"نزد پزشک بروید، با او صحبت کنید. ممکن است به نظر توصیهای بدیهی بیاید، اما بیشتر افراد از این موضوع وحشت دارند. وقتی موضوع را به قدر کافی جدی نگیرید، چالشها و دشواریهای بزرگی شروع میشود".
"فکر کنید که این موضوعی نیست که به تنهایی بتوانید حریف آن شوید و درمان آن به طرزی باورنکردنی دشوار است. هرچه زودتر به درمان آن اقدام کنید، بهتر است".
۲. همه گفتگوها نباید درباره غذا و خوردن و وزن باشد "آنچه واقعاً به من کمک کرد این بود که به یاری والدینم زندگی عادی در اطراف من جریان داشت و تا جایی که ممکن بود تلاش میکردند همهچیز عادی باشد. ما با هم بازی میکردیم و پارک میرفتیم و کارهای معمول روزانه را انجام میدادیم".
" چنین شرایطی اهمیت زیادی داشت چون به من عادتها و تواناییهایی میبخشید که ارتباطی با غذا و خوردن نداشت".
۳. ارتباط با دوستان و آدمهای اطرافمان خیلی مهم است "حدود یک سال بود که دوستانم از من میخواستند با آنها در بازیهای کامپیوتری شرکت کنم یا وقتی به پارک میرفتند از من هم میخواستند که همراهشان بروم... اما من همیشه جواب منفی میدادم.
"اما آنها به دعوتشان ادامه دادند و والدین من هم مرا مدام در این زمینه تشویق کردند تا این که گاهی در این فعالیتها شرکت کردم.
"این موضوع خیلی اهمیت داشت چون حفظ این روابط و دوستیها برای زمانی که من بهبود پیدا کردم،ِ بسیار حیاتی بود چون نیاز به دوستانی در اطراف خودم داشتم".
۴. با مدرسه فرزندتان درباره اختلال تغذیه او صحبت کنید "اگر دچار اختلال تغذیه باشید، مدرسه رفتن چالش بزرگی است. مدرسهها هر روز بیشتر این موضوع را میپذیرند و در این زمینه کمک میکنند، مهم این است که موضوع را با آنها در میان بگذارید تا در محیط مدرسه هم بتوانید بهترین رفتار را با این اختلال داشته باشید. این کار باید با همکاری و نظارت خدمات پزشکی انجام شود و نمیتوانید خودتان به تنهایی از پس آن برآیید".
" یکی از کارهایی که من انجام دادم این بود که در بازیهای مدرسه شرکت نمیکردم و ورزش هم نمیکردم و وقتی بقیه ورزش و بازی میکردند در اتاق مدیر مینشستم و مشقهایم را مینوشتم".
"در هر موقعیتی که مربوط به غذا خوردن بود یا در وقت ناهار چارهای جز مواجه شدن با بچهها نبود، این تجربه اجتنابناپذیر اجتماعی بود، از این رو برخورد بابرنامه و حسابشده با آن بسیار اهمیت داشت".
۵. ماجراها و تجربههای دیگران خیلی مفید است "افرادی که مبتلا به اختلالات تغذیه هستند تمایلی به بیان تجربهها و ماجراهای خود ندارند، چون احساس میکنند آنچه از سر میگذرانند و تجربه میکنند با هیچکس دیگری مشترک نیست و شباهتی ندارد، اما اگر بتوانید افراد دیگری که تجربهها و مشکلاتی همانند شما دارند پیدا کنید، بسیار مفید است".
" اینکه روانپزشکی که در دوران درمان ملاقات کردم خودش هم زمانی دچار اختلال تغذیه بود، به من خیلی کمک کرد. پیوند با شبکههای حمایت و پشتیبانی افرادی که خودشان مبتلا به این اختلالات بودهاند، خیلی مفید است".
روزانه هیچ مشکلی با غذا خوردن ندارم، هرچه دلم بخواهد میخورم توصیههای پروفسور سندیپ رانوته، مشاور وروانپزشک کودکان و نوجوانان ۱. در سکوت رنج نبرید، با آدم مطمئنی حرف بزنید ۲. اختلالات تغذیه بیماریهای واقعی هستند."یادتان باشد نه شما و نه فرزندتان برای آن سرزنش و ملامت نمیشوید"
۳. اگر نگران هستید، هرچه زودتر کمک بگیرید "اگر فرزند یا عزیزتان مبتلا به دیابت شود، چه میکنید؟ با این موضوع هم همانطور برخورد کنید".
۴. نزد پزشک یا مسئولان مدرسه بروید ۵. نشانههای هشداردهنده اولیه اختلال تغذیه را دریابید ۶. امید ابزار درمانی مهمی است "تا امید هست یاری و مدد هست. بسیار اهمیت دارد که تمام خانواده در جریان درمان فرد مبتلا به اختلال تغذیه مشارکت کنند و همچنین مهم است که آنها از او حمایت و پشتیبانی کنند".
۷. اختلال تغذیه برای همه پیش میآید " همه افراد، از هر سن و جنس و نژاد و موقعیت اجتماعی ممکن است به این اختلال مبتلا شوند".