روزهای خاکستری مرد تنها

کابوس مـــــــــرگ مدت هاست که بر زندگی مرد جوان سایه انداخته و خواب هر شب او را آشفته کرده است. 10 سال قبل حکم قصاصش تأیید و وحشت از چوبه دار به همنشین روز و شبش تبدیل شد.«حمید» 26 ساله بود که به اتهام قتل شوهر خواهرش روانه زندان شد. اگر چه خودش اصرار بر بیگناهی دارد اما شواهد و مدارکی که در پرونده‌اش به چشم می‌خورد او را تا یکقدمی مرگ کشانده است.
تسویه حساب شوم
بیستمین روز اسفند سال 85، «حمید» برای پرداخت طلب 800 هزار تومانی شوهر خواهرش «هاشم»، با او در مغازه‌اش قرار گذاشته بود. خواهرش چند روزی بود که به خاطر اختلافی جزئی با شوهرش قهر کرده و به خانه برادرش رفته بود. اما در آن ملاقات هیچ کس تمایلی به حل این مشکل نشان نداد. نزدیک ظهر بود که خواهر‌زاده «هاشم» با او تماس گرفت تا بداند دایی‌اش کی به خــــــــــانه می رود اما هاشم گفت کمی پیش «حمید» می‌ماند و دیر به خانه می‌آید. ساعتی بعد به طرز مشکوکی تلفن همراه هاشم برای همیشه خاموش شد. کسی نمی‌دانست مرد جوان کجا است و چه اتفاقی برایش افتاده است. «حمید» نیز از سرنوشت شوهر خواهرش اظهار بی‌خبری می‌کرد. جست و جوها برای یافتن او آغاز شده بود اما هیچ نتیجه‌ای نداشت...
تصادف عجیب و کشف جسد
در حالی که تلاش برای یافتن «هاشم» ادامه داشت، به خانواده «حمید» خبر رسید که او در شهریار تصادف کرده و در بیمارستان بستری است. براساس آنچه در پرونده‌اش گزارش شده بود، او را در صحنه یک تصادف نیمه هوشیار به بیمارستان رسانده بودند اما خودش هم نمی‌دانست چه اتفاقی برایش رخ داده است. دو روزی از این تصادف عجیب گذشته بود که پلیس جسد نیم سوخته «هاشم» را در 500 متری محل تصادف برادر همسرش پیدا کرد. جسد طناب پیچ شده بود و آثار زخم و جراحت با شیء تیز روی صورت و بخش‌های مختلف بدن به خوبی قابل مشاهده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، علت مرگ ضربه مغزی و شکستگی وسیع جمجمه عنوان شد. به این ترتیب تیم تحقیق وارد عمل شد و از آنجا که «حمید» آخرین کسی بود که دامادشان را زنده دیده بود و جسد نیز نزدیک محل تصادف او پیدا شده بود، نام او به عنوان مظنون اصلی پرونده مطرح شد و او 5 روز بعد تحت بازجویی قرار گرفت.
شواهدی برای اثبات جرم
«حمید» ادعای بیگناهی داشت اما شواهدی علیه او وجود داشت که به نفعش نبود. پیدا شدن پوشال‌های تزئینی در اطراف و روی لباس جسد مشابه پوشال‌هایی بود که در مغازه حمید وجود داشت و البته چند نمونه دیگر. همچنین مأموران تجسس پس از بررسی مغازه «حمید» در شهریار، انباری‌اش را محلی مناسب برای این جنایت عنوان کردند. این در حالی بود که هیچ یک از همسایه‌ها صدای درگیری یا دعوایی از مغازه «حمید» نشنیده بودند.
دفاعیه‌ای که به نتیجه نرسید
تکه‌های پازل تحقیقات این پرونده ناخواسته طوری کنار هم قرار می‌گرفت که «حمید» راهی برای رهایی نداشته باشد. اما وکیل مدافع او چنین اعتقادی نداشت. در حالی که همه شواهد نشان از گناهکار بودن «حمید» داشت اما وکیلش در دفاعیه‌ای بیست و چند صفحه‌ای دلایلی را عنوان کرد که قابل تأمل و بررسی به نظر می‌رسید. براساس آنچه در تصاویر نیز قابل اثبات بود مقتول چهارشانه و قدبلند بود و به گواه اطرافیانش قدرت بدنی بالایی داشت، در این شرایط وکیل مدافع معتقد بود چگونه ممکن است که «هاشم» با «حمید» درگیر شده اما هیچ سر و صدایی بیرون نیامده باشد. ضمن اینکه محل کشف جسد در محدوده‌ای میان دو کلانتری شهریار بود و بدون شک انتقال جسد فردی تنومند آن هم با موتورسیکلت توجه بسیاری را به خود جلب می‌کرد اما گزارشی در این مورد نیز به پلیس نرسیده بود. وکیل مدافع مدعی بود اگر قتل و انتقال جسد کار «حمید» - موکلش- باشد باید مأموران گشتی که بدن نیمه جان او را پیدا کرده بودند در آن حوالی ردی نیز از خون یا جسد یا حتی بوی سوختگی (پس از آتش زدن جسد) را حس می‌کردند اما در این باره نیز صورتجلسه‌ای وجود نداشت.
نکته دیگری که وکیل «حمید» به آن استناد کرده بود تماس خواهرزاده مقتول با او در زمان حضورش در مغازه موکلش بود که نشان می‌دهد همه خانواده از این ملاقات اطلاع داشته‌اند و در صورت وقوع هر جرمی، پیکان اتهامات به سمت او می‌چرخید. از سوی دیگر وی به کارشناسی نشدن پوشال‌های همراه جسد و نمونه مشابه آن در مغازه «حمید» اشاره کرده و خواستار بازنگری در پرونده بود.
حکم مرگ
با وجود دفاعیه کامل وکیل مدافع، قضات و مستشاران دادگاه با استناد به مدارک پرونده و اظهارات شاهدان، «حمید» را مجرم شناخته و پس از دو سال زندان بنا به اصرار خانواده مقتول، متهم را به اتهام قتل عمدی به یک بار قصاص نفس محکوم کردند. این حکم پس از تأیید در دیوان عالی کشور و استیذان از ریاست قوه قضائیه در مرحله اجرا قرار گرفت.
تلاش برای زنده ماندن
همزمان با این اتفاقات همسر «حمید» از او جدا شد تا کلکسیون بدبیاری‌های این مرد زندانی تکمیل شود. اما او هنوز به زندگی‌اش امیدوار بود و بر بیگناهی‌اش اصرار داشت. دلش نمی‌خواست به راحتی پای چوبه دار برود. او با اینکه هر روز کابوس طناب دار و مرگ را می‌دید اما همچنان از آینده ناامید نشده بود. خانواده‌اش از همان زمانی که حکم اعدام پسرشان آمد، فرصت را از دست ندادند و برای آزادی «حمید» و گرفتن رضایت از خانواده دامادشان تلاش زیادی داشتند. «حمید» نیز در زندان درسش را ادامه داد و دیپلم گرفت. او سپس در دوره‌های فنی و کامپیوتر شرکت کرد تا پس از آزادی بتواند با مهارت‌هایی که دارد زندگی بهتری برای خود رقم بزند.

خانواده «هاشم» که مصرانه خواستار مجازات عامل قتل پسرشان بودند، در برابر اصرار خانواده «حمید» و تلاش مسئولان اجرای احکام برای مصالحه و نجات مرد جوان به او مهلت دادند تا در ازای پرداخت 200 میلیون تومان دیه بتواند فرصتی برای آزادی پیدا کند.

با این تصمیم که پس از سال‌ها سیاهی، روزنه امیدی برای زندگی «حمید» به حساب می‌آمد، همه خانواده دست به دست هم دادند تا این پول فراهم شود.

آنها از هر راهی که می‌دانستند کمک گرفتند و 100 میلیون از این پول را در مدت چند سال فراهم کردند اما همچنان مبلغ زیادی تا آزادی «حمید» مانده است.

خانواده «هاشم» که سال‌ها برای اجرای حکم قصاص صبوری کرده‌اند، دیگر توان و تحمل شان را از دست داده‌اند و با مراجعه به دادسرای اجرای احکام خواستار مجازات سریع‌تر «حمید» شدند. حالا فقط چند روز زمان باقی است و اگر حمید نتواند ۱۰۰ میلیون تومان دیگر تهیه کند و به خانواده هاشم پولی نپردازد کابوس ۱۰ ساله‌اش به حقیقتی شوم مبدل خواهد شد.

نیکوکارانی که می‌توانند خانواده «حمید» را برای تأمین این دیه یاری کنند و فرصت زندگی را به این جوان اعدامی بدهند، می‌توانند با گروه جویندگان عاطفه روزنامه «ایران» با  شماره 88500100-021 تماس بگیرند.
+8
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.