این نامه را که برای تو مینویسم الان دارم دوران حبسم را در ایران میگذرانم. شش سال اول را انگلستان زندان بودم. از من به تو نصیحت؛ اگر بخواهی مثل یک شیر زندگی کنی باید بپذیری که زندگی خیلی شیری است.
بعد هم شاید تعجب کنی چرا پای این نامه را به جای کامران، هیرمان امضا کردم. جواب این است که ایرانیها عادت عجیبی دارند و اسم همه چیز را هی عوض میکنند. مثلا اسم خیابان را اول گذاشتند مصدق، در حالی که اسم مصدق را از توی کتابهای درسی پاک کردند. یا اسم خیابان جردن را اول گذاشتند آفریقا، بعد که آفریقا کشید به آمریکا، اینها هم اسم آفریقا را گذاشتند نلسون ماندلا.
این بلا را فقط دولتها سر چیزها نمیآوزند. خود آدمها هم با خودشان این کار را میکنند.
مثلا حسین حاج فرجالله دباغ، اسم به این قشنگی را عوض کرده و گذاشته عبدالکریم سروش. یا علی ربیعی اصرار دارد جای علی صداش کنند عباد. فائقه آتشین هم اسمش را گذاشته گوگوش، اما صداش میکنند شاهماهی. یا معصومه ددهبالا اسمش را گذاشت هایده. عصمت باقرپور بابلی را هم صدا میکنند دلکش.
یا سعید جعفرزاده احمد سرگورابی به خودش میگوید پرواز همای که اسم نیست و یک وضعیت سوقالجیشی ماکیان محسوب میشود مثل امیرحسین مقصودلو که بهش میگویند تتلو و طرفدارهاش میگویند بغبغو. حتا امروزه اسفندیار رحیم مشایی و تیمش را درخت صدا میکنند.
خلاصه اوضاع اینطوری است اینجا پسرم. برای همین اول اسم من را که کامران بود الکی و باطل کردند هیرمان، تا اگر کسی سرچ کرد توی اینترنت دهانش سرویس شود.
بعد هم عزیزم، ایرانیها به شدت مهماننواز هستند اما روی آدم دوتابعیتی حساس هستند. شاید باورت نشود از توی فرودگاه من را بردند یک جایی تا اسم دوستان مارمولک و سمندر ایرانی و اسم مارمولکلان و سمنداران انگلیسی که دوست دارم تکنویسی کنم یعنی تک تک بنویسم. خیلی جالب است. مجبور شدم اسم همه حیوانات باغ وحش بریستول بریتانیا را بنویسم و نظرم را درباره تکتکشان بگویم. بعد جالبتر اینجا شد که باید نام و تابعیت همه بازدیدکنندگان ده سال گذاشته باغ وحش را بنویسم... فکرش را بکن! حالا مشکل اینجا نیست که من نام آنها را بلد نیستم، مشکل اینجا بود که من شش سال دارم و هر چی زور بزنم نمیدانم قبل از من کی از باغ وحش بریستول بازدید کرده!
راستی شاید بپرسی این زخمهای روی صورتم از چیست؟ چیزی نیست عزیزم، هنگام انتقال به باغ وحش صورتم یکی دو بار با جسم سخت برخورد کرد. جسم سخت به جسمی میگویند که سخت است. خلاصه یادت باشد که زندگی یک شیر از وقتی با آدمها آشنا میشود شیریترین حالت زندگی خواهد بود. مراقب آدمها باش.
محمود، (هیرمان سابق (کامران اسبق)) راستش توی این فاصله دوباره اسم من را عوض کردند. ایران باغ وحش ارم اردیبهشت الاول معادل با سوم فرایدی می ۱۳۸۹ آفتابه (خورشیدی سابق) ...
این نامه را کامران به سوفیا داد که به میدون دوم برساند که منتشر کند. لطفا این نامه را دست به دست کنید تا به دست پسر شیر بریتانیایی، هیرمان یا کامران، برسد و از وضعیت پدرش آگاه شود.
+32
رأی دهید
-6
قدیمی ترین ها
جدیدترین ها
بهترین ها
بدترین ها
دیدگاه خوانندگان
۳۹
scandal - برلین، آلمان
داستان بسسسیار دلچسسسب که از "بی هویتی" فرهنگ کنونی داد میزند! ولی منشاء این "انعطاف پذیری" در چیست!؟ آیا نشانه باز بودن ماست که مثلا در عصر طلایی شاه، بودند کسانیکه اسم فرزندانشان را غربی می نامیدند و یا اسم چنگیز مغول و اسکندر مقدونی را روی اسم فرزندانشان میگذاشتند! از اسم علی، باقر و سکینه بگذریم که ابا و اجدادمان را کشتند.
6
16
دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۷:۱۱
پاسخ شما چیست؟
0%
ارسال پاسخ
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.