ایران اینترنشنال: نشریهی تحلیلی دیپلمات، روز شنبه ۲۳ دیماه، با مروری بر حوادث روزهای گذشتهی ایران، در مقالهای مینویسد: «بازگشت یک سیستم پادشاهی مشروطه به ایران، کاملاً امکانپذیر است».
در این مقاله آمده است:
در تجمعات اعتراضی هفتهی گذشته در ایران که اکنون آرام گرفته است، ایرانیان ضمن اعتراض به شرایط اقتصادی کشور، دخالتهای حکومت خود در غزه، لبنان، سوریه و یمن را هم زیر سؤال بردند.
نکتهی جالبتر از همه در این اعتراضات، آن بود که با اینکه اکثر جوانان معترض، از طبقات زحمتکش و محافظهکار مذهبی بودند، اما آنها خواهان استقرار یک نظام جمهوری سکولار یا پادشاهی لیبرال مشروطه شدهاند.
بسیاری، در شعارهای اعتراضی خود، از رضاشاه، بنیانگذار سلسلهی پادشاهی پهلوی، به نیکی یاد میکردند و شعار «رضاشاه، روحت شاد» میدادند. برخی نیز فریاد میزدند: «ایران که شاه نداره، حسابکتاب نداره» و به این اشاره میکردند که آشوب و فساد و دزدی در ایران،بیداد میکند.
برخلاف روند دویستسال گذشته، بازگشت پادشاهی مشروطه به ایران، امری کاملاً امکانپذیر است؛ زیرا این نماد ملی، میتواند مانند پرچمی عمل کند که زیر آن، بسیاری از ایرانیان مخالف رژیم حاکم در داخل و خارج کشور و اقشار روستایی، متحد شوند.
اگرچه بخشی از این، احساس نوستالژی بازگشت به گذشته است و کمونیستها، لیبرالها و روحانیان بودند که برای سقوط سلطنت با یکدیگر متحد شدند، اما در تاریخ ایران، سلطنت و پادشاهی مشروطه، گزینهای درمقابل حکومت روحانیان است که بدون آنکه جنبهی تقدس داشته باشد، نظامی لیبرال و ناسیونالیستی خواهد بود.
همهی «جمهوری»های اطراف ایران، دیکتاتوریهایی هستند که در آنها، دموکراسیهای دروغین حاکم است. اما دو کشور پادشاهی اردن و مراکش، دارای سیستمهای پارلمانی لیبرال و سلطنت مشروطهاند که در آنها، مجلس و نخستوزیران، در مقابل نماد پادشاه، توازن ایجاد میکنند.
در ذهن ایرانیان نسل گذشته و حال، هیچ خاطرهای جز دوران پادشاهی پهلوی و جمهوری اسلامی وجود ندارد. سازمانهای مخالف کنونی، مانند مجاهدین خلق و حزب توده، از هواداران محدودی برخوردارند و نیروهای سکولار و لیبرال داخل کشور، هیچ برنامه یا درک مشخصی از چگونگی رسیدن به سیستم پارلمانی سکولار ندارند.
پادشاهی در ایران، امری تازه متولدشده نیست و به روزگار کوروش کبیر بازمیگردد. میراث فرهنگی و تاریخی ایران، فرای آمدن اسلام به این کشور است. ایرانیان میتوانند در اذهان خود، به این مقایسهی تاریخی برسند که حکومت پهلویها، جایگاه این کشور را در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، آزادیهای فردی، رشد اقتصادی، سوادآموزی و آموزشوپرورش، در صحنهی بینالمللی و قدرت منطقهای و اتحاد ملی، به درجهای بالا رسانده بود.
رضاشاهی که امروز نام او را در کشور فریاد میزنند، در سیاهترین دوران تاریخ ایران، آن را نجات داد و از بازیهای روزگار، این است که همان روحانیانی که از او پشتیبانی کردند، فرزندش را سرنگون کردند. میراث پهلویها برای ملت ایران، مدرنیسم، سکولاریسم و ناسیونالیسم بوده است.
شاید امروز، نوگرایان، سکولارها و ملیگرایان ایرانی در داخل و خارج کشور که از ستم و عقبماندگی حکومت روحانیان خسته شدهاند، بتوانند زمینههای بازگشت پادشاهی مشروطه و سعادت مردم میهنشان را فراهم کنند.