سناریوی ناتمام فرار قاتل شکاک

مرد میانسالی که پس از به قتل رساندن همسرش با ضربات متعدد چاقو از پایتخت متواری شده بود، در تحقیقات کارآگاهان جنایی پلیس در مشهد دستگیر شد. این مرد قصد داشت بعد از چند روز اقامت به بندرعباس برود و زندگی مخفیانه‌ای را در آنجا برای خود فراهم کند که نقشه‌اش ناتمام ماند.
 ساعت 22:30 دقیقه پنجشنبه 28 دی  قتل زن میانسالی به بازپرس کشیک قتل تهران اعلام شد و بازپرس مرادی همراه  تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند. تیم تحقیق پس از ورود به آپارتمانی در ساختمانی چهار طبقه با جسد زن 50 ساله‌ای روبه‌رو شدند و پسر این زن به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: ساعت 6 بعد از ظهر پدرم با من تماس گرفت و گفت حال مادرت خوب نیست و من هم خودم را به خانه رساندم و با بدن نیمه جان مادرم درحالی که بشدت خونریزی داشت، مواجه شدم. با دیدن این صحنه با برادرم و اورژانس تماس گرفتم. چون مغازه برادرم نزدیک خانه است او خیلی زود خودش را رساند و به کمک او، بدن نیمه جان مادرم را از آپارتمان‌مان در طبقه چهارم به طبقه اول منتقل کردیم تا هر چه زودتر او را به بیمارستان برسانیم اما مقابل در ورودی ساختمان متوجه شدم مادرم دیگر نفس نمی‌کشد. همان موقع امدادگران اورژانس هم به محل رسیدند و مرگ مادرم را تأیید کردند.
در جریان تحقیقات کارآگاهان دریافتند شوهر این زن با او اختلاف داشته و او به‌عنوان مظنون اصلی پرونده تحت تعقیب قرار گرفت.
بدین ترتیب مشخصات مظنون 55 ساله به نام حجت به‌ تمامی واحدهای گشت پلیس آگاهی فرستاده شد و از سویی کارآگاهان جنایی در بررسی‌های خود دریافتند که مرد میانسال بعد از ارتکاب جنایت راهی مشهد شده است. با این سرنخ کارآگاهان جنایی با نیابت قضایی راهی مشهد شدند و به تحقیق از هتل‌ها و مسافرخانه‌ها پرداختند و سرانجام با انجام اقدامات اطلاعاتی، مظنون فراری را در خیابان طبرسی مشهد شناسایی و دستگیر کردند.سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: حجت پس از انتقال به اداره آگاهی به قتل همسرش به خاطر اختلاف اعتراف کرد.
دعوا بر سر شناسنامه گمشده مقتولاین مرد میانسال در گفت‌و‌گویی انگیزه‌اش را درباره قتل همسرش شرح داد.
روز حادثه سر چه موضوعی با هم درگیر شدید؟
من و همسرم چند سالی باهم اختلاف داشتیم. مدتی بود که به من گیر داده بود و می‌گفت شناسنامه‌اش را من برداشتم تا با آن پول‌هایش را از حسابش خارج کنم. ولی من تأکید می‌کردم که شناسنامه‌اش دست من نیست و او باورش نمی‌شد. روز حادثه هم چادرش را سر کرد تا به خانه خواهرش برود. من از این کارش خیلی عصبانی شدم و به آشپزخانه رفتم، چاقویی برداشتم و چندین ضربه به گردن و قفسه سینه و ران پایش زدم.
فقط به خاطر اینکه می‌خواست به خانه خواهرش برود؟
نباید به آنجا می‌رفت. ما باهم مشکل داشتیم و درگیری بین من و شوهر خواهرش و خواهرزاده‌هایش بیشتر از آن بود که زنم بخواهد به خانه آنها برود.
چه درگیری با خانواده خواهر همسرت داشتید؟
سر ارث و میراث با آنها مشکل داشتم، به‌خاطر همین موضوع چندین بار با هم درگیر شده بودیم.
خب همسرت چرا به تو شک کرده بود که شناسنامه‌اش را برداشته‌ای؟
از زمانی که به خاطر بدهی فرار کردم رفتار همسرم عوض شده بود.
بدهی داشتی؟
بله، مدتی قبل معامله‌هایی انجام دادم و نتوانستم پول طلبکارانم را پرداخت کنم. این‌طوری شد که سه سال فراری بودم و خانواده‌ام هم که نتوانستند ردی از من پیدا کنند بدهی‌ام را پرداخت کردند. زمانی که فهمیدم خانواده‌ام بدهی هایم را پرداخت کرده‌اند به تهران برگشتم. اما کمی به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم و از طرفی او هم با من خوب رفتار نمی‌کرد.
پس از قتل همسرت چه کردی؟
بعد از تــعویض لباس هایم با پسرم تماس گرفتم و به او گفتم که حال مادرش بد است و خودش را برساند. فکر می‌کردم تا زمانی که پسرم برسد همسرم زنده می‌ماند. بعد از آن هم از ترمینال آزادی با اتوبوس به مشهد رفتم. می‌خواستم در آنجا توبه کنم و بعد هم به بندرعباس بروم و به کار آرماتور‌بندی بپردازم. البته در این مدت هم با بچه هایم تماس گرفتم و آنها را وادار کردم که به حسابم 5 میلیون تومان پول بریزند.
تصمیم نداشتی خودت را معرفی کنی؟
نه، اما از کاری که کرده بودم، خیلی پشیمان بودم.
+7
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.