در یکی دو قرن گذشته که پای ایرانیها به غرب باز شده است همواره این سوال هم مطرح بوده که چرا ما، مردم ممالک شرقی و اسلامی، نمیتوانیم به مرتبهای برسیم که اروپاییها رسیدهاند. درخشش صنعت، ارتش، دانش و رفاهی که قشر متوسط اروپایی داشت چشم ایرانیجماعت را گرفته بود. در پاسخ به آن سوال، نسخههای بسیاری پیچیدهاند. یکی از قدیمیترینها این بوده که «عقبماندگی» را حاصل «بیسوادی» و بیسوادی را به دلیل سختی خواندن و نوشتن به فارسی، عربی یا ترکی میدانستند.
تلاشهایی که مستفرنگها در حدود صد و پنجاه سال پیش آغاز کردند از سر شیفتگی به غرب و سرگیجه از پیشرفت اروپاییان و درجا زدن ممالک اسلامی بود. اما بعدا که ملیگرایی آغشته به نژادپرستی در زمان جنگ جهانی اول به ایران وارد شد، هواداران تغییر خط بقیه کشورهای اسلامی را فراموش کرده و گفتند که باید خط فارسی از عربی جدا شود ــ ایدهای که هنوز برای بسیاری جذاب است و هر از گاهی زمزمههایش را از فعالان سیاسی خارج از کشور میشنویم که نقشه میکشند روزی که به قدرت برسند «حروف عربی» را از فارسی جدا کنند و به زبالهدان بریزند.
زنده بودن این تلاشها، مشتری داشتن شعارهای نژادپرستی مانند "ما آریایی هستیم، عرب نمیپرستیم" و البته بیمهری به زبان فارسی که نمودش را استفاده لگامگسیخته از لغات انگلیسی در گفتار فارسی نشان میدهد، باعث شد به دنبال جواب این سوال بروم که تغییر یا اصلاح خط فارسی چه اهمیتی دارد.
تخمی که میرزا فتحعلی آخوندزاده کاشت میرزا فتحعلی آخوندزاده یکی از نخستین کسانی است که عَلَم تغییر خط در ایران و دیگر کشورهای اسلامی را برداشت. او هم با دربار و روشنفکران عثمانی درباره این موضوع مذاکره میکرد و هم با صاحبمنصبان قاجار. دست به قلم هم داشت و پشتکارش مثالزدنی بود.
آخوندزاده، که چند خط پیشنهادی هم اختراع کرده بود، مدعی بود که یکی از دلایل عقبماندگی کشورهای اسلامی سختی سوادآموزی است. او یکی از مقالاتش درباره این موضوع را با ذکر خاطرهای از سختی سوادآموزی خود شروع میکند تا بالاخره معلم خوبی پیدا میشود و به او خواندن و نوشتن میآموزد. بعد، چون به گمانش از هر هزار معلم یکی مثل معلم او پیدا نمیشود، نتیجه میگیرد که به خاطر همین دشواری خط فارسی و سوادآموزی است که شمار زیادی از مردم عطای قلم و دوات را به لقایش میبخشند و ترجیح میدهند در بیسوادی بمانند.
آخوندزاده را در درباره عثمانی به گرمی پذیرفتند اما پیشنهاد تغییر خط او را نادیده گرفتند آخوندزاده، که خطی بر اساس خط لاتین طراحی کرده بود، بر نواقص خط خود آگاه بود و از جمله در یکی از مقالاتش نوشته بود که طول کلمات با این خط طولانیتر میشود. اما بعد برای جبران این نقیصه پیشنهاد کرد که بهتر است انشایمان را بهتر کنیم و مثلا با خلاصهگویی طول نوشته را کمتر کنیم.
از نوشتههای آخوندزاده میتوان نتیجه گرفت که علمای دینی چندان با این تغییر خط موافق نبودند و او تلاش فراوانی برای تلطیف نظر آنها کرد. از جمله، برای آنها مثالهایی از تاریخ خط خود عربی میآورد که چگونه در یک زمان مسلمانان از خط کوفی به خط نسخ رو آوردند.
تلاشهای او در زمان حیاتش نه در عثمانی و نه در ایران به نتیجه نمیرسد. او درباره سعی خود چنین نوشته است: "بلی، من خود نیز میفهمم. اما باز مینویسم و مادام که زندهام خواهم نوشت تا اینکه خیال تجدید الفبا فیمابین کل ملت پراکنده شود. چنانکه قریب پانزده سال است تخم این خیال را در خاک ایران و روم میپاشم. بیشبهه این تخم در عصر اخلاف ما خواهد روئید."
یک (تا چهار) بار برای همیشه با فروپاشی امپراتوری عثمانی، خاک کشور تازهتاسیس ترکیه برای رشد بذرهایی که آخوندزاده پراکنده بود مناسب شد. بحث و جدلها درباره تغییر خط در این کشور بار دیگر در گرفت. آن سوتر جمهوری آذربایجان هم، که حالا در دل اتحاد جماهیر شوروی پا گرفته بود، کم کم داشت خط لاتین را جایگزین خط عربی - فارسی میکرد ــ تلاشی که ترکیه را هم به وجد آورد و در نهایت خط این کشور از ۱۹۲۸ به لاتین تغییر کرد.
حسین سامعی زبانشناسی است که در دانشگاه اموری در شهر آتلانتای ایالت جورجیای آمریکا تدریس میکند. یکی از واحدهای درسی او سیاستهای زبانی در کشورهای آسیای میانه و قفقاز است. او میگوید که تجربه ترکیه یک "تجربه موفق تغییر خط" است، یعنی اینکه در نهایت به "ثبات" منجر شده است. اما تغییر خط در کشورهایی مثل آذربایجان انگار قرار نیست روزی به پایان برسد. از ۱۹۲۶ که تغییر خط در جمهوری آذربایجان تصویب شد تا به امروز سه بار دیگر خطشان عوض شده است.
چندین بار تعویض الفبا برای یک کشور دردسرهای متعددی درست میکند.
به دلیل تعویض خط، خواندن نوشتههای دوره عثمانی بر در و دیوار بناهای تاریخی ترکیه برای عموم مردم ناممکن شده است یکی اینکه خواندن و مراجعه به نوشتهها و آثار قدیمی را ناممکن میکند. مثلا شعر شاعران و نثر نویسندگانی که با آثارشان راوی خاطرات، تاریخ، ارزشها و زیباییهای زبانی هستند یکسره از دسترس خارج میشود. مشکل دیگر این است که اسناد به جا مانده از قدیم برای نسلهای تازه دیگر قابل استفاده نخواهند بود، مانند اسناد مالی و دفتریای که ناخوانا شدنشان حتی ممکن است بر زندگی روزمره بسیاری از مردم اثر بگذارد.
ترکیه در دهههای آغازین قرن گذشته خطش را تغییر داد و این همزمان بود با ایجاد تشکیلات مدرن اداری و ثبت اسناد - از اسناد آموزشی گرفته تا اسناد مالکیت و جز آن - و نیز رونق گرفتن چاپ و انتشار وسیع مطبوعات رونق گرفته است. اما تغییر خط در دنیای امروز و پس از چنین تحولاتی چندان کار راحتی به نظر نمیرسد. انبوه اسناد و کتابهایی را که به خط فارسی نوشته شدهاند نمیتوان اینک به راحتی به خطی دیگر برگرداند.
پس با اشکالات موجود چه باید کرد؟
زحمت نگارش از راست به چپ! آخوندزاده، همفکران و پیروانش برخط فارسی ایرادات ریز و درشت زیادی وارد میکردند و میکنند. بعضی از این ایرادات قابل قبول است و بعضی عجیب و گاه غیرمنطقی.
یحیی آرینپور در کتاب "از نیما تا روزگار ما" موضع و دلایل موافقان تغییر خط را همدلانه شرح میدهد. از شباهت تلفظ بسیاری حروف در گفتار مرسوم زبان فارسی میگوید، یا از نوشته شدن حروفی که خوانده نمیشوند. اما سیاهه "ایرادهای خط فارسی" که او پشت هم ریف کرده است کم کم به این استدلال غریب میرسد که "نوشتن از چپ به راست آسانتر است". ولی نمیگوید چرا آسانتر است؟ برای چپ دستها شاید آسانتر باشد، اما برای راستدستها که حدود نود درصد مردم هستند شروع نگارش از سمت راست باید راحتتر هم باشد.
از «نیما تا روزگار ما» جلد سوم از مجموعه «از صبا تا نیما» نوشته یحیی آرینپور است که انتشارات زوار منتشر کرده حسین سامعی توصیه میکند حواسمان باشد پیشنهاد تغییر خط را بیشتر سیاسیون مطرح کردهاند. بسیاری از کسانی که حرف از اصلاح خط میزنند هم بیش از آنکه دانش زبانی داشته باشند حواسشان به سیاست است.
البته بخشی از این انتقادها معقول است و اهل زبان نیز آنها را میفهمند و میپذیرند. برای بعضی از آنها راه حلی پیدا میکنند، و برخی دیگر را توضیح میدهند تا بلکه پاسخی برای سؤالات زبانآموزان باشد. به قول حسین سامعی: "همه خطها ایرادهای اساسی دارند. خط فارسی هم مثل بقیه."
تحدید (و نه تهدید) معانی در زبان فارسی گروهی از منتقدان میگویند ما چند حرف داریم که به یک شکل تلفظ میشوند و میتوانیم تعدادی از آنها را دور بریزیم. بهترین مثال این چهار حرف است که همگی به یک شکل تلفظ میشود: ذ، ز، ض ظ. این گروه از منتقدان میگویند باید نوشتار را به گفتار نزدیک کرد.
اما پیش از هر چیز باید پرسید به کدام گفتار؟ گفتار مرسوم در تهران؟ یا در کابل؟ یا در اصفهان؟ یا در تبریز؟ یا در دوشنبه؟ یا در اهواز؟ کدام فارسی را باید متر و معیار گرفت؟
وانگهی، اگر قرار باشد ما کلماتی را که در آنها صدای ز به کار رفته است به یک شکل بنویسیم، آن وقت صورت آشنای بسیاری از کلمات از بین میرود و معانی آنها با یکدیگر خلط میشوند. حسین سامعی برای مثال این دو مصدر را ذکر میکند ــ که به عربی هم مربوط نیستند: «گذاردن» و «گزاردن». اولی به معنی قرار دادن چیزی در جایی است و دومی به معنی به جا آوردن. اگر اینها شبیه به هم نوشته شوند، دیگر در یک نگاه نمیتوان معنی آنها را در جمله حدس زد.
پاسخ دیگر این است که هر کلمه با چند کلمه دیگر همخانواده است و ما با دانستن معنی یکی میتوانیم معنی بقیه را هم حدس بزنیم. حسین سامعی خانواده کلمههای "حد"، "محدوده" و "تحدید" را مثال میزند که با دانستن معنی یکی از آنها میتوانیم معنی دیگران را هم حدس بزنیم. اما اگر قرار باشد که، مثلاً، "تحدید" را شبیه به "تهدید" بنویسیم ــ که معنی دیگری دارد، آن وقت در مواجهه با این کلمه ابتدا باید سر در بیاوریم معنی آن "محدود و مشخص کردن" است یا "ترساندن کسی از تنبیه".
حسین سامعی میگوید که نزدیک کردن نوشتار به گفتار موجب سردرگمی در یافتن معانی لغات هنگام خواندن میشود در همین زمینه گروهی از منتقدان میگویند باید از خیر حروفی که نوشته میشوند اما خوانده نمیشوند گذشت. مثل حرف واو در این کلمات: "خواهر"، "خوار" و "برخواستن". در دهه چهل شمسی مجلهای در ایران منتشر میشد به نام "اندیشه و هنر". در دورهای از انتشار این مجله، ویراستاران واوهای ناملفوظ کلمات فارسی را میانداختند. مثلا به جای "میخواست" مینوشتند «میخاست» که، به جای معنی "طلب میکرد"، "بلند میشد" معنی میدهد.
حالا جالب اینکه حسین سامعی میگوید این واو ناملفوظ در "خواستن" و "خواهر" و "خوار" یک زمانی نشانه آوایی خاص بوده و هنوز میتوان آن را در برخی گویشها و زبانهای ایرانی، مثل کردی، شنید. یعنی تلفظ نکردن این واو به علت تغییر تلفظ فارسی در طول زمان است.
داخل پرانتزی، زبان انگلیسی خط انگلیسی هم مثل خط فارسی، و البته بسیار بیشتر، از این استثناها زیاد دارد. حسین سامعی میگوید بدترین خط را از این نظر همین زبان انگلیسی دارد. مثلا نگاه کنید که صدای «ف» در خط انگلیسی، دست کم، با حروف F، PH و گاهی هم GH نشان داده میشود؛ مثلاً در کلمات Fantastic, Philosopher, Laughter.
از این سختتر و گیجکنندهتر صدایی است که در انگلیسی برای تلفظ O در کلمه Today به کار میبرند. این صدا را برای تلفظ حرف U در کلمه Turkey و تلفظ حرف A در کلمه About هم به کار میبرند.
اگر انگلیسی که حالا زبان دادوستد، دیپلماسی، علم و دنیای سرگرمی است میتواند با وجود این همه سختی در خواندن و نوشتن در جهان رشد کند، پس لابد فارسی هم میتواند، هرچند ممکن است با اصلاحاتی مشکلاتش را کمتر و خواندن و نوشتن آن را آسانتر کرد، بی آنکه نیازی به تغییر کامل خط باشد.
تغییرات پذیرفته شده اما اگر املای کلماتی را فردی یا گروهی تغییر دادند و این تغییر رواج یافت، آن وقت چه؟ حسین سامعی میگوید که چنین تغییراتی طبیعی است. مثلا در فارسی امروز دیگر "اتاق" را به شکل "اطاق" نمینویسیم، یا "اطریش" حالا دیگر به نظرمان شباهتی به آن کشور اروپایی ندارد.
در زبان انگلیسی هم تغییرات کوچکی در این اندازه انجام شده است. مثلا در انگلیسی که امروز در آمریکا به کار میرود املای کلمه Organization با املای همین کلمه در بریتانیا متفاوت است که آن را Organisation مینویسند.
حسین سامعی میگوید این نوع تغییرات که ما شاهد آن هستیم و همهگیر هم شدهاند بیشتر در محدوده کلماتی بوده که همخانواده ندارند.
مسئله بغرنج "آموکسیسیلین" منتقدان به خط کنونی فارسی از جمله گله دارند که خواندن کلمات ترکیبی در زبان فارسی سخت است. یحیی آرینپور این موضوع را این طور شرح داده است: «آنان که به یکی از زبانهای خارجی آشنایی ندارند نام آلات و ادوات فنی و داروها و اعلام و اماکن خارجی را، اگر از زبان دیگران نشنیده باشند، به درستی نمیتوانند تلفظ کنند.» مثلا شما بگیرید همین آنتیبیوتیک معروفی که برای هر کداممان چندباری تجویز شده. اهل ادب، از دورهای به بعد، تصمیم گرفتند با جدا کردن اجزای کلمه خواندنشان را آسان کنند. مثلا به جای اینکه سرهم بنویسیم: "آموکسیسیلین" میتوانیم اجزای آن را به "آموکسی" و "سیلین" تقسیم کنیم و بعد با نیمفاصله در کنار هم بنویسیمشان: آموکسیسیلین.
همین کار را میتوانیم با عبارات ترکیبی در زبان فارسی هم انجام دهیم. یعنی آنها را به اجزای تشکیل دهنده این عبارات تقسیم کنیم. مثلا به جای "اسبابکشی" بنویسیم "اسبابکشی". این طوری اگر خواستیم درباره چندبار خانه عوض کردن چیزی بنویسیم، میتوانیم بنویسیم که در "اسبابکشیهای" گذشته ما چه اتفاقی افتاده است.
خار میخورَد یا خار میخورد یکی دیگر از انتقادهایی که از زمان آخوندزاده تا همین حالا به زبان فارسی میگیرند این است که حروف صدادار در زبان فارسی نوشته نمیشوند: یعنی مصوتهای کسره، فتحه و ضمه ــ که اصطلاحاً به آنها حرکت یا اعراب میگوییم. اما این نشانهها بهواقع در خط وجود دارند، تنها ما به دلایل مختلف از آنها استفاه نمیکنیم. امکاناتی که رایانهها و تلفنهای هوشمند این روزها در اختیار ما قرار میدهند به ما اجازه میدهد که آنها را در نوشتار خود به کار ببریم تا معنی را بهتر برسانیم. مثلا وقتی که به این بیت از سعدی میرسیم مصراع دومش را بدون اعرابگذاری ممکن است اشتباه بخوانیم:
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک
بیچاره خار میخورَد و بار میبَرَد
خط عربی یا خط ما گروهی از منتقدان خط فارسی که ایرانیها را متفاوت و برتر از تمامی همسایگان خود میدانند میگویند خط کنونی زبان فارسی متعلق به عربهاست، پس باید آن را دور انداخت. هرچند که بعید میدانم کسانی که چنین عقایدی دارند به این راحتی تغییر عقیده دهند، میخواهم بخشی از مقاله "نوشتار و گفتار" از جعفر مدرس صادقی، در کتاب "اندر آداب نوشتار"، را بیاورم که در آن استدلال کرده این خط همانقدر که مال اعراب است به ایرانیها هم تعلق دارد و بهتر است، به جای دشمنی با آن، دوستش بداریم و سعی کنیم اصلاحش کنیم تا رابطه ما با گذشتهمان برقرار بماند.
اندر آداب نوشتار، مجموعه مقالاتی از جعفر مدرس صادقی است که نشر مرکز چاپ کرده "خطی که امروز به «خط عربی» معروف است، به شهادت مورخان و محققان عرب [...] در شهر انبار متولد و از انبار به حیره و حِمیَر رفت. شهر انبار (یا فیروزشاپور) در ساحل فرات و در غرب بغداد بود و حیره در نزدیک کوفه و حمیر (یا هاماوران) در یمن و این هر سه شهر تا قبل از ظهور اسلام در قلمرو پادشاهی ساسانیان بودند. خطی که در شهر انبار و حیره قوام گرفت و در حمیر به خط حمیری معروف شد برگرفته از پهلوی ساسانی بود و همین خط بود که به مکه و مدینه و بصره و کوفه راه پیدا کرد و تبدیل شد به خطوط مکی، مدنی و بصری و کوفی و چهار رکن خطی را ساخت که ما امروز به نام «خط عربی» میشناسیم."
جعفر مدرس صادقی در ادامه سعی میکند در جواب آنها که دههها خواهان تغییر خط فارسی بودهاند بگوید ایرانیها در شکلگیری این خط دست داشتهاند و آنها که قصد تغییر خط را دارند با استفاده از برچسب عربی "هم به احساسات میهنپرستانه دامن میزنند و هم دلیل دیگری به دلایلی که برای لزوم تغییر دادن خط وجود دارد اضافه میکنند."
حسین سامعی هم میگوید که اصلا هیچ خطی در هیچ جایی اختراع نشده است. بلکه "خطها همیشه اقتباس میشدهاند." این اصل هم برای خط امروز ما صادق است و هم برای خط پهلوی و هم برای خط انگلیسی، یونانی و چینی و غیره.
یعنی میتوانیم ما هم مثل زبانشناسان این خط را عربی - پارسی (فارسی - عربی) به حساب آوریم و دوستش بداریم و از خواندن و نوشتن به آن لذت ببریم.