بی بی سی ،تام الیت حس اخلاقی در انسان ذاتی است یا آن را در جامعه یاد میگیرد؟ اینکه انسان خوش طینت و نیک نهاد یا خبیث و بدذات به دنیا میآید قرنها موضوع بحث فلاسفه بوده است.
ارسطو معتقد بود اخلاق اکتسابی است، و ما به صورت "موجوداتی فاقد حس اخلاقی" به دنیا میآییم، در حالی که زیگموند فروید نوزادان را از لحاظ اخلاقی لوح سفید تلقی میکرد.
هر کس "سالار مگسها" اثر ویلیام گلدینگ را خوانده باشد فکر میکند کودکان به طور کامل جامعهستیزهایی هستند که تنها منتظرند از زنجیری که بزرگسالان به آنها تحمیل کردهاند رها شوند تا (هشدار! انتهای داستان لو میرود) یک فرقه راه بیندازند و وحشیانه سعی کنند یکدیگر را بکشند.
احتمالا معروفترین دیدگاههای متضاد در این بحث مربوط به توماس هابز و ژان ژاک روسو است. هابز انسان را "هرزه" و "وحشی" توصیف میکند که برای کامیابی نیازمند جامعه و قوانین است تا بر غریزههای او فرمانروایی کند. بعدها روسو علنا از او انتقاد کرد و استدلال کرد که بدون فساد ناشی از حرص و آز و نابرابری ناشی از نظام طبقاتی، انسان موجودی مهربان و پاک خواهد بود.
مطالعات جدید روانشناسی رشد حاکی از آنند که احتمالا "نیکی" در انسانیت ذاتی است (یا اگر بخواهیم فنیتر صحبت کنیم، کودکان در سنی پایینتر از آنچه قبلا تصور میشد قابلیت تشخیص خیر و شر را دارند.)
یکی از مطالعات در پژوهشی به نام "کودکان: دنیای شگفتانگیز آنها" با این هدف انجام شده بود که بررسی کند آیا کودکان ترجیحی به رفتار "نیک" دارند و اگر پاسخ مثبت است از چه سنی.
برای انجام این کار، یک نمایش عروسکی برای کودکان زیر یک سال گذاشتند که در آن شکلهای مختلف با رنگهای متفاوت به وضوح نقش اخلاقی خوب یا بد داشتند. در این نمایش، دایره قرمزی نشان داده میشود که برای بالا رفتن از تپه مشکل دارد، و مربع آبی "بد" سعی میکند او را به پایین هل دهد. در عین حال مثلث زرد "خوب" سعی میکند با هل دادن دایره قرمز به بالا به او کمک کند.
پس از نمایش از بچهها پرسیدند با کدام شکل میخواهند بازی کنند: با دایره آبی بد یا مثلث زرد خوب. همانطور که احتمالا حدس زدهاید همه دومی را انتخاب کردند، مثلثی که سعی داشت کمک کند و نوعدوستی به نمایش گذاشت. این انتخاب برای نوزادانی که تنها هفت ماه داشتند هم صدق میکرد.
این یافتهها تاییدی بر مطالعهای از مرکز شناخت کودکان دانشگاه ییل در سال ۲۰۱۰ بود که از این هم فراتر رفت تا ثابت کند کودکان عروسکها را به خاطر رفتارشان انتخاب میکنند و نه عوامل دیگر( مانند ترجیح ذاتی یا آشنایی با یک رنگ یا شکل خاص). وقتی نمایش با نقشهای مخالف مجددا پخش شد، نوزادان همچنان اکثرشان شکلی که نقش "کمکرسان" داشت را انتخاب کردند.
مطالعهای از دانشگاه کیوتو در سال ۲۰۱۷ رویکرد و یافتههای مشابهی با مطالعه عروسکی داشت، و ظاهرا تاییدی بر این نتایج بود.
برای کودکانی به کوچکی ۶ ماه ویدیوهایی پخش کردند که شخصیتهایی شبیه به پک-من داشتند و آنها را "مامور" صدا میکردند: یک "قربانی"، یک "زورگو" که وحشیانه به قربانی حمله میکرد و او را به دیوار میکوبید، و یک مامور "شخص ثالث".
مامور شخص ثالث در برخی مواقع سعی میکرد با قرار دادن خود بین قربانی و زورگو به قربانی کمک کند و بعضی وقتها هم خود فرار میکرد. بعد از تماشای ویدیو، کودکان باید شخصیت مورد علاقهشان را انتخاب میکردند و بیشتر آنها مامور مداخلهگر شخص ثالث که سعی کرده بود قربانی را نجات دهد انتخاب کردند.
برخی مطالعات دیگر نیز نشان دادهاند کودکان رفتارهای نوعدوستانه از خود بروز میدهند. به عنوان مثال در "مطالعه مادر بزرگ" از دانشگاه هاروارد، نوزادانی که نمیدانستند تحت نظر هستند همچنان از خود رفتار محبتآمیز نشان دادند و سعی داشتند به دیگران کمک کنند. این مطالعه میگوید این رفتاری اکتسابی نیست که ناشی از فرار از تنبیه یا موشکافی باشد.
با وجود اینکه این مطالعات نمیتوانند به طور کامل دیدگاههای بدبینانهتر فروید و هابز به طبیعت انسانی را رد کنند، اما به نظر میرسد ندا میدهند که کودکان به طور طبیعی گرایش به نوعدوستی دارند و اگر والدین، کودکان خود را در یک جزیره دورافتاده رها کنند، درست است که چندان فکر خوبی نیست، اما حداقل خیالشان میتواند راحت باشد که سعی نمیکنند ضعیفترین فرد گروه را با سنگ در هم بکوبند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان