حالا این گفتگو را با یک دزد بخوانید که به شگرد عجبی برای سرقت احشام به کار میبرده اما به تازگی توسط یک بز لو رفته و دستگیر شده
شگرد سرقتتان چگونه بود؟
در مسیر گلهها چاله میکندیم، چالهای که جای دو نفر باشد. بعد یکی از ما داخل چاله به کمین مینشست و زمانی که گوسفندان در حال عبور بودند پای یکی از آنها را میگرفتیم و به داخل چاله میکشاندیم. بعد هم دست و پای گوسفندان را میبستیم و وقتی گله میرفت ما از چاله بیرون میآمدیم و گوسفند را سوار خودرو کرده و از آنجا فرار میکردیم.
ایدهاش چطور به ذهنتان رسید؟
یک بار داشتیم از آن اطراف رد میشدیم که صدای گوسفندی را شنیدیم. گوسفندی داخل چاله افتاده بود و چوپان بدون توجه به او آنجا را ترک کرده بود. همین موضوع باعث شد تا ایده سرقت را از آن الگوبرداری کنیم.
چه شد که دستگیر شدید؟
از شانس بد در یکی از سرقتها بز پیشروی گله را سرقت کردیم. نبود بز باعث شد تا صاحب گله بفهمد که بزش به سرقت رفته و موضوع را به پلیس اطلاع دهد. پلیس هم چالههایی را که ما کنده بودیم شناسایی کرد و یک هفته طرح کمین گذاشت. ما هم غافل از اینکه پلیس در کمین ماست آخرین سرقت را با خیال راحت انجام دادیم و وقتی برمی گشتیم ماشین پلیس چراغهایش را روشن کرد و دستگیر شدیم. من سارق نیستم کارگاه پارچهبافی داشتم و با ارمنستان و روسیه معامله میکردم اما پولم را ندادند و ورشکست شدم. همسرم هم از من طلاق گرفت و الآن در امریکا زندگی میکند.