ماجرا به اوایل بهار ۱۳۹۸ برمیگردد؛ وقتی «شیما» و مادرش بعد از یک ماه زندگی در «کمپ بسته» آتن، توانستند پولی قرض کنند تا با هماهنگی قاچاقبری ایرانی، از یونان بروند و آینده خود را در مقصدی دیگر، در غرب اروپا جستوجو کنند. اما «رانکو»، قاچاقبر مورد نظر ما بعد از دریافت دو هزار یورو پول نقد، آنها را بیخبر رها کرد و از یونان رفت.
رانکو نام کاری این قاچاقبر است. او را یکی از زنان پناهجو که با شیما و مادرش همخانه بود، به آنها معرفی کرد. آنها پس از یورش پلیس یونان به اسکواتهای پناهجویی، در منطقه «اگزارخیا» در آتن بازداشت شدند و چون مدارک نداشتند، به کمپ بسته انتقال یافتند. این مادر و دختر یک ماه حتی حق خروج از فنسهایی که هر هشت کانکس را احاطه کرده بودند، نداشتند.
اسکوات به ساختمانهای بدون سکنهای گفته میشود که آنارشیستها آنها را تصرف میکنند و چندین سال است به سرپناهی برای پناهجویان بیخانمان تبدیل شدهاند.
آنها هم مثل صدها پناهجویی که مدرک ندارند، پس از بازداشت، ناچار به ارایه درخواست پناهندگی در یونان شدند. پس از آزادی، توانستند با کمک یکی از فعالان حقوق بشری در این کشور، همراه با تعدادی دیگر از زنان پناهجو، محلی موقت برای زندگی بیابند.
یونان مقصد پناهجویان نیست بلکه اولین کشور اتحادیه اروپا در مسیر خاورمیانه به غرب است که پناهجویان از آتن و جزایر یونان هر روزه تلاش میکنند خود را به مقصدهای مورد نظرشان برسانند. اما از تابستان ۲۰۱۸ که اتحادیه اروپا تصمیم گرفت «قانون دوبلین» را به یونان بازگرداند، کنترل مرزها هم شدت گرفت. طبق این قانون، پناهجویان باید در اولین کشور امنی که میرسند، درخواست پناهندگی بدهند.
یونان حالا انگار که محافظ اتحادیه اروپا مقابل موج پناهجویان باشد، هر روزه میزبان مسافران قاچاق شده است. اگر مناطق ویژه زندگی پناهجویان را بشناسید، قاچاقبران بسیاری هم همان دور و بر، مشغول صید مسافر هستند.
شیما و مادرش هم از طریق همخانهای خود، پس از خارج شدن از کمپ بسته، با رانکو آشنا شدند؛ قاچاقبری که شنیده بودند «خیر» است و برای رد کردن مسافران، از خودش هم هزینه میکند!
در گفتوگوهایی هم که میان آنها جریان داشت، رانکو همین تصویر را از خود بروز میداد: «به امید حق که کارتون بار اول اوکی بشه و نجات پیدا کنید از اینجا. من دلم و نیتم پاکه. خدا کمک کنه.»
آنها با رانکو در میدان «ویکتوریا» آتن قرار گذاشتند و رانکو قول داد که هر دو آنها را راهی مقصد میکند.
معمولا قاچاقبرها برای نشان دادن تصویری مورد اعتماد از خود، مسافران را راهی صرافیهایی میکنند که طرف همکاری با خود آنها هستند. اگرچه موارد بسیاری هست که مسافران در میانه راه توسط قاچاقبران یا راهبلدها و دلالان طرف همکاری با قاچاقبران، گروگان گرفته و ناچار میشوند در تماس تصویری یا تلفنی با صراف، به دروغ بگویند به مقصد رسیدهاند تا پول به حساب قاچاقبر آزاد شود. رانکو اما به مادر شیما گفت: «فقط پول نقد!»
آنها به محض خروج از کمپ بسته، توانستند مبلغ دو هزار یورو قرض کنند و تمام آن را به صورت نقد به رانکو بدهند. رانکو گفته بود با این مبلغ، برای هر کدام از آنها چهار بار اقدام خواهد کرد؛ یعنی چهار بار تلاش برای رد شدن غیرقانونی از مرز یونان.
رانکو از طریق «واتساپ» با مادر شیما در ارتباط بود و بعد از پیگیریهای هر روزه آنها، بالاخره برایشان مدارک هویتی جعلی تهیه کرد؛ یعنی مدارکی با هویت دیگری اما عکس واقعی. رانکو از آنها خواسته بود کولهپشتی و لباس مناسب بخرند تا آنها را راهی مقصدشان کند.
مادر شیما میگوید: «از من خواست که لباسی را که خریده بودم، بپوشم و برایش عکس بفرستم. بعد از دریافت عکس به من گفت عجب جیگری شدین با این! چه تتوی قشنگی. خیلی دلبری توی این لباس!»
او تعریف میکند: «یکبار هم گفته بود که میخواهد به جزیره برود. برای همین از من خواست با پوشیدن همین لباسها، به خانهاش بروم که بعد از رفتنش، ما در آن خانه ساکن شویم. مثل بقیه قاچاقبرانی که با آنها برخورد داشتم، فهمیدم دنبال چیست. نرفتم اما با او در تماس بودم تا ناپدید شد.»
قبل از آنکه وارد بحث ناپدید شدن رانکو شویم، شیما روایتهای مادرش را ادامه داد: «حتی یکی از دوستانم را که همسن من بود، یعنی ۱۶ سال داشت، نزد رانکو بردیم. اطرافیان ما میگفتند کارش درست است اما وقتی دوستم را دید، دستش را در دست گرفت، نوازش کرد و گفت چه ناخنهای قشنگی داری! دوستم هم از ادامه مسیر با رانکو پشیمان شد. البته الان به آلمان رسیده است.»
رانکو بالاخره شیما و مادرش را با مدارک جعلی و با ملیت یونانی به فرودگاه آتن فرستاد؛ فرودگاهی که هر روز میتوانید شاهد دستگیری مسافران غیرقانونی در آن باشید. بعد از هر گیت، اتاقهای فنسی وجود دارد که ماموران فرودگاه پس از متوقف کردن مسافران، آنها را برای ساعتها نگه میدارند. گاه آنها را چند روز بازداشت میکنند و گاه بعد از چند ساعت، رهایشان میکنند. شیما و مادرش هم به همین فرودگاه رفتند اما چون مدارکشان یونانی بود، مسوول گیت با آنها به زبان یونانی صحبت کرده بود. ناتوانی آنها در پاسخگویی باعث متوقف شدن این مادر و دختر شد. اما چون پیشتر در کمپ بسته ناچار به ارایه درخواست پناهندگی شده بودند و مدارک پناهجویی داشتند، بدون بازداشت، رها شدند.
این تنها باری بود که رانکو آنها را به فرودگاه فرستاد: «بعد از متوقف شدن، به رانکو پیام دادم. گفت نگران نباش، دو سه روز دیگر دوباره تو را راهی خواهم کرد. اما ناگهان ناپدید شد؛ در حالیکه مدام ادعا میکرد به مهاجران کمک میکند و انسان درستی است. برخوردش در اولین قرار، محترمانه بود و خودش را تحصیلکرده معرفی میکرد. مدام میگفت اسپانسر دارد. ولی پول ما را راحت خورد و رفت.»
چند روز بعد از این اتفاق، مادر شیما دوباره با رانکو تماس گرفت اما پیامهایش بیجواب ماندند. حتی پیامهای میان آنها در شبکه اجتماعی «تلگرام» هم توسط رانکو پاک شد. حالا آنها شنیدهاند که هم رانکو و هم دوستدخترش یا به گفته خودش، همسرش، به سوئد رسیدهاند و همانجا زندگی میکنند. البته گاهی هم شنیدههایی از او در میان پناهجویان ایرانی به گوش میرسد که قرار است به یونان بازگردد.
از مادر شیما درباره زنی پرسیدم که معرف آنها بود: «خود آن زن توانست پولی برای خودش مهیا کند. رانکو از همان پول برای آن زن مدرک و بلیت هواپیما خرید. البته همه میگفتند که آنها با هم در رابطه هستند. نه رانکو به کسی رحم میکرد و نه این زن! بالاخره هم به همین طریق توانست از یونان خارج شود.»
سوءاستفادههای جنسی، از پیشنهاد به همخوابگی تا ارایه امکاناتی مثل جای خواب یا خریدن بلیت بدون هزینه مسافر، از روشهای رایجی است که بسیاری از قاچاقبران در برخورد با زنان پناهجو اتخاذ میکنند. در این مسیر، دختران زیر ۱۸ سال بسیاری هم هستند که بالاخره در دام میافتند. ممکن است دل قاچاقبر به رحم آید و بعد از مدتی سواستفاده جنسی، آنها را راهی مقصد کند و ممکن است آنها را به حال خود رها سازد. هر سفر غیرقانونی پر است از حکایتهای اینچنینی؛ به ویژه اگر زن باشد.
شیما و مادرش بعد از یکسال آوارگی در آتن، هنوز نتوانستهاند از یونان خارج شوند. مادر شیما میخواهد دخترش را به محل امنی برساند تا تحصیلاتش را ادامه دهد؛ به کشوری که لااقل آینده فرزندش در آن تامین شود. آنها بعد از آنکه تمام آنچه داشتند توسط رانکو به سرقت رفت و خودش هم ناپدید شد، در آتن ماندهاند. مادر شیما در ازای روزانه شاید پنج یورو، در آرایشگاهی مشغول به کار است تا بتواند دختر ۱۶ سالهاش را تامین کند: «تنها پولی که داشتم، همین بود. به خودش هم گفتم. گفتم همین را هم قرض کردم. گفت از آوارگی نجاتتان میدهم، حتی اگر از جیب خودم هزینه کنم. اما پول ما را برداشت و رفت.»
«ایرانوایر» از مخاطبان دعوت میکند اگر تجربه مشابهی دارند، روایت خود را با ما در میان بگذارند. همچنین اگر قاچاقچیان کلاهبردار را میشناسید، با ما و پلیس محلی هر کشوری که هستید، تماس برقرار کنید.
نام راویان این گزارش برای حفظ امنیت آنها، مستعار است.