روز شنبه ۲۳ شهریور ماه، در پی یک حمله برقآسا به تاسیسات نفتی عربستان در شرق آن کشور، در حوزه میدان نفتی غوار، بزرگترین سفره نفتی جهان، تولید ۵.۷ ملیون بشکه نفت، معادل ۵ درصد کل عرضه نفت در جهان متوقف شد.
شبهنظامیان حوثی یمن مسئولیت حملات مزبور را بر عهده گرفتند. در حالی که پس لرزههای این حادثه ممکن است هنوز در راه باشد از لابلای انبوه خبرها و مطالبی که در ارتباط با واقعه مزبور منتشر گردیده این ظن به وجود میآید که گویا معادلات سیاسی در خاورمیانه در حال تغییر است.
از دهه ۱۹۵۰ میلادی حفاظت از منابع انرژی یکی از عناصر اصلی سیاست خارجی آمریکا را در منطقه خاورمیانه تشکیل میداده است. کودتای ۲۸ مرداد در ایران به یاری سازمان اطلاعاتی آمریکا، (سیا) در چارچوب همین دکترین شکل گرفت. اما در پی حمله اخیر به تاسیسات نفتی عربستان، در میان انبوهی از اظهار نظرها و اخبار مربوطه یک نکته جلب توجه میکرد و آن نحوه برخورد رئیس جمهور آمریکا بود.
مسئولیت حمله ۲۳ شهریور به کرات و از سوی منابع مختلف، از جمله مایک پومپئو وزیر امور خارجه آمریکا صراحتا متوجه ایران شد. پمپئو در توییتی نوشت: "در میان همه فراخوانهای (خواستار) کاهش تنش، ایران اینک دست به حملهای بیسابقه علیه عرضه انرژی جهان زده است".
اما دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، حکایت دیگری در این رابطه داشت. وی ابتدا در توییتی نوشت: "(ما) با اسلحه آماده شلیک، هدف را نشانه گرفتهایم، و این بستگی به مشخص شدن (مقصر) دارد. اما ما منتظر میمانیم تا از پادشاهی (سعودی) بشنویم که به باور آنها چه کسی عامل این حمله بوده است". هنوز به اصطلاح مرکب این توییت خشک نشده بود که وی در پاسخ به خبرنگاری گفت: "من به سعودیها چنین قولی ندادهام (که از آنها محافظت کنم). ما باید با سعودی ها بنشینیم و راه حلی پیدا کنیم. این یک حمله به عربستان سعودی بود حمله به ما نبود". او اضافه کرد که "اما ما قطعا به آنها کمک خواهیم کرد".
وی همزمان در توییت دیگری پرده از نحوه تفکر جدیدی که حداقل در بخشی از نظام سیاسی آمریکا پا گرفته برداشت. او در بخشی از این توییتر نوشت: "ما به نفت و گاز خاورمیانه نیاز نداریم. در واقع (فقط) تعداد معدودی تانکر (نفت کش) در آنجا داریم، اما به متحدینمان کمک خواهیم کرد! (علامت تعجب در متن اصلی است)" .
هر چند که این تفکر دارای ایراد است چرا که با افزایش قیمت نفت در سطح جهان آمریکا هم تحت تاثیر قرار میگیرد، چنانکه این بار هم چنین شده است، اما بهر حال میتوان گفت که حمایت آمریکا از عربستان ظاهرا دیگر مانند گذشته محکم و بدون اما و اگر نیست.
آقای ترامپ در پاسخ به خبرنگار شبکه تلویزیونی ای بی سی طبیعت رابطه دفاعی آمریکا و عربستان را چنین توصیف کرد: "اگر ما تصمیم بگیریم که دست به اقدامی بزنیم آنها (سعودی ها) هم باید خیلی درگیر شوند و این شامل هزینهها هم میشود. و آنها کاملا این را میفهمند".
این نگاه، یعنی به عبارتی ترک سیاست حمایت بدون قید و شرط از عربستان و کشورهای متحد آن در خلیج فارس، که در واقع از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما نمایان شد. در بهار سال ۲۰۱۵، ستوننویس سرشناس نیویورک تایمز، توماس فریدمن، به مصاحبهای طولانی با آقای اوباما پرداخت. در این مصاحبه، مسائل مربوط به ایران از زوایای مختلف مطرح و توسط رئیس جمهور آمریکا به آنان پاسخ داده شد.
در جائی آقای اوباما با اشاره به "دوستان عرب" آمریکا گفت: "ممکن است بزرگترین تهدیدی که متوجه آنان است از ناحیه تهاجم نظامی ایران نباشد. (بلکه) از نارضایتیهای درون خود این کشورها باشد." در مورد عربستان، طی اظهار نظری که از سوی روسای جمهور پیشین آمریکا کم سابقه بود، او "بیکاری در میان جوانان"، "ایدئولوژی مخرب" و "نبود مجراهای قانونی برای ابراز نارضایتی" را از جمله تهدیدات جدی درون آن کشور دانست. دو روز پیش از شروع اجلاس کمپ دیوید که سال ۲۰۱۵ با شرکت شش کشور شورای همکاری خلیج فارس و پرزیدنت اوباما برگزار گردید، راب مالی، هماهنگ کننده کاخ سفید در امور خاورمیانه به خبرنگاران گفت که کشورهای عضو شورا "درخواست یک پیمان رسمی (دفاعی) را دارند، چیزی که ما هفتهها پیش به آن ها گفتهایم که امکان آن وجود ندارد".
در بیانیه مشترک پایانی اجلاس دقت بسیاری در انتخاب کلمات شد که توجه به آن حائز اهمیت است. موضع آمریکا در مورد تهدیدات خارجی و یک تهاجم احتمالی به کشورهای شورا اینگونه بیان شده بود که "ایالات متحده آمادگی دارد که در صورت وقوع چنان تهاجمی با شرکای خود در شورای همکاری خلیج (فارس) همکاری کند تا در اسرع وقت در خصوص یک واکنش مناسب تصمیم گیری شود". دقیقا مشابه موضعی که ترامپ گرفته است. به عبارت دیگر، حتی در صورتی که کشورهای مزبور مورد حمله قرار بگیرند (که طبیعتاً در آن مقطع کشور دیگری جز ایران نمیتوانست مد نظر باشد) اینگونه نمی بود که آمریکا بطور اتوماتیک به دفاع از آنان برخیزد بلکه ابتدا باید راه حلهای مختلف بررسی شود.
اینکه بینیاز شدن آمریکا از نفت خاورمیانه تا چه حد از شدت حمایت آمریکا از عربستان کاسته است مشخص نیست اما به نظر می رسد که پس از بیش از شش دهه آمریکا در صدد است حمایت خود را از عربستان مشروط و محدود کند.
واقعیت دیگری در جریان حملات اخیر خود را نمایان کرد که میتواند مدل موازنه قوا را در منطقه و شاید در جهان بر هم بزند. در سال ۲۰۱۸ عربستان سعودی با صرف ۶۷.۶ میلیارد دلار، پس از آمریکا و چین سومین کشور به لحاظ هزینه های نظامی بوده است (بالاتر از روسیه و فرانسه و بریتانیا). با این حال حملات اخیر نشان داد که علیرغم این هزینه عظیم تا چه حد آن کشور در برابر تجهیزات نه چندان پیشرفته نظامی آسیبپذیر است. در عین حال، علیرغم این هزینه عظیم نظامی، عربستان به کمک متحدینش هنوز نتوانسته است بر حوثیها، گروه مسلحی که در فقیرترین کشور در خاورمیانه و آفریقای شمالی سازمان یافته است، غلبه کند در حالی که اکثر ناظران افقی هم برای پیروزی عربستان نمیبینند.
این دو تحول می تواند وضعیت ژئوپلیتیک و موازنه قوا را در منطقه بر هم بزند. سوالی که ذهن را مشغول میکند این است که وقوع احتمالی چنین وضعیتی منطقه را به سمت صلح سوق میدهد یا جنگ؟
عربستان بقایای تسلیحاتی را نمایش داد که می گوید ایرانی است و در حمله به تاسیسات نفتی از آن استفاده شده