شرور سابقه دار معروف به «شاه توت» که در پاتوق خلافکاران دست به جنایتی هولناک زده بود، هنگام بازسازی صحنه قتل در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد، مدعی شد «خمار بودم! ولی پاتوق نشینان درِ منزل را به رویم باز نکردند! به همین دلیل عصبانی شدم و دست به چاقو بردم...»
به گزارش اختصاصی خراسان، هشتم تیر گذشته، اهالی خیابان رسالت 19 مشهد، شرور معروفی را دیدند که با رها کردن پیکر یکی از دوستانش در خیابان، با حالتی وحشت زده از محل گریخت. وقتی اهالی بالای سر جوان 29 ساله رسیدند او را درحالی غرق در خون دیدند که هنوز خون از شاه رگ گردنش بیرون می زد. با تماس اهالی محل بلافاصله نیروهای امدادی و انتظامی عازم خیابان رسالت 19 شدند و بدین ترتیب جوان مجروح به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد انتقال یافت اما بر اثر عوارض ناشی از خون ریزی شدید جان سپرد.
بنابر گزارش خراسان، در پی مرگ این جوان، نیروهای انتظامی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند و این گونه پرونده ای جنایی روی میز قاضی کاظم میرزایی گشوده شد.
بررسی های مقدماتی از نزاع مرگباری حکایت داشت که ریشه آن به پاتوق خلافکاران میرسید. با حضور قاضی در خیابان رسالت 19، ساکنان و اهالی محل از وجود منزلی که به «لانه سیاه» معتادان و سارقان تبدیل شده بود، ابراز نارضایتی کردند. آن ها به قاضی کاظم میرزایی گفتند: شرور معروف به «شاه توت» که پیکر خون آلود دوستش را در خیابان رها کرد از جمله خلافکارانی است که به پاتوق مذکور رفت و آمد داشت! با این اظهارات، تحقیقات گسترده کارآگاهان برای شناسایی «شاه توت فراری» آغاز شد. بررسی ها نشان می داد، او از سارقان سابقه دار و حرفه ای است که بنا به دلایل نامعلومی با یکی از پاتوق نشینان درگیر شده و او را با ضربه چاقو به قتل رسانده است. همچنین ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که «شاه توت» از دوران کودکی نزد پدربزرگش زندگی می کند و آن ها از گیلان به مشهد مهاجرت کرده اند. گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، با مشخص شدن هویت اصلی «شاه توت» که «علیرضا-ن» نام دارد، سوابق وی زیر ذره بین کارآگاهان رفت و در مدت کوتاهی پرونده های متعدد خلافکاری هایش روی میز قاضی میرزایی قرار گرفت. با توجه به این که احتمال فرار و اختفای متهم در شهرهای شمالی کشور وجود داشت، با راهنمایی های مقام قضایی، کارآگاهان در چند شاخه عملیاتی به ردیابی «شاه توت» پرداختند چرا که از سوی دیگر نیز با توجه به سوابق سرقت متهم فراری، این فرضیه قوت گرفت که او برای تامین مخارج اعتیادش، دوباره به «لانه های سیاه» روی بیاورد و با تشکیل باند دیگری دست به سرقت بزند.
به گزارش خراسان، مشخصات «شاه توت فراری» به کلیه یگان های انتظامی اعلام شد و بدین ترتیب وی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. بررسی های مقدماتی کارآگاهان بیانگر آن بود که «شاه توت» به شمال کشور نرفته و همچنان در مشهد مخفی شده است به همین دلیل توجه و تمرکز پلیس بر «لانه های سیاه» بیشتر شد.
از طرفی نیز قاضی میرزایی با توجه به ابراز نارضایتی اهالی رسالت 19، دستور پلمب «پاتوق خلافکاران» را در حالی صادر کرد که تحقیقات نشان می داد، زن جوانی گرداننده این پاتوق است و همسر او نیز در زندان تحمل کیفر می کند.
این گزارش حاکی است، بررسی های دقیق نیروهای انتظامی برای شناسایی مخفیگاه «شاتوت» همچنان ادامه داشت تا این که پانزدهم مهر گذشته رصدهای اطلاعاتی به بولوار سرافرازان مشهد کشید. ردیابی های پلیس بیانگر آن بود که «شاه توت» سرقت از داخل خودروها را ادامه می دهد و در یک «لانه سیاه» پنهان شده است. بنابراین گروهی از ماموران انتظامی وارد عمل شدند و با تعقیب دزدان اموال داخل خودرو، به لانه ای در خیابان سرافرازان رسیدند که بررسی های نامحسوس از حضور «شاه توت» در آن مکان حکایت داشت. وقتی نیروهای کلانتری با دستور قضایی وارد لانه سیاه شدند، شاه توت و دو عضو دیگر باند سرقت مشغول استعمال مواد مخدر بودند.
شرور سابقه دار که در ابتدای دستگیری از شدت خماری نای ایستادن نداشت، ارتکاب قتل را پذیرفت.
او بعد از آن که روند درمانی اعتیادش را در زندان طی کرد، توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به خیابان رسالت 19 هدایت شد و در حضور قاضی کاظم میرزایی به تشریح جزئیات این جنایت هولناک پرداخت.
او بعد از تفهیم اتهام در برابر دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و گفت: مدتی بود که برای مصرف مواد مخدر صنعتی به پاتوقی می آمدم که چند خلافکار دیگر هم به آن جا رفت و آمد داشتند.
شب قبل از حادثه درحالی که به شدت خمار بودم به پاتوق رفتم اما هر چه در زدم کسی درِ حیاط را باز نکرد! من که عصبانی شده بودم تصمیم به آزار پاتوق نشینان گرفتم! گاهی درِ حیاط را محکم به صدا درمی آوردم و در جایی پنهان می شدم! تا حال رضا را بگیرم! رضا (مقتول) در را باز نکرده بود و من از او کینه به دل داشتم تا این که روز بعد دوباره وقتی به پاتوق رفتم او از درِ حیاط خارج شد و باهم روبه رو شدیم! من ماجرای بازنکردن درِ حیاط را پیش کشیدم و با هم جر و بحث کردیم ولی این مشاجره به فحاشی کشید و رضا مرا کتک زد! من هم که دیگر خیلی خشمگین بودم چاقو را بیرون کشیدم و ضربه ای به گردنش زدم! اما دیدم خون به شدت از گردن او فواره زد! ترسیدم و دستم را روی گردنش فشار دادم اما خون بند نمی آمد! به همین دلیل وحشت زده او را در همان حال رها کردم و به خاطر این که کسی مرا نبیند از محل گریختم!