نقش ترکیه ماجرای خاشقجی٬ بدون ترکیه و پافشاری دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی این کشور٬ خیلی راحت به یک پرونده تکراری دیگر تبدیل میشد مانند بسیار از پروندههای بدون سرانجام ناپدید شدنهای مخالفان و منتقدان در خاورمیانه.
اول از همه منابع اطلاعاتی گمنام ترکیه - احتمالا با برنامهای حساب شده - خبر کشته شدن جمال خاشقجی در کنسولگری را درز دادند. بعد از آن موضعگیری علنی مقامهای ترکیه و در راس آنها٬ رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری این کشور که به صراحت از عربستان خواست تا درباره سرنوشت این روزنامهنگار توضیح بدهد٬ وزن پرونده خاشقجی را چند برابر کرد.
در ادامه در جنگ تبلیغاتی ترکیه و عربستان٬ آنکارا قدمی عقب برنداشت.
ترکیه از ابتدا مصر بود که اسنادی - صوتی و تصویری - در اختیار دارد که ثابت میکند خاشقجی به قتل رسیده است. اما این کشور با این پرسش روبهرو بود که این اسناد را از کجا به دست آورده است. شنود از کنسولگری عربستان یا وجود یک نفوذی (جاسوس یا کسی که به هر دلیلی در داخل کنسولگری حضور داشته و اسنادی در اختیار ترکیه گذاشته)٬ همه گمانهزنیهایی بود که در نهایت صحت هیچ کدامشان روشن نشد.
موضوعاتی مانند جاسوسی از کنسولگری یک کشور خارجی٬ خود میتواند به اعتبار آنکارا ضربه بزند.
اما دولتمردان ترکیه و ماموران اطلاعاتی و امنیتی این کشور٬ نه تنها یقه ریاض را ول نکردند٬ بلکه با درز دادن اطلاعات بیشتر به رسانههای غربی٬ بر آتش ماجرا دمیدند. روایتی پلیسی درباره ۱۵ سعودی که به ترکیه سفر کرده بودند٬ یا جزییاتی دهشتناک درباره اینکه چگونه خاشقجی تکهتکه شده و از کنسولگری خارج شده٬ همه بیشتر در مسیر جلب نظر افکار عمومی منتشر شدند و موجب شدند تا هیجان خبر تا بیشتر از دو هفته در رسانهها زنده بماند.
اینکه چرا حکومت ترکیه که خود به نقض گسترده آزادی بیان و حقوق روزنامهنگاران متهم است٬ تصمیم گرفت اینچنین در پرونده خاشقجی مو را از ماست بکشد٬ از جمله پرسشهایی است که شاید پاسخش در ژئوپولتیک خاورمیانه امروز نهفته باشد. اما فارغ از پاسخ این پرسش٬ ترکیه آنقدر ایستاد تا بالاخره ریاض پذیرفت که روایت آنکارا٬ روایت درستی بوده است.
"شاهزاده اصلاحطلب" محمد بن سلمان به تنهایی ویژگیهای زیادی دارد که رفتارش٬ تصمیماتش و سیاستهایش برای رسانهها جذاب و برای سیاست خاورمیانه٬ مهم باشد. او ۳۳ ساله و جوان است. حدود یکسال است ولیعهد شده. و اگر موفق شود به پادشاهی برسد٬ نخستین نوه ابن سعود خواهد بود که بعد از شش فرزند او به سلطنت میرسد.
بدین ترتیب بعد از سالها که عربستان توسط فرزندان سالخورده ابن سعود اداره شده٬ قدرت به دست کسی خواهد افتاد که میتواند برای دهههای متمادی٬ نفر اول عربستان باشد.
آنچه او میگوید و میخواهد نه فقط برای عربستان٬ بلکه برای منطقه نیز بسیار مهم است و تا همینجا در چند مورد از جمله جنگ یمن٬ استعفای سعد حریری (نخستوزیر لبنان) و مناقشه دیپلماتیک با کانادا نشان داده که در تلاش است تا نقش بینالمللی عربستان را تغییر بدهد.
همزمان عربستان یکی از مهمترین کشورهای منطقه است و به واسطه میزبانی شهرهایی مانند مکه و مدینه٬ عملا یکی از مهمترین کشورها برای مسلمانان سراسر جهان نیز هست.
در کنار همه این عوامل تعیین کننده٬ او از زمانی که بالا رفتن از نردبان قدرت را در کشورش آغاز کرد٬ با توجهی ویژه به اهمیت تبلیغات و نقش رسانهها٬ در حال ساخت تصویری خاص از خودش و سلطنت احتمالیاش نیز هست. سفرهای خارجی٬ دیدارها با رهبران و چهرههای با نفوذ جهان٬ و تصمیمات خبرساز مانند صدور مجوز رانندگی برای زنان موجب شده تا او خود را چهرهای نشان بدهد که به دنبال "اصلاحات" در عربستان است.
در پرونده خاشقجی٬ از همان ابتدا گمانهزنیهای بسیاری درباره نقش محمد بن سلمان منتشر شد و حتی در خبرهای تایید نشده٬ او آمر اصلی این اتفاق خوانده شد. در نهایت٬ جمال خاشقجی که خود زمانی از نزدیکان به حکومت عربستان بود٬ به عنوان منتقد محمد بن سلمان به شهرتی جهانی رسیده بود.
سئوال این بود که آیا محمد بن سلمان - یا آنطور که در رسانههای انگلیسی معروف شده امبیاس (MBS) - واقعا "اصلاحطلب" است یا اینکه آنچه در یکی دو سال اخیر دربارهاش نوشته شده٬ بیشتر بخشی از تبلیغاتی توخالی است و او نیز مانند بسیاری دیگر از رهبران منطقه٬ تمایلات استبدادی دارد؟ بهرحال او در نهایت در کشوری شاه خواهد شد که سلطنت مطلقه در آن جاری است و در نظام سیاسیاش٬ اثری از ویژگیهای دموکراتیک یا مدرن حکومتداری دیده نمیشود.
بین محمد بن سلمان که زمینه آزادی رانندگی زنان را فراهم میکند٬ با محمد بن سلمان که دستور قتل مخالفانش را صادر میکند٬ فاصله قابل توجهی است که موجب شد افکار عمومی با حساسیتی همانقدر قابل توجه موضوع را دنبال کند.
دلایل دیگر در کنار این دلایل٬ موضوعاتی دیگر نیز موجب شدند تا پرونده جمال خاشقجی٬ به شکلی استثنایی و کم سابقه در دستور کار دولتمردان قرار بگیرد و از صدر خبرها دور نشود.
یکی از آنها٬ نقش خاص روزنامه واشنگتن پست بود. جمال خاشقجی در یکسال اخیر ستوننویس این روزنامه معتبر و با نفوذ بود که علاوه بر گستردگی انتشار در کشور مهمی چون آمریکا٬ در سراسر جهان نیز شهرت قابل توجهی دارد.
در واقع واشنگتنپست مهمترین روزنامهای است که در پایتخت آمریکا منتشر میشود و این موضوع به این روزنامه٬ وزن ویژهای میدهد.
نگاهی به پوشش خبری این روزنامه برای خاشقجی نشان میدهد که در دو هفته اخیر این روزنامه برای ستوننویسش سنگ تمام گذاشت.
در کنار واشنگتن پست٬ منتقدین عموما چپگرای رابطه غرب با عربستان سعودی در اروپا نیز بر روال خبررسانی مساله بیتاثیر نبودند. این گروهها در کشورهایی چون بریتانیا٬ از این ماجرا به عنوان شاهدی برای استدلالهایش علیه این رابطه بهره بردند.
این نقش در آمریکا تا اندازهای توسط سیاستمداران حزب دموکرات ایفا شد که در مقام منتقد و مخالف جمهوریخواهان حاکم و در راسشان دونالد ترامپ٬ این مساله را جدی دنبال کردند و در مواردی حتی خواستار قطع رابطه آمریکا و عربستان بودند.
علاوه بر زد و خوردهای سیاست داخلی این کشورها٬ روزنامهنگار بودن خاشقجی و ارتباطات گسترده او با روزنامهنگاران مهم منطقه و همچنین چهرههای مطرح رسانه موجب میشد تا برای برخی از این افراد تاثیر گذار٬ پرونده خاشقجی جنبهای شخصی نیز داشته باشد. روزنامهنگاران خاورمیانهای از ایران و ترکیه گرفته تا عراق و مصر٬ آینهای از سرنوشت همصنفهای خود را در این پرونده میدیدند و در پوشش خبرهایش میکوشیدند؛ تلاشی که تا همین جا نیز بیثمر نبوده و به زلزلهای کم سابقه در ارکان قدرت سیاسی ریاض انجامیده است.