مرد بدشانس که برای پولدار شدن سناریوی یک سرقت مسلحانه را اجرا کرده بود نمیدانست به کاهدان میزند.
چند روز قبل مرد جوانی به نام بهنام که کارمند یک سازمان دولتی بود سوار بر خودروی شاسی بلند محل کارش به مرکز شهر رفت تا برای دفترکارش مبل بخرد. اما به محض اینکه داخل یکی از خیابانهای خلوت مرکز تهران پیچید، مردی ناگهان خود را مقابل خودرو انداخت. بهنام بلافاصله پایش را روی ترمز فشرد تا خودرو به مرد جوان برخورد نکند. اما هنوز لحظهای نگذشته بود که مرد ناشناس در خودروی «پاجرو» را باز کرد و در حالی که اسلحهای در دست داشت آن را به سمت بهنام نشانه گرفت و با تهدید از او خواست که از خودرو پیاده شود. بهنام که چارهای نداشت از خودرو پیاده شد و مرد مسلح خودرو را دزدید.
گزارش یک سرقت مسلحانه
19 اسفند بهنام با پلیس تماس گرفت و ماجرای سرقت مسلحانه خودرو را خبر داد. وی گفت: من کارمند سازمان بهداشت جهانی هستم، خودرو هم متعلق به سازمان بود. با شکایت مرد جوان تحقیقات آغاز و درنخستین گام شماره پلاک خودروی مسروقه به واحدهای گشت اعلام شد. درحالی که بررسیها در این خصوص ادامه داشت، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت مطلع شدند که خودروی سرقتی در یکی از شهرهای اصفهان دیده شده است.
با این سرنخ، هماهنگیهای قضایی با پلیس اصفهان صورت گرفت و درنهایت مأموران پلیس خودروی پاجرو را در نجف آباد اصفهان ردیابی کردند. مأموران ابتدا دستور ایست به سرنشین خودرو دادند اما راننده بدون توجه به اخطارهای پلیس فرار کرد. بدین ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد و لحظاتی بعد مأموران اقدام به تیراندازی هوایی کردند.
دستگیری متهم
تیراندازیهای هوایی ادامه داشت اما مأموران زمانی که متوجه شدند سرنشین خودرو قصد تسلیم شدن ندارد به سمت آن تیراندازی کرده و درنهایت با زخمی شدن سارق جوان؛ خودرو متوقف و متهم دستگیر شد. پژمان، سارق خودرو در تحقیقات گفت: وضع مالیام خوب نیست و بهدنبال راهی برای پولدار شدن بودم. در فیلمهای خارجی میدیدم که سارقان با یک اسلحه جلوی خودروها را میگیرند و بعد از سرقت، خودرو را میفروشند. دوستان و هم محلیهای خلافم نیز زمانی که به قهوه خانه میآمدند از سرقت هایشان و پولهای باد آوردهای که از این راه بهدست آورده بودند میگفتند. تمام اینها مرا وسوسه کرد تا یک شبه پولدار شوم.
او ادامه داد: نقشه سرقت را از یک فیلم خارجی الگوبرداری کردم. اسلحهای از دوستم خریدم و برای اجرای سرقت به تهران آمدم. درخیابان خلوتی کمین کردم و با دیدن اولین خودروی شاسی بلند راه را سد کردم. خودرو را با تهدید اسلحه سرقت کردم و بعد از آن به سراغ مالخری رفتم که یکی از دوستانم معرفی کرده بود.
اما مالخر به من گفت به کاهدان زده ای! آنجا بود که فهمیدم ماشین سازمانی را دزدیدهام و نمیتوانم بفروشمش. بعد تصمیم گرفتم خودرو را به اوراقیها بفروشم اما آنها هم قبول نکردند و به خاطر سازمانی بودن خودرو آن را نخریدند. ماشین روی دستم مانده بود و نمیدانستم چکار کنم که به ذهنم رسید با ماشین گشتی در شهرها بزنم و به شهر خودمان بروم. اما مشخصات خودرو به همه شهرها اعلام شده بود و چند باری هم پلیس به من دستور ایست داد. اما موفق به فرار شدم تا اینکه در نجف آباد اصفهان دستگیر شدم. با اعتراف سارق جوان، تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.