیوتری علوم بیولوژی در دانشگاه کالج لندن در روزهای نخست ماه مارس در نشریه ووکس هشدار داده بود: "آمریکا در گرفتن تست کرونا بسیار عقب است. به همین علت هم خیلی چیزها درباره گستردگی ویروس کرونا در آنجا را نمیدانیم... چون تست کرونا در حد وسیع صورت نگرفته نمیدانیم آیا گستردگی در حد چند محله و شهر است یا دامنه جغرافیایی آن به قدری بزرگ شده که عملا قرنطینه کردن یک محله و یک شهر دیگر فایدهای ندارد... در ایتالیا هم مشکل همین بود که چون فرآیند تست گرفتن خیلی دیر آغاز شد، عملا ایجاد قرنطینه در شمال این کشور دیگر فایدهای در بر نداشت."
اکنون تاریخ وقوع نخستین مرگ ناشی از کرونا در آمریکا ششم فوریه، یعنی ۲۰ روز زودتر از آنچه تصور میشد، منظور خواهد شد