خبر آنلاین نوشت : در میان همه آنهایی که به ماجرای حاجصفی و شجاعی انتقاد داشتند ، واکنش مسعود دهنمکی عجیبتر بود.
از میان همه آنهایی که در این چند روز فرصت حمله به دولت را با دستاویز قرار دادن اتفاق رخ داده برای مسعود شجاعی و احسان حاجصفی به دست آوردهاند، یکیشان که برای من از همه دردناکتر بود و میشناختمش، مسعود دهنمکی بود!
نامش و رزومهاش را خیلی خوب میشناسیم. او که حالا در اینستاگرامش عکسهایی از مارادونا و رونالدو و... با پرچم مقاومت فلسطین گذاشته، اعتقادش این است که امثال شجاعی و حاجصفی به قیمت فسخ قراردادهای اروپایی و نابود شدن زندگیشان باید زیر بار تعهد حرفهایشان نمیرفتند.
مسئله رقابت با اشغالگران قدس سالهاست که چالشی شده برای ورزش کشورمان. مایی که همیشه اعتقاد داشتهایم این حکومت خودخوانده را به رسمیت نمیشناسیم، در همه ادوار گذشته و این چند سال که دوستان شجاع دولت نهم و دهم روی کار بودند و چهرههای ارزشی مسئولیت ورزش کشور را به عهده داشتند هم حاضر نشدیم سینه سپر کنیم و قواعد بازی را به هم بزنیم و بگوییم چرا در مقابل حریف اسرائیلی به میدان نمیرویم.
مدام یا گفتهایم ورزشکارمان مریض بوده یا دست یکی را شکستهایم یا یکی را چیزخور کردهایم که دلپیچه بگیرد و پزشکان بگویند توان پریدن در آب را ندارد. این وسط هم در رخدادهای مختلف، کم سوتی ندادهایم! مثل وقتی که کسی را با دمپایی روانه مراسم پایانی کردهایم تا مثلاً به سکوها و پرچمهایی که به رسمیت شناخته نمیشدند بیاحترامی کرده باشیم!
البته اینها رخدادهای ملی بودهاند. در مورد باشگاهها و تعهدات خارجی مسئله فرق میکند. بار اول که نیست. از مدتها قبل این مسئله آغاز شده. یک دهه قبل مهرداد میناوند با تیمش (اشتروم گراتس) به نماینده اسرائیلی خورد و به سرزمینهای اشغالی نرفت تا آن رژیم منحوس را به رسمیت نشناخته باشد اما در کشورش براساس تعهد حرفهای، با تیم این کشور بازی کرد و بعد هم محمد دادکان و دیگران پایش ایستادند و پذیرفتند او به باشگاهش تعهد داشته و عواقب این سرپیچی برای فوتبال ملیمان خیلی بزرگتر از بازی نکردن است. بازی او به معنای رسمیتبخشی به رژیم غاصب نبود و امروز هم رفتار مسعود و احسان ما که به ناچار وادار به این تصمیم شدهاند، نشانی از تعصب نداشتن و نایستادن پای باورها ندارد. میگویم به اجبار، چراکه اقلا خبر سه روز قبل از بازی خبرگزاری میزان نشان از این اجبار داشته و اتفاقی پنهان و ناگهانی رخ نداده. این بچهها بعد از سر باز زدن از بازی با تیم رقیب، زیر فشار بودند و خبرگزاری رسمی قوه قضاییه از فشاری نوشت که به آنها از سوی باشگاهشان وارد میشود و از عواقب احتمالی بازی نکردنشان، حرف به میان آمد.
بیایید باور کنیم اینها از ته دلشان بازی نکردند و بهتر از همه ما میدانستند بازی کردن برایشان چقدر گران تمام خواهد شد. میدانستند چه در انتظارشان است ولی این را هم میدانستند که بازی نکردنشان چه عواقب بزرگتر بینالمللی برای کشور خودشان به همراه خواهد داشت. حالا باید فرصت را غنیمت شمرد و حسابهای قدیمی را تسویه کرد، چون روزی یکی از این دو نفر حرفی زده و موضعی گرفته؟
حالا گروهی دارند بازی پنجشنبه شب را پیراهن عثمان میکنند و به نظر میرسد هدف هم این دو نفر نیستند. هدف تلافی کردن است. تلافی رخدادهای سیاسی و ضربه زدن به جناح مقابل. بیایید ببینیم این ماجرا را چه کسانی راه انداختهاند ، اگرچه همین هجمهها باعث همدلی کل جامعه فوتبال شده است.
در این جنجال دو سویه اما یکی مثل مسعود دهنمکی وقتی خود را پیش میاندازد، دردناکتر میشود.
آقای دهنمکی، بیایید شما و سهمی که همیشه داشته اید را مقایسه کنیم با گامهایی که بچههایی از نسل مسعود برداشتهاند. این بچههای دهه 60، سنشان به جنگ نمیخورده که الان منت ماه ها یا سال هایی که جبهه نبوده اند را سرشان بگذارند. هرچند یکی مثل شجاعی، بچه آبادان، یک جنگزده خردسال، خیلی بیش از ما و شما آن سختیها را با پوست و گوشتش لمس کرده. او امروز یک قهرمان نیست و خودش از تصمیم به اجباری که گرفته، دفاع نمیکند اما شما که به او میتازید و آتشتهیهای میدهید برای نابود کردنش، به خود نگاهی کردهاید؟ اصلاً به قول خودتان: «زن گفت: ای شیخ هر آنچه گویی هستم؛ آیا تو هر آنچه مینمایی هستی؟»