معمولا توصیه نمیکنم خبرهای حوادث روزنامهها را بخوانید… بس که تلخ و اعصابخرکن هستند اما بحث این یکی جدا. مرگ من اگر یکیتان کارگردانی بلد است، روی این داستان فکر کند. فیلم فوقالعادهای از کار درمیآید ها!
اما برویم سراغ اصل ماجرا که روزنامه خراسان این طوری روایتش کرده:
دروغ گفتن یک فرد، جلوی راننده مسافربر شخصی سابقه دار، کار دستش داد و شب سختی را تجربه کرد.
مردی که بعد از اتمام فعالیت روزانه اش که تا پاسی از شب طول کشیده بود بدون توجه به راننده، سوار یک خودروی مسافربر شخصی شد و هنگام باز کردن سر صحبت با راننده سابقه دار خودش را یک زندانی سابقه دار معرفی کرد و همین امر شب سختی را برایش به ارمغان آورد. وی گفت: یک شب از محل کارم خارج و سوار یک خودروی مسافربر شخصی شدم.
در بین راه که سرم پایین بود و مشغول چک کردن گوشی ام بودم ناگهان از آینه متوجه نگاه های سنگین راننده شدم. چند لحظه به این شکل گذشت تا این که راننده به من گفت که قیافه ام خیلی آشناست.
من که از نگاه ها و همچنین خالکوبی های دستش خوف به دلم افتاده بود خواستم خودم را یک آدم خلافکار نشان دهم تا مبادا اتفاقی برایم بیفتد. در جوابش گفتم در کدام دادگاه و زندان من را دیده ای؟ راننده دوباره از من سوال کرد چه سالی در زندان بوده ام؟ چون او خودش هم چندین سال از عمرش را پشت میله ها گذرانده بود.