زن جوان برای شکایت از فرد ناشناسی که با هک کردن تلفن همراهش زندگی مشترک وی را تا یک قدمی طلاق پیش برده بود به اداره پلیس رفت اما وقتی فرد مزاحم را دید از تعجب شوکه شد.
***
مونا که چند هفته پراضطراب و سراسر تلخ را پشت سر گذاشته بود داستان زندگیاش را اینگونه تعریف کرد:
«بعد از پایان دوران مدرسه، خواستگارهای زیادی از بین فامیل و غریبه داشتم اما هیچ کدامشان را نمیپسندیدم. همه میگفتند من بهانههای الکی میگیرم و سخت گیر هستم. اما واقعیت این بود که هیچ کدامشان به دلم نمینشست. این شرایط ادامه داشت تا اینکه در 26 سالگی، «حسام» به خواستگاریام آمد. او مکانیک بود و درآمد چندانی نداشت. اما احساس میکردم کنار او خوشبخت میشوم و با همین حس به درخواست ازدواجش پاسخ مثبت دادم. مراسم عقد و عروسی بدون هیچ مشکلی و به بهترین شکل برگزار شد و ما به خانه خودمان رفتیم. هر دویمان از شرایط راضی بودیم و با همه کمبودها حس خوشبختی داشتیم... هر چند نیش و کنایه فامیل تمامی نداشت اما طوری با آنها برخورد کردم که دیگر به خودشان اجازه ندهند راجع به همسر و زندگیام اظهارنظری کنند... حتی برای اینکه اعصابم آرام باشد سعی کردم در گروه تلگرامی فامیلیمان هم حضور نداشته باشم.
اوضاعمان خوب بود تا اینکه متوجه رفتارهای عجیب همسرم شدم. اغلب دیروقت به خانه میآمد و کمتر با من همکلام میشد. گاهی بارها دستهایش را میشست و در خانه مدام به خودش عطر و ادکلن میزد. حتی نمیگذاشت لباسهایش را بشورم. کارهای شخصیاش را خودش انجام میداد. سکوتش از همه آزار دهندهتر بود. رفتارش عجیب شده بود هر چه بیشتر پیگیر علل این رفتارش میشدم کمتر جواب میگرفتم و او از من دورتر میشد. دیگر طاقتم طاق شده بود. بعد از مدتی از سر بیحوصلگی سراغ گوشیام رفتم و همه گروههای تلگرامی را نگاه کردم. اما آنچه میدیدم قابل باور نبود. در گروه فامیلیمان که «حسام» هم عضو آن بود پیامهای بد و توهین آمیزی از حساب کاربری من درباره شوهرم و شغلش نوشته شده بود. شوک زده بودم. چطور ممکن بود من از بوی بد لباس کار شوهرم برای فامیل بنویسم یا از زندگی با او ابراز تنفر کنم. در این پیامها از تصمیمام برای جدایی نوشته بود. باورم نمیشد آخر چطور امکان داشت چه کسی با گوشی من پیام فرستاده بود؟ آن هم برای فامیلی که خودم جلویشان ایستاده بودم. دیگر شک نداشتم که علت تغییر رفتار «حسام» هم خواندن همان پیامهای مشکوک است.