پسرجوانی که با همدستی برادرش ابوالفضل 11ساله را با پنجاه ضربه چاقو به قتل رسانده بود صبح دیروز با رأی قضات شعبه نهم دادگاه کیفری به اعدام در ملأ عام محکوم شد. متهم در حالی که اتهامش را قبول داشت درباره انگیزهاش در ارتکاب این جنایت به دادرسان دادگاه گفت: «من در کودکی مورد آزار و تعرض قرار گرفته بودم و این موضوع باعث شده بود زندگی عادی نداشته باشم و یک روز وقتی در بوستان شهری پسرک همسایهمان را دیدم او را با فریب به خانهمان بردم و بعد درحالی که دچار جنون شده بودم او را با ضربات متعددچاقوی آشپزخانه کشتم......»
بهگزارش خبرنگار حوادث«ایران»، این جنایت در شهریور 96 اتفاق افتاد و مأموران پلیس با گذشت 8 روز از وقوع قتل درحالی که بهدنبال سرنخی برای شناسایی قاتل بودند به پسر جوانی ظنین شدند که در همسایگی خانواده مقتول سکونت داشتند. ایــن پسر 22 ساله بهنام علی پساز دستگیری بهقتل اعتراف کرد و بهدستور بازپرس به پزشکی قانونی منتقل شد تا سلامت روانی او مورد سنجش قرار گیرد. علی براساس نظریه کارشناس پزشکی قانونی مبتلا به اختلال روانی شناخته شد اما پزشکان به این موضوع هم اشاره کرده بودند که اختلال روانی در قوه تمییز او تأثیر نداشته است و میتوانست در زمان بروز جنایت عملش را تشخیص دهد.
ماجرا از کجا شروع شد؟
هفدهم شهریور پارســــــــــــــال بود که پسر 11 سالهای بهنام ابوالفضل از خانه خارج شد تا در بوستان نزدیک خانهشان بازی کند اما دیگر خبری از او نشد. با ناپدید شدن این پسربچه، پدر و مادربزرگش و اهالی محل برای پیدا کردن ابوالفضل همه جا را جست و جو کردند.تا اینکه یک کانال اینترنتی در اینستاگرام با نام پسر بچه راهاندازی کردند تا شاید از این طریق از او اثری پیدا شود. پرونده ماجرای گم شدن این پسر بچه در شعبه نهم دادسرای جنایی تهران به جریان افتاد. بازپرس سهرابی دستور پیگیری پلیسی برای یافتن ابوالفضل 11 ساله را به کارآگاهان پلیس صادر کرد.سرانجام کارآگاهان در جریان تحقیقات میدانی به همسایه 22 ساله این پسر بچه ظنین شدند و او پس از اظهارات متناقض به قتل پسر 11 ساله اعتراف کرد اما به مکانهای مختلفی بهعنوان محل رها کردن جسد مقتول اشاره کرد تا اینکه مأموران با راهنمایی متهم جسد نوجوان را در 55 کیلومتری جاده تهران به قم پیدا کردند.
در دادگاه چه گذشت؟
صبح دیروز این متهم بههمراه برادرش برای محاکمه به شعبه نهم دادگاه کیفری استان تهران که به ریاست قاضی ملکی و با حضور قاضی عباسی مستشار ارشد تشکیل جلسه داده بود منتقل شد. پیش از شروع جلسه درگیری شدیدی بین خانواده متهم و خانواده مقتول رخ داد و باعث شد چند دقیقهای جلسه محاکمه با تأخیر برگزار شود. در آغاز جلسه خانواده مقتول خواستار قصاص متهم شدند آن گاه این جوان پای میز محاکمه ایستاد.او در دفاع از خود به قضات گفت: من در کودکی مورد تعرض جنسی قرار گرفته بودم و از آن زمان تاکنون زندگی طبیعی نداشتم اما کسی از این ماجرا خبر نداشت. تا اینکه آن شب پسرک همسایه را درفضای سبز نزدیک خانه مان دیدم.
او را با چه بهانهای به خانه ات کشاندی؟
به او گفتم در خانه چند کبوتر دارم و او مشتاق شد تا آنها را ببیند و باهم به خانهمان رفتیم.
آیا به او تعرض هم کردی؟
نه هرگز وقتی درآن لحظه به یاد کودکیام افتادم دچار جنون شدم و از کشتن او قصدم این بود که مثل من قربانی نقشه شومی نشود.
چرا این خیال را در ذهن داشتی؟
همسنوسال ابوالفضل بودم که در پارکی در نزدیکی خانهمان، فردی به من تعرض کرد.
چرا ابوالفضل را کشتی؟
خانواده ابوالفضل چند کوچه آن طرفتر زندگی میکردند. درواقع ما بچهمحل بودیم. من او را همیشه در پارک میدیدم. آن روز هم ابوالفضل را دیدم و تصمیم گرفتم اتفاق تلخی که برای خودم در کودکی رخ داده برای او رخ ندهد.
در خانهمان من او را به پشتبام بردم اما متوجه نقشه من شد، شروع به دادوفریاد کرد. من هم برای اینکه همسایهها متوجه نشوند، او را با چاقو زدم.
در خانه تنها بودی؟
بله هیچکس در آپارتمان نبود.
چطوری جسد را جابه جا کردی؟
جسد را داخل کیسه پلاستیکی بزرگی قرار دادم و با کمک برادرم آن را در چمدانی جاسازی کردیم. بعد هم همراه با برادرم آن را به جاده قم بردیم و در آنجا رها کردیم.
برادرت در کشتن ابوالفضل نقش داشت؟
نه او تنها در انتقال جسد به من کمک کرد؛ آن هم به خاطر آبروی خانوادهمان وقتی موضوع را به او گفتم، خیلی ترسیده بود؛ میخواست ماجرا لو نرود. او سرپرست خانواده ما بود...
شغلت چیست؟
من تازه خدمت سربازیام تمام شده بود و بیکار بودم.پس از پایان اظهارات متهم ردیف اول، برادر او به اتهام پنهان کردن جسد و همدستی در انتقال آن به بیابان پای میز محاکمه ایستاد و گفت:ما هفت برادر و سه خواهر هستیم ودراین مدت با عزت و آبرو زندگی کردیم. من مجرد هستم وچهل سال سن دارم، ازدواج نکردم چون سرپرست خواهرها و برادرهایم هستم وهزینه زندگی برعهده من است.
چرا با متهم همکاری کردی؟
من وقتی از ماجرا باخبر شدم از برادرم خواستم خودش را معرفی کند اما او بسیار ترسیده بود واصلاً زیر بار نمیرفت بعد من به خاطر آبروی خانوادهام در انتقال جسد به 55کیلومتری اتوبان تهران-قم به برادرم کمک کردم. من اتهام را قبول دارم و از اولیای دم شرمسارم......در پایان محاکمه قضات وارد شور شده و پس از مشورت با هم، متهم ردیف اول را به اتهام قتل عمد به اعدام در ملأعام محکوم کردند و سپس درباره مجازات متهم ردیف دوم هم وارد شور شدند.