از تهدیدهای شوهر سابق همسرم خسته شده‌ام

تهدیدها و مزاحمت‌های شوهر سابق مونا زندگی مشترک جدیدش را از هم پاشید. مونا که سه ماه بود با کاوه ازدواج کرده بود، به خاطر کارهای شوهر سابقش مجبور شد برای دادخواست جدایی بار دیگر راهی دادگاه خانواده تهران شود.
 
او هفته گذشته همراه شوهرش به دادگاه خانواده رفت تا برای بار دوم مهر طلاق به شناسنامه‌اش بخورد. این زن زمانی که قاضی دادگاه علت درخواست طلاق را پرسید، درباره ماجرای زندگی‌اش چنین گفت: سه ماه است که با کاوه ازدواج کرده‌ام. تقریبا یک سال پیش از شوهر اولم جدا شدم. ما دو سال با هم عقد بودیم و هنوز زندگی مشترکمان آغاز نشده بود که از هم جدا شدیم. شوهر اولم مرد بد اخلاقی بود و به هر بهانه‌ای کتکم می‌زد. برای همین تصمیم گرفتم از او جدا شوم و چون زندگی مشترکمان شروع نشده بود با بخشیدن مهریه‌ام به راحتی از او جدا شدم. بعد از طلاق دیگر از شوهر اولم خبری نداشتم، تا این ‌که با کاوه آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. از همان روز اول آشنایی به کاوه ماجرای ازدواج قبلی‌ام و سختی‌هایی را که کشیده بودم، گفتم و او هم شرایط من را پذیرفت و ادعا کرد عاشقانه مرا دوست دارد، اما بعد از نامزدیمان، سرو کله شوهر سابقم پیدا شد. او متوجه شده بود که دوباره ازدواج کرده‌ام، برای همین سراغم آمد و مزاحمت هایش را شروع کرد. نمی‌دانم چرا دست از سرم برنمی‌داشت.
 
از وقتی زندگی مشترکمان آغاز شد، مزاحمت‌هایش هم بیشتر شد. به طوری که از او شکایت کردم و به بازداشتگاه رفت. ولی وقتی آزاد شد باز هم سراغم آمد و مرتب تهدیدم می‌کرد که باید از شوهرم جدا شوم. حالا در این میان کاوه به جای حمایت از من، مرتب سرم غر می‌زد که چرا باید مزاحمت‌ها و تهدیدهای شوهر سابقم را تحمل کند. تا جایی که پیشنهاد داد از هم جدا شویم. من هم وقتی خودخواهی این مرد را دیدم شوکه شدم و تصمیم به جدایی گرفتم.
 
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی از وقتی با مونا نامزد کرده‌ام، مرتب با شوهر سابقش درگیرم. این مرد یک بیمار روانی است و دست از تهدیدهایش برنمی‌دارد. مونا تنها یک بار از او شکایت کرد تازه آن هم به اصرار من؛ بعد از آن هر چه از او خواستم برود و شکایت کند، قبول نکرد و گفت شکایت فایده‌ای ندارد. من هم دیگر تحمل این همه مزاحمت را ندارم. می‌ترسم اتفاق بدی رخ دهد. مونا باید اول مشکلش را با شوهر سابقش حل می‌کرد و بعد از آن به فکر ازدواج دوباره می‌افتاد. من گناهی نکردم که در زندگی‌ام باید با یک مرد روانی درگیر باشم و یک لحظه هم آرامش نداشته باشم. زندگی با این زن فقط برایم عذاب و سختی داشته و هر روز و هر شب با هم اختلاف داریم. من دیگر طاقت ندارم و نمی‌توانم به این زندگی پر از تنش ادامه بدهم.
 
در پایان نیز قاضی زمانی که دید این زوج به جدایی اصرار دارند، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از آنها خواست در این فرصت، درباره تصمیمشان بیشتر فکر کنند.
+15
رأی دهید
-1

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    amirgheryou - تهران، ایران
    آفرین به این مرد باشعور و عاقل. بره مشکلش رو با همسر سابقش حل کنه بعد ازدواج کنه. چون قطعا این شوهره یه بلای جانی سر این بدبخت میاره.
    2
    15
    دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.