وقتی نیروهای ایرانی به بوسنی رسیدند نه مترجم داشتند و نه حتی میدانستند که هواپیمایشان در کدام فرودگاه به زمین خواهد نشست.
آنها سه سال بعد بر خلاف اراده خود و با فشار آمریکا و غرب ناچار شدند از بوسنی بروند.
برای سه سال، ایران میلیونها دلار هزینه مالی و کشته شدن چهار تن از وابستگان نظامی و سیاسیاش را پذیرفت تا هم از دولت بوسنی و مسلمانان این کشور حمایت کرده باشد و هم جای پایی در اروپا برای خود باز کرده باشد.
نظامیان ایرانی در حالی پای خود را از بوسنی بیرون گذاشتند که نه تنها این کشور به متحدی همچون سوریه یا حزبالله لبنان تبدیل نشده بود، بلکه بعدها در مواردی علیه ایران هم موضع گرفت.
هرچند شواهدی نشان میدهد که حضور و نفوذ ایران در بوسنی ادامه پیدا کرد و ایرانیها هرگز به طور کامل بوسنی را ترک نکردند.
از این گذشته بوسنی برای نظامیان ایرانی تبدیل به تجربه منحصر به فردی از سازماندهی جنگ فرامرزی شد و نقطه عطفی در بازتعریف فلسفه وجودی سپاه پاسداران در دوران پس از جنگ با عراق.
فوتبال با بوسنی، ورود به دروازه اروپا با آغاز جنگ، ایران کمکهای مالی و تسلیحاتی گستردهای برای حمایت از مسلمان بوسنی در نظر گرفت اظهارات سعید قاسمی، نظامی بازنشسته، درباره نقش ایران در جنگ بوسنی، سبب شد سپاه پاسداران و سازمان هلال احمر او را تحت تعقیب قضایی قرار دهند. ۲۵ سال پس از پایان جنگ در بوسنی، این حساسیت در خصوص حضور نیروهای ایرانی در بوسنی از کجا ناشی میشود؟ پای ایران چگونه به این جنگ کشید؟ این جنگ برای نیروی قدس سپاه پاسداران و ایران چه سرانجامی داشت؟
شهریورماه ۱۳۷۲، تیم ملی ایران، اولین کشوری بود که در یک بازی دوستانه به مصاف تیم ملی بوسنی تازه استقلال یافته رفت. در عرصه سیاست نیز جمهوری اسلامی از نخستین کشورهایی بود که استقلال بوسنی را به رسمیت شناخت.
اکبر هاشمی رفسنجانی زمانی با یاددآوری آن مسابقه فوتبال گفته بود در همان ساعاتی که علی عزت بگوویچ، نخستین رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی و هرزگوین را از تهران بدرقه میکرد، قرار بود، تیمهای ایران و بوسنی در ورزشگاه آزادی به زمین بروند. اکبر هاشمی تعریف میکند که او و بگوویچ در راه فرودگاه از ماشین پیاده میشوند و به طرف تماشاگرانی میروند که در خیابان سرود ملی بوسنی را سر داده بودند.
ایران در آن بازی سه بر یک از بوسنیاییها شکست خورد، اما از آن پس، برای ماهها از نیروهای بوسنی حمایت کرد تا از شکست مسلمان این کشور در برابر صربها و سقوط سارایوو جلوگیری کند.
آقای رفسنجانی دو دهه بعد، یعنی در سال ۱۳۹۵ در دیدار با باقر عزت بگوویچ، پسر علی عزت بگوویچ که او نیز همچون پدر به ریاست شورای ریاست جمهوری بوسنی رسیده بود، گفت "ایران بوسنی را دروازه ورود به اروپا میداند".
اما با پایان جنگ، این رابطه به همان نزدیکی نماند و با امضای قرارداد صلح دیتون میان بوسنی، یوگوسلاوی و کرواسی، ایران ناچار شد ظرف دو ماه نیروهای نظامی و مستشاری خود را از بوسنی خارج کند.
با این حال شماری از مقامات ایرانی از تداوم حضور در بوسنی میگویند. محمدرضا نقدی، فرمانده پیشین نیروهای ایرانی در بوسنی اخیرا گفته است: "ایران هنوز هم در بوسنی حضور دارد اما برخی نفوذها پیدا هستند، و برخی نفوذها پنهان."
جنگ نژادی و مذهبی در اوایل دهه ۷۰ شمسی، جنگ در بوسنی و قتل عام هشت هزار نفر از مسلمانان در سربرنیتسا از سوی رسانههای دولتی و مقامات ایرانی مورد توجه ویژهای قرار گرفت؛ چنین توجهی هرگز در سالهای بعد نه در درگیری مسلمانان چچن با روسیه و نه تهاجم حکومت چین به اقلیت مسلمان اویغور تکرار نشد.
در آن زمان، با دستور آیتالله خامنهای، پای ایران خیلی زود به جنگ بوسنی باز شد، اما بلافاصله با پایان جنگ، ایران جزو اولین کشورهایی بود که ناچار شد بسیاری از نیروهای نظامی و مستشاری خود از بوسنی خارج کند.
آیتالله خامنه، رهبر ایران و علی عزت بگوویچ رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی سال ۱۳۹۵، مقامات ایران و بوسنی، دو شهر تهران و سارایوو را به عنوان شهرهای "خواهرخوانده" معرفی کردند، اما شماری از مقامات ایرانی انتقاد میکنند که برادران مسلمان بوسنیاییشان، پس از قرارداد صلح دیتون در سال ۱۹۹۵، روابط خود دیگر مانند سالهای نخست دهه ۹۰ ادامه ندادند.
جنگ بوسنی و تهاجم صربها به بوسنیاییها در آوریل سال ۱۹۹۳ تا کنون به عنوان یک "پاکسازی نژادی" مطرح بوده اما این درگیریها را میتوان یک "جنگ مذهبی" تمام عیار بین صربهای ارتدوکس و بوسنیاییهای مسلمان هم لقب داد.
همین وجه مذهبی این جنگ بود که خیلی زود سبب شد کشورهای قدرتمند مسلمان از جمله عربستان سعودی، ترکیه و ایران با انتقاد از آنچه بیتفاوتی غرب میخواندند برای پشتیبانی از مسلمانان بوسنی دست به کار شوند و حتی ب رای نفوذ در بوسنی با یکدیگر رقابت کنند.
ورود ایران به جنگ کمتر از شش ماه از آغاز جنگ بوسنی میگذشت که مأموران کروات در بازرسی یک بوئینگ ۷۴۷ ایرانی که گفته شده بود حامل کمکهای بشر دوستانه است تسلیحاتی که برای مسلمانان بوسنی فرستاده شده بود پیدا کردند.
۱۰ سپتامبر ۱۹۹۲، انتشار گسترده این خبر در رسانههای بینالمللی از جمله روزنامه نیویورک تایمز، بازتاب گستردهای داشت.
نظامیان کرواسی در حالی در این هواپیما، ۴۰۰ صد قبضه سلاح سبک و صدها هزار قطعه مهمات را ضبط کردند که بوسنی در آن زمان تحت تحریمهای تسلیحاتی سازمان ملل بود. به عبارت دیگر ارسال سلاح از سوی ایران نقض قوانین بینالمللی به شمار میآمد.
همزمان با ضبط این تسلیحات، کرواسی بلافاصله ۲۰ تا ۴۰ سرنشین نظامی این هواپیمای مسافربری ایرانی را از خاک خود اخراج کرد.
دستکم چهار تن از نیروهای نظامی و امنیتی ایران از جمله رسول حیدری در جنگ بوسنی کشته شدند؛ مقبره رسول حیدری، نیروهای سپاه چند سال پیش در آستانه تخریب قرار گرفت بررسیهای بینالمللی و همچنین گزارش ویژه کنگره آمریکا تأیید میکند که در طول سه سال و نیم جنگ بوسنی، ایران یکی از اصلیترین تأمین کنندگان تسلیحات نظامی شبه نظامیان و ارتش بوسنی بوده است.
واکنش آمریکا به حضور ایران در بوسنی مقامات آمریکایی در سالهای گذشته گاه و بیگاه تأیید کردهاند دولت این کشور آگاهانه از مسئله ارسال سلاح از ایران به بوسنی چشم میپوشید و حتی برای انتقال این سلاحها و مهمات از مسیر کرواسی به بوسنی چراغ سبز نشان میداد.
پیتر گالبریث، سفیر سابق آمریکا در کرواسی به بی بی سی فارسی میگوید: "سیاست ما این بود که با ارسال سلاح از ایران از طریق کرواسی به بوسنی مخالفت نکنیم. این خود جنگ بود که برای ایران این شانس را بوجود آورد تا از آب گل آلود بالکان ماهی بگیرد نه ارسال سلاحها."
در طول سه سال و نیم جنگ و محاصره سارایوو، ایران دسترسی محدودی به مناطق جنگی داشت. یک مسیر اصلی انتقال از راههایی بود که یا در دست مقامات کرواسی بود یا در دست کرواتهای بوسنی.
علی اکبر ناطق نوری، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در خاطرات خود تصدیق کرده که ایران برای حل این مشکل ناچار بود نزدیک به ۳۰ درصد سلاحها و امکانات ارسالی به بوسنی را به کرواتها بدهد.
ناطق نوری میگوید این اتفاق راه ارسال سلاح به بوسنی را باز کرد و احمد وحیدی، فرمانده وقت سپاه قدس برای این میانجیگری آقای ناطق نوری در اروپای شرقی از او تشکر کرد.
در آن زمان، عربستان نیز تلاش کرد با ارسال سلاح و امکانات تا حدی از نفوذ ایران در بوسنی جلوگیری کند، اما علی عزت بگوویچ، که روابط نزدیکی با ایران داشت و در اوایل دهه ۸۰ انقلاب ایران را تحسین میکرد، دست جمهوری اسلامی را در بوسنی باز گذاشت.
مصطفی سیریچ که در زمان جنگ بوسنی مفتی اعظم بوسنی و هرزگوین بود و رابطه نزدیکی با مقامهای جمهوری اسلامی ایران داشت، درباره آن دوران میگوید: "ما شاهد رقابت بین کشورهای اسلامی بودیم که چه کشوری بیشتر به مسلمانان بوسنی کمک می کند. ایرانیها، سعودیها و ترکها از جمله این کشورها بودند. حضور ایران باعث این رقابت شد."
در چنین شرایطی بود که ایران بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ نفوذ خود در بوسنی را از حمایت تسلیحاتی صرف فراتر برد و با اعزام گروهی از نیروهای سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به بوسنی، به تربیت و آموزش نهادهای امنیتی و نظامی این کشور پرداخت؛ این موقعیتی بود که هرگز عاید "مجاهدین"، یعنی نیروهای جهادی و سنی مورد حمایت عربستان نشد.
سپاه پاسداران در بوسنی چه میکرد؟ محمدرضا نقدی از فرماندهان وقت سپاه پاسداران گزینه اصلی جمهوری اسلامی برای فرماندهی نیروهای ایرانی در جنگ بوسنی بود.
محمدرضا نقدی هم مسئول آموزش نیروی قدس بود و هم رئیس دانشکده افسری امام علی. او برای حضور در بوسنی هم حکم احمد وحیدی، فرمانده نیروی قدس را داشت و هم حکمی از سوی ستاد حمایت از بوسنی که دبیر آن احمد جنتی بود، دبیر شورای نگهبان بود.
اما آقای نقدی در ابتدای حضور در بوسنی برای کنترل اوضاع دچار مشکل شد.
نیروهای ایرانی نه از منطقه بالکان شناخت داشتند و نه زبان محلی میدانستند. آنها برای ارتباط برقرار کردن یا ناچار بودند که انگلیسی صحبت کنند یا از دانشجویان ایرانی در بوسنی کمک بگیرند.
محمدرضا نقدی در مصاحبههایش میگوید آنها در شرایطی به بوسنی رفتند که شناختی از زبان، فرهنگ و جغرافیای آن منطقه نداشتند. این فرمانده نیروهای ایرانی در بوسنی میگوید آنها حتی نمیدانستند که در ابتدا در چه فرودگاهی قرار است فرود بیایند.
بزرگترین مشکل پیش روی نیروهای ایرانی اما این بود که در آن زمان نیروی قدس انسجام نظامی و ساختار مناسب برای چنین مأموریتی نداشت.
محمدرضا نقدی نفر اول از سمت راست؛ او زمانی به فرماندهی نیروهای نظامی ایران در بوسنی انتخاب شد که پیشتر مسئول آموزش نیروی قدس بود و رئیس دانشگاه افسری امام علی بود در واقع، ترکیب چند ده نیروی ایرانی که به بوسنی اعزام شده بودند، عموماً شامل چهرههای رده متوسط یا پایین سپاه میشدند؛ افرادی همچون حسین الله کرم و سعید قاسمی.
این موضوع در عمل به اختلافات داخلی نیروهای ایرانی و چندگانگی فرماندهی در منطقه جنگی منجر شد.
این درگیریها اکنون نیز خود را در قالب اختلاف نظر بین سعید قاسمی و حسین الله کرم با فرماندهان حال حاضر سپاه نشان میدهد. آقای قاسمی گفته بود ایران در قالب نیروهای امدادی وارد بوسنی شد و در آنجا با نیروهای القاعده ارتباط داشتند و حسین الله کرم نیز در مصاحبهای از آقای قاسمی پشتیبانی کرده بود.
بر اساس اطلاعات موجود، حسین الله کرم و سعید قاسمی پس از مدت کوتاهی و به دنبال اختلاف با محمدرضا نقدی به ایران بازگشتند.
روحی تازه در کالبد سپاه و نخستین مأموریت نیروی قدس برای رهبران ایران، جنگ بوسنی هم در ارائه تعریفی تازه از ایران به عنوان یک بازیگر جهانی و قدرت منطقهای اهمیت داشت و هم نقطه عطفی برای بازتعریف هویت سپاه در دوران پس از جنگ با عراق بود.
با دستور رهبر ایران به محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران و علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه آن زمان، جمهوری اسلامی ایران به کمک مسلمانان بوسنی شتافت.
همزمان رهبر ایران احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان را به عنوان نماینده خود در امور بوسنی وضع کرد.
اما در میان، این سپاه پاسداران بود که نقش اصلی را در حمایت از بوسنی بر عهده گرفت.
برای سپاه پاسداران این نخستین عملیات عمده پس از جنگ بود.
نخستین نیروهای سپاه پاسداران ایران تقریبا شش پس از آغاز جنگ به بوسنی رسیدند، اما نه به مناطق تحت محاصره، بلکه در مناطق آزاد اطراف.
در درون سپاه، این مأموریت، یعنی حمایت از مسلمانان بوسنی، به نیروی تازه تأسیس قدس سپرده شده بود که به تازگی و از بقایای معاونت اطلاعات سپاه تشکیل شده بود.
قدرت یافتن سپاه قدس
جنگ بوسنی عملا نیروی قدس را احیا کرد و به یکی از زیر مجموعه های اصلی سپاه بدل ساخت. در جریان این جنگ بود که برای نخستین بار، برای سپاه قدس ردیف بودجه خارجی تصویب شد.
در بین سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰ ساختار سازمانی سپاه سه تغییر گسترده را از سر گذرانده بود: چند سال پس از انقلاب بخشبندیهای سپاه از "واحد" به "معاونت" و از معاونت به بخش به"نیرو" تکامل پیدا کرد.
در سال ۱۳۷۰ نیروی قدس نیز عملا از بقایای معاونت اطلاعات سپاه تشکیل شد که در سالهای اول پس از انقلاب واحد اطلاعات خوانده میشد.
نیروی قدس، تقریبا یک سال پیش از جنگ بوسنی، با فرمان آیت الله خامنهای برای ایجاد "ستاد مشترک سپاه پاسداران" تشکیل و نام گذاری شد. با فرمان او، سپاه به پنج بخش اصلی یعنی نیروی زمینی، هوایی، دریایی، بسیج و قدس تقسیم شد.
امیرفرشاد ابراهیی همراه سعید قاسمی از جمله نیروهای اعزامی ایران به بوسنی بودند اما تشکیل ستاد مشترک عملا نیروی قدس را ضعیف کرده بود، چرا که در تقسیم بندیهای جدید "معاونت اطلاعات سپاه" منحل شد و شماری از نیروهایش به معاونت تازه تأسیس "ستاد مشترک سپاه" منتقل شدند و سر آخر، برای نیروی قدس تنها حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ صد پاسدار باقی ماند.
این دو پارگی، نیروها و امکانات معاونت اطلاعات سپاه در حالی صورت میگرفت که در پی قانون ادغام سازمانهای امنیتی در سال ۱۳۶۳، خود واحد اطلاعات سپاه، بخش عمده نیروهای و امکانتش را به وزارت اطلاعات منتقل کرده بود.
مشکل دیگر آن بود که وزارت خارجه و دولت ایران نیز دخالتهای اطلاعاتی سپاه پاسداران در امور برون مرزی و آنچه آنها "عملیاتهای نهضتی" میخواندند را مغایر وظایف ذاتی خود تلقی میکردند.
بدین ترتیب، عملا در آستانه جنگ بوسنی، نیروی قدس به فرماندهی احمد وحیدی، تنها چند صد نیرو در اختیار داشت. با این حال، به سبب اهمیت جنگ بوسنی برای سران نظام و واگذاری آن به سپاه، عملا نیروی قدس وارد عرصه سیاستگذاری بین المللی جمهوری اسلامی شد.
با توجه به وضعیت اسف بار مسلمانان بوسنی، انتشار خبر کشف سلاح و مهمات ارسالی ایران به این کشور تحت پوشش کمکهای انسان دوستانه، اعتباری برای ایران در بین مردم در کشورهای مسلمان به همراه آورد.
از طرف دیگر، پس از جنگ هشت ساله با عراق، از نظر سازماندهی و فرماندهی نیز برای سپاه تجربهای تازه بود.
خداحافطی با اکراه با مداخله آمریکا، پس از امضای توافق صلح دیتون در سال ۱۹۹۵ جنگ بوسنی و هرزگوین متوقف شد. یکی از بندهای این توافق خروج نیروهای غیر بوسنیایی از این کشور بود. از جمله ایرانیها.
با امضای این توافق ایرانیها ظرف ۶۰ روز موظف شدند از بوسنی خارج شوند.
امیرفرشاد ابراهیمی، عضو پیشین سپاه پاسداران و گروه فشار انصار حزبالله که خود در بوسنی حضور داشت، درباره استراتژی نیروهای اعزامی ایران در آنجا میگوید: "ما رفته بودیم که بوسنی بمانیم. فکر میکردیم حالا در یک جنگ دراز مدتی هستیم که نیرو و کادر لازم داریم. کادر ما مردم عادی یوگسلاوی سابق بود که باید آنها را آموزش بدهیم. اما آن چیزی که جمهوری اسلامی میخواست، نشد".
زمانی که جمهوری اسلامی در خاک بوسنی پا گذاشت، این حکومت ایران با فعالیت امنیتی در خاک اروپا ناآشنا نبود. از جمله مدتی قبل نام برخی نیروهای ارشد سپاه از جمله محمد جعفری صحرارودی در قتل سیاسی مخالفان حکومت ایران در اروپا مطرح شده بود.
علاوه بر این، ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲، حدود یک هفته پس از آنکه هواپیمای حاوی تسلیحات نظامی ایران در زاگرب لو رفت، در شهر برلین آلمان نیز شماری از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس ترور شدند. بعدها دادگاهی در آلمان ایران را به خاطر قتل این رهبران کرد به تروریسم دولتی متهم کرد و اروپا تمام سفرای خود را از تهران بیرون کشید.
بدین ترتیب، وقتی در سال ۱۳۹۵ قرارداد صلح دیتون امضا میشد، اصرار آمریکا و کشورهای غربی سبب که ایران حتی زودتر از مجاهدین مجبور به ترک بوسنی شوند اما نه به دلخواه.
امیرفرشاد ابراهیمی و سعید قاسمی (از چپ)؛ بوسنی اولین عملیات خارجی سپاه قدس به شمار میآمد که از بقایای معاونت سپاه تشکیل شد و تنها چند صد نیرو در اختیار داشت و در نتیجه برای حضور در بوسنی داوطلبانی از دیگر بخشهای سپاه جذب کرد فخرالدین، رئیس پیشین سازمان امنیت بوسنی و هرزگوین در مصاحبه با بی بی سی فارسی میگوید ایرانیها با میل خود بوسنی را ترک نکردند.
به گفته رئیس پیشین سازمان امنیت بوسنی و هرزگوین، "ایرانیها مشخصا به درخواست آمریکائیها از بوسنی و هرزگوین اخراج شدند. دلایل دیگری هم بود. دستگاههای اطلاعی مدارک محکمی داشتند که حکایت از نقشه ایران برای حملات تروریستی بود. دذر سال ۹۷ نیروهای بین المللی به یک کمپ آموزشی در بوسین حمله کردند. متوجه شدند کمپ آموزشی ایران است. در این حمله مدارک مهمی به دست آمد که برا ی حمله آماده می شدند."
جمهوری اسلامی ایران هزینه هنگقت انسانی و مالی در جنگ بوسنی و هرزگوین کرده بود.
بر پایه برخی گزارشها، تخمین زده می شود، هزینه سلاحهایی که ایران بین سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ به بوسنی فرستاد بیش از ۲۰۰ میلیون دلار بود.
پس از آن نیز ایران تلاش کرد در بازسازی بوسنی نقش بازی کند.
اما علیرغم تلاشها و هزینههای حکومت ایران، پس از جنگ، ایدولوژی انقلاب اسلامی نتوانست در میان مردم بوسنی رشد کند.
بسیاری معتقدند برای مسلمانان بوسنی هویت اروپاییشان بر هویت مسلمانشان مقدم بود. علاوه بر این، عملا ترکیه و عربستان نیز پس از جنگ توانستند در سرمایهگذاریهای پس از جنگ، در بوسنی نقش عمدهتری بازی کنند.