مرد میانسال که پس ازکشتن پدرش، جسد او را در زیرزمین خانه پنهان کرده بود، با گذشت دو شبانه روز از جنایت خاموش، جسد را چند تکه کرد تا آن را شبانه ازخانه خارج کند، اما ناگهان برادرش رسید وبا مشاهده صحنه وحشتناک، راز ناپدید شدن مرموز پدرشان فاش شد.بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ساعت 9:30 دقیقه شامگاه پنجشنبه 19 بهمن، مرد جوانی در تماس با پلیس از قتل پدرش به دست برادرش خبر داد. بهدنبال این تماس، مأموران کلانتری 102 پاسداران راهی محل واقعه شده و پس ازبررسیهای مقدماتی موضوع را به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم جنایی اعلام کردند.با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آ گاهی پایتخت و بازپرس جنایی در خانه ویلایی که در یکی از خیابانهای اطراف میدان هروی قرارداشت، آنها با جسد تکه تکه مرد 66 ساله داخل زیرزمین خانه روبهرو شدند.این درحالی بود که دست و پاهای قربانی از بدنش جدا بود. دستها داخل چمدانی قرار داده شده و پاها نیز داخل ملحفهای قرار داشت. قسمت دیگر بدن نیز زیر پتو داخل زیرزمین دیده شد.سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ دراین باره گفت: عامل جنایت زمانی که قصد انتقال پاهای پدرش را به بیرون از خانه داشته، ناگهان از سوی برادرش غافلگیر شده و بدین ترتیب راز پدرکشی فاش شد.
اعترافهای تکان دهنده فیروز-46ساله - دربازجوییهای مقدماتی با اعتراف به قتل به تشریح جزئیات جنایت خانوادگی پرداخت.
چه شد که تصمیم به کشتن پدرت گرفتی؟
نمی خواستم پدرم را بکشم؛ بعد از ظهر 16 بهمن از پدرم 100 هزار تومان پول خواستم. اما او شروع به فحاشی کرد و گفت که پولی ندارد به من بدهد. می گفت از اینکه مدام از او پول میگیرم خسته شده است. ناگهان درجریان این مجادله لفظی، پدرم عصبانی شد و شمشیرش را برداشت و به طرف من حمله کرد. من هم قمهای برداشتم و ضربهای به قلب پدرم زدم که ناگهان خونین روی زمین افتاد.
بعد چکار کردی؟
خیلی ترسیده بودم، چراکه ناخواسته پدرم را به قتل رسانده بودم و نمیخواستم کسی از این ماجرا باخبر شود. به همین خاطر جسد را داخل پتویی گذاشتم وآن را به زیرزمین خانهمان انتقال دادم. دوباره به داخل خانه برگشتم و آثار خون روی زمین را پاک کردم و به زیرزمین برگشتم.
زمان حادثه کسی در خانه نبود؟
نه. مادر و خواهرم باهم به دکتر رفته بودند و برادرم هم بیرون از خانه بود.
وقتی به خانه برگشتند از نبود پدرت تعجب نکردند؟
معمولاً پدرم با دوستانش به مسافرت میرفت و موضوع حساسیت برانگیزی نبود. به همین دلیل به آنها گفتم که پدرم گفت با دوستانش به مسافرت میرود.
بعد از جنایت چه کردی؟
شب دوم، درحالی که بهدنبال فرصت مناسبی بودم درخلوتی خانه به زیرزمین رفتم و دستهایش را با اره بریدم و آنها را داخل چمدانی که در زیرزمین بود گذاشتم. شب سوم پاهایش را جدا کردم. در تمام این مدت پنجره زیرزمین را باز گذاشته بودم تا جسد بو نگیرد و کسی ازماجرا باخبر نشود.شب 19 بهمن، پاهای پدرم را داخل ملحفه گذاشته بودم و قصد داشتم جسد را از خانه بیرون ببرم که برادرم وارد زیرزمین شد و...
پشیمانی؟
خیلی، از همان لحظه اول پشیمان شدم اما کاری از دستم برنمی آمد. در یک لحظه عصبانیت دست به قمه شدم و پدرم را کشتم. میخواستم جسد را از خانه خارج کنم اما نتوانستم و سه شب و سه روز با جسد در زیرزمین خانهمان زندگی کردم.
شغلت چیست؟
بیکارم.
ازدواج کردی؟
نه، مجردم و در خانه پدرم با خانوادهام زندگی میکردم.