امیر سلطانزاده، روزنامه نگار در یادداشتی برای صفحه ناظران با اشاره به بیانیه اخیر میرحسین موسوی، نوشته است: میرحسین موسوی با رویکردی رادیکال و همسو با جریان عمومی مردم، با گذر از بیانیه هایش در دوران اعتراضات ۸۸ و اعتقاد به اجرای بدون تنازل قانون اساسی، به نظر می رسد دیگر اصول ناکارآمد قانون اساسی را برای اداره ایران و مقابله با بحران ها کافی نمی داند.
در حالی که کشور همچنان در التهاب به سر می برد و نیروهای سیاسی و اجتماعی سعی دارند موضع خود را با فضای جدید کشور تطابق دهند، میرحسین موسوی به عنوان یکی از رهبران "جنبش سبز" بیانیه ای منتشر کرد. او از حدود ده سال پیش به دستور آیت الله خامنه ای در حصراست. آقای موسوی در بیانیه خود، اعتراضات اخیر را مشابه تظاهرات دوران شاه و کشتار اخیر را نیز با کشتار میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ یکسان دانست. در ادامه نیز با قیاسی بین آیت الله خامنه ای و محمدرضا پهلوی، هر دو را فرمانده کل قوا و تلویحا مسئول خونهای ریخته شده عنوان کرد.
انتشار این بیانه موجی در بین سیاسیون و افکار عمومی داخل و خارج ایجاد کرد. از یک سو حامیان نظام سلطنت و گروه های سرکوب شده دهه ۶۰ که او را به دلیل سکوت در برابر آن جنایات مقصر می دانند، از سوی دیگر نیز حامیان وضع موجود که در قالب بسیج، سپاه و افراد منتفع از انتساب به حاکمیت، سعی در تخریبش دارند. اما در این میان نیز معترضان از تمامی گروههای اجتماعی توانستند با این بیانیه در بخشهایی همراهی پیدا کنند. به عبارت دیگر موسوی توانست با این بیانیه حتی در میان برخی از اپوزیسیون منتقد نظام و معتقد به براندازی نیز، اندکی همراه بیابد.
ریزشهای اخیر از میان حامیان آیت الله خامنه ای که با نام بسیجی، ارزشی یا ولایتمدار شناخته می شوند، نشان از آن دارد که فشار و درخواست های افکار عمومی به شدت افزایش یافته است. جامعه ای که همچنان نسبت به کشته شدگان اعتراضات و سرکوبی شدید حاکمیت عصبانی است، هیچ توجیهی را نمی پذیرد.
خصوصا از آن جهت که انقلاب سال ۵۷ با شعارهای حمایت از طبقه فرودست به قدرت رسید، اما در مواجهه با اعتراضات آبان ماه، به شدیدترین نحو ممکن با مردم فرودست جامعه برخورد کرد. آیت الله خامنه ای که با ابلاغ اصل ۴ نشان داد در حال فاصله گرفتن از محرومان جامعه است، این بار در سخنانی اعلام کرد که حمایت از طبقه فرودست را هدف خود نمی داند. او که آن را در توئیت خود منتشر کرد چنین گفت: "اسم بسیج کشور ما «نیروی مقاومت بسیج مستضعفین» است. مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند؛ این چند سال اخیر باب شده آن را افراد فرودست و اقشار آسیبپذیر معنا میکنند؛ نه! قرآن مستضعف را این نمیداند، قرآن میگوید مستضعفین یعنی ائمه و پیشوایان بالقوه عالم بشریت."
به عبارت دیگر آیت الله خامنه ای که از تامین شعارهای آغاز انقلاب ناتوان است، مجددا با دستاویز قرار دادن دین سعی دارد پایگاه اجتماعی خود را در میان طبقه فرودست حفظ کند اما مسئولیت عدم تحقق خواسته های آنان را هم نپذیرد. اما عدم استفاده از مفاهیم و نمادها و شعارهای مذهبی در میان تظاهرکنندگان اخیر نشان از بی اثر بودن ادبیات رهبر جمهوری اسلامی در میان آنان است.
آیت الله خامنه ای که از تامین شعارهای آغاز انقلاب ناتوان است، مجددا با دستاویز قرار دادن دین سعی دارد پایگاه اجتماعی خود را در میان طبقه فرودست حفظ کند اما مسئولیت عدم تحقق خواسته های آنان را هم نپذیرد. اما عدم استفاده از مفاهیم و نمادها و شعارهای مذهبی در میان تظاهرکنندگان اخیر نشان از بی اثر بودن ادبیات رهبر جمهوری اسلامی در میان آنان است افتراق انقلابیون سابق تغییر سیاست های استراتژیک جمهوری اسلامی طی یک دهه اخیر دقیقا همان نقطه افتراق انقلابیون سابق است. میرحسین موسوی که در دهه نخست انقلاب خود را منتسب به جناح چپ می دانست، مجددا در برابر تغییرات سیستم نظام به سمت راست مقاومت می کند. او از سال ۸۸ با قرار گرفتن در برابر کاندیدایی که در آن دوران نماینده آیت الله خامنه ای تلقی می شد، سعی داشت در برابر این تغییرات حکومت به سمت سرمایه داری بایستد.
اما پایگاه اجتماعی مخاطب میرحسین موسوی در این روزها متفاوت از سال ۸۸ است. او که در آن سال از حمایت طبقه متوسط برخوردار بود، این بار با دفاع از طبقه مستضعف، یعنی دقیقا همان طبقه ای که رهبر ایران سعی در تخطئه آن دارد، سعی دارد با استفاده از نیروهای حامی خود، بین طبقه متوسط و طبقه فرودست، نزدیکی بیشتری ایجاد کند. به وضوح در اعتراضات سال ۸۸ حضور طبقه فرودست کم رنگ بود. دقیقا در روندی متضاد، در اعتراضات ۹۶ و ۹۸ حضور طبقه متوسط جامعه کم رنگ است.
میرحسین موسوی با انتشار بیانیه اخیر در تلاش است این دو طیف جامعه را به یکدیگر بیشتر نزدیک کند تا جبهه ای واحد علیه حاکمیت ایجاد کند. در این میان چه هوادار آقای موسوی باشیم چه منتقد او، باید بپذیریم تاکتیکش برای ایجاد فشار مضاعف بر حاکمیت در نخستین ساعات انتشار بیانیه، بسیار موثر بوده است.
در این میان انتقادات از اصلاح طلبان هم افزایش یافته است و به نظر می رسد پایگاه اجتماعی آنها به شدت در حال فروپاشی است. بررسی دلایل این موضوع بحث مورد نظر ما در اینجا نیست، اما موضوعی که بسیار مهم این است که آقای موسوی عملا بی عملی و مواضع توام با ترس اصلاح طلبان را نادیده می گیرد و با رویکردی رادیکال و همسو با جریان عمومی مردم، به حاکمیت هشدار می دهد. او که در در اوج "جنبش سبز" با بیانیه هایش به اجرای بدون تنازل قانون اساسی معتقد بود، حالا اصول کهنه و ناکارآمد قانون اساسی را برای اداره کشور کافی نمی داند.
حتی برخی از حامیان جنبش سبز نیز موضع اخیر آقای موسوی را متناسب با براندازی تلقی کردند. حمله به جایگاه ولایت فقیه نشان میدهد که او دیگر به قانون اساسی با شرایط فعلی پایبند نیست. اصلاح طلبان هم اگر قصد دارند همچنان در سپهر سیاسی ایران باقی بمانند، باید خود را با او هماهنگ کنند.
از امروز به بعد باید منتظر مواضع جدید رهبران و چهره های شناخته شده اصلاحات ماند. هر موضع و سخنی کمتر از بیانیه میرحسین موسوی، نتیجه اش حذف سیاسی در آینده ایران خواهد بود. آن هم در شرایطی که بدنه جامعه ایران دیگر حوصله و توان مقاومت ملال آور و تکراری دو دهه اخیر و آزمون دوباره تجربه های شکست خورده پیشین در چارچوب جمهوری اسلامی را ندارد.