صدور حکم ۳۵ ضربه شلاق تعلیقی برای مهیار بهرام اصل، دانشجوی نقاشی، به جرم «توهین» به تهمینه میلانی واکنشهای بسیاری را در جامعه هنری ایران برانگیخته است؛ تعجب گاه توأم با عصبانیت نسبت به اقدام دادگاهی که این حکم را صادر کرده و نیز به نفس شکایت تهمینه میلانی از این دانشجو که در شهریور سال ۹۷، در اعتراض به برگزاری نمایشگاه نقاشیهای میلانی، در گالری «ایوان» با او به بحث و جدل ایستاد.
مهیار بهرام اصل، در این جدل که همزمان بهطور زنده از اینستاگرامش پخش میشد، ظاهراً به نفس برگزاری نمایشگاه نقاشیهای «ضعیف» و در عین حال «گرانقیمت» تهمینه میلانی، فیلمساز سرشناس ایرانی، معترض بود و پس از خروج از گالری از عبارتی در وصف اقدام اعتراضی خود استفاده کرد (سرویس کردن دهان) که از نظر دادگاه «توهین» تلقی شده است.
جدا از این ماجرا، آن نمایشگاه که میلانی اسمش را گذاشته بود «فیلمهایی که نساختم»، عاقبت خوشی نداشت و یکی دو روز پس از گشایش تعطیل شد. دلیل تعطیلی، رسوایی ناشی از لو رفتن کپیبرداری او از تصویرسازیهای هنرمندی روسیالاصل و ساکن اسرائیل به نام جنی میلیهوف بود.
ظاهراً معترضان سمج، پس از کشف شباهت، خبر را بلافاصله به گوش جنی میلیهوف رساندند که او در اینستاگرامش واکنش نشان داد و بعدتر، وقتی خبر تعطیلی نمایشگاه به او رسید، از کسانی که باعث این اتفاق شدند سپاسگزاری کرد.
تهمینه میلانی همان زمان توضیح داد که آن نقاشی را در استیکرهای فیسبوک دیده بوده و در خاطرش مانده بوده است. او همچنین گفت که برای جنی میلیهوف هم نوشته که قصدش کپی نبوده و صرفاً ناخودآگاهش الهامبخش این اثر بوده است.
اما این توضیحات همه منتقدان و معترضان را راضی نکرد؛ همچنان که خود میلانی هم گلهمند باقی ماند، هم بابت خود اعتراضات که آنها را «سازماندهیشده» وصف کرد و هم از مدیر گالری ایوان که بابت برگزاری این نمایشگاه در گالریاش رسماً از جامعه هنری پوزش خواست.
داستان اما به اینجا ختم نشد. جدا از شکایت او از مهیار بهرام اصل، که میلانی همان زمان وعده پیگیریاش را میداد، او در ششم اردیبهشت سال جاری دومین نمایشگاهش را افتتاح کرد، این بار با چهل تابلو در گالری «آریانا» زیر عنوان «آن دیگری».
تلاش او برای بیسروصدا گشودن دومین نمایشگاهش کمکی به برپا نشدن جنجالی تازه نکرد. اتهام «کپیبرداری» تهمینه میلانی از برخی نقاشان و تصویرگران داخلی و خارجی، حتی در طراحی پوستر نمایشگاه، بلافاصله از در و دیوار شبکههای مجازی و رسانهها بر او باریدن گرفت و تیرهای اعتراضات، اینبار، به دفتر امور تجسمی وزارت ارشاد هم رسید و عاقبت به تعطیلی بیسروصدای نمایشگاه سه روز پس از گشایش انجامید.
با این اوصاف قاعدتاً باید به پایان این داستان آزارنده برای اهل هنر و فرهنگ میرسیدیم، اما صدور حکم شلاق، هرچند تعلیقی، برای جوان معترض به نمایشگاه اول تهمینه میلانی به جرم «توهین» انگار سر زخم را باز کرده است.
کاربران شبکههای مجازی هشتگ «مهیار بهرام اصل تنها نیست» زدهاند، برخی چهرههای فرهنگی و هنری واکنشهای تند نشان دادهاند و «انجمن هنرمندان نقاش ایران» بیانیه صادر کردهاند و با اظهار تأسف از تعیین مجازات شلاق برای یک هنرمند، ابراز امیدواری کردهاند که مراجع قانونگذار «با مراجعه به کارشناسان این حوزه اقدام به تصویب قوانین روشن و حامی هنرمندان کنند تا از این پس شاهد سوءاستفاده از خلاءهای قانونی و تفاسیر گوناگون از نقد و توهین» نباشیم.
البته تهمینه میلانی هم در اینستاگرامش نوشت که حس خوبی ندارد، ولی ظاهراً از صدور این حکم چندان هم ناراضی نیست، چون نوشت که مهیار بهرام اصل «اگر برای نقد دیگران روش متمدنانه پیش بگیرد و این کار را تمرین کند، شلاقی در کار نخواهد بود.» از نظر دادگاه، «تعلیقی» بودن مجازات شلاق در این پرونده دقیقاً به همین معناست: فرد محکوم اگر تا سه سال مواظب رفتار و گفتارش باشد، سایه شلاق از سرش برداشته خواهد شد.
تنوعطلبی هنرمندان و موردِ ویژه تهمینه میلانی
سرک کشیدن هنرمندان یک رشته به سایر رشتهها نه بیسابقه است و نه به خودی خود ناپسند. شاخصترین چهره در این باب عباس کیارستمی بود که، با شهرتی فراتر از شهرت هر فیلمساز دیگر ایرانی، شخصیتی جامعالاطراف داشت: نمایشگاه عکس برگزار میکرد، تصویر میساخت، نقاشی میکرد، شعر میگفت و حافظ و سعدی را هم بهروایت خود منتشر میکرد.
اهل ادب خردهایرادهایی به خرده فعالیت ادبی او داشتند، اما نه تنها هیچ منتقدی نتوانست صرفاً ورود او به این عرصه را زیر سؤال ببرد و در عین حال انتقادش خریدار داشته باشد که، با گذشت زمان، استقبال از آثار غیرسینمایی او جایگاهش را رفیعتر هم کرد.
از اتفاق، در چندین سال اخیر با گرایش شمار شایان توجهی از سلبریتیها، بهخصوص از نوع سینمایی، برای ورود به عرصههایی چون داستاننویسی، ترجمه، خوانندگی، بازی در صحنه تئاتر و فعالیتهای دیگری از این دست مواجه بودهایم. در اغلب موارد نیز واکنش اولیه و عمومی به این سرکشیها منفی و از سرِ «شما را چه به این کار» بوده است. آنچه عامل اصلی این واکنشها بهخصوص از سوی اهل هر رشته هنری است، نابرابری یا احساس نابرابری در عرصه فعالیت هنرمندان در هر رشته است.
رمان داستاننویس خوشنام پرسابقه در ایران با شمارگان مثلاً هزار نسخه منتشر میشود و شمار کتابهایی که در جشن امضای اثرش میفروشد، به دویست کتاب هم نمیرسد، اما فلان بازیگر پرطرفدار مجموعهداستان یا مجموعهشعری نهچندان در خور اهمیت منتشر میکند و بهمدد شهرت و نفوذی که به کار اصلیاش مربوط است، رکورد فروش را در بازار ناخوشاحوال کتاب میشکند.
این نابرابری یا احساس آن، که در اصل ریشه در نابسامانی عرصه فرهنگ و هنر دارد، اغلب باعث بروز واکنشهایی میشود که عصبیت و تندی در آنها حرف اول را میزند و نقد هنریِ خودِ موضوع زیر سایه جدلها گم شود.
با این حال، مورد تهمینه میلانی را میتوان یک مورد ویژه تلقی کرد. اعتراضها به خانم میلانی در ابتدا محتوایی داشت از جنس اعتراض به همان نابرابری؛ موضوعی که بهسختی میشد در باب آن به قضاوت نشست و یک طرف را محکوم کرد و طرف دیگر را بر صندلی حق نشاند. اما شائبه کپیبرداری و سرقت هنری، که در نمایشگاه اول ظاهراً با توضیح و عذرخواهی ختمبهخیر شده بود، در نمایشگاه دوم او جای دفاع حتی برای طرفداران حضور هنرمندان در رشتههای نامرتبط با کار اصلیشان هم باقی نگذاشت.
در ایران نیز همچون دیگر کشورها کپیبرداری و سرقت هنری، چه در عرصه هنرهای تجسمی و چه در ادبیات و دیگر هنرها، بیسابقه نیست. اما آلوده شدن به چنین اتهامی در نخستین گام برای هنرمندی که تصمیم گرفته پا به عرصهای دیگر بگذارد، امری ظاهراً بیسابقه است.
ناخرسندی هنرمندان نقاش از نفس ورود تهمینه میلانی به این عرصه و ضعیف بودن آثار او بهزعم برخی کارشناسان این رشته صرفاً شاخ و برگهای درخت است، حال آنکه این درخت در کپیبرداری ریشه دارد.
گستردگی و تندی واکنشها به حکم شلاق برای جوان معترض به تهمینه میلانی، بیش از آنکه به نابرابری و مسائلی از این دست مربوط باشد، از نهر آلوده سرقت و کپیبرداری هنری آب میخورد؛ اتهامی که در بسیاری کشورها، بهفرض صحت و اثبات در دادگاه، میتواند به نابودی یک هنرمند برای همیشه بینجامد.