به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، حجتالاسلام غلامحسین محسنی اژهای صبح دیروز در نشستی با خبرنگاران گفت: «از ابتدای گزارش مفقود شدن این دختر خردسال، همه مسئولان استانی، نیروی انتظامی، هلال احمر، دادستانی و... وارد عمل شده و موضوع را با دقت بررسی کردند. اما در تحقیقات مقدماتی نتیجهای حاصل نشد. در این میان افرادی از جمله فرد دستگیر شده مورد ظن کارآگاهان و مورد تحقیق قرار گرفتند. این فرد پیش از اعتراف به قتل و زمانی که در بازداشت بود به همسرش پیغام داده بود که در فلان منطقه خانه مقداری مواد مخدر پنهان کرده است. همسر این فرد که نگران شده بود موضوع را به پلیس اطلاع میدهد و به این ترتیب جنازه دخترک خردسال پیدا میشود.»سخنگوی قوه قضائیه درباره دیگر اعترافات متهم نیز گفت: «دستگاه قضایی استان با تمام جدیت پیگیر موضوع بوده و رئیس قوه قضائیه هم بر پیگیری سریع آن تأکید کردهاند. این متهم در جریان رسیدگی به پرونده قتل فجیع آتنا، به قتل یک زن نیز اعتراف کرده و گفته این زن را پس از قتل به چاه انداخته است. اما با همه تحقیقات انجام شده، هنوز اثری از جسد این زن کشف نشده است. البته چون این مسأله مهم است و حقالله و حق الناس محسوب میشود، در حال پیگیری هستیم. این فرد تا به حال بهطور رسمی بجز دختر بچه پارس آبادی به قتل این زن هم اعتراف کرده است که البته هنوز جسدش کشف نشده است.»
می خواهم قاتل دخترم عذاب بکشد در آن شامگاه که شهر پارسآباد خلوت شده بود پدر و مادر آتنا با پریشان حالی در کوچه، پس کوچهها به دنبال دختر 7 سالهشان میگشتند و به هر در و همسایهای که میرسیدند نشانی از آتنای گمشده میگرفتند اما هیچکس خبری از او نداشت. جز قاتل رنگرز که زودتر از روزهای دیگر، در کارگاهش را بسته بود و با یک ساک برزنتی به خانه میرفت. از ساعتها پیش این مرد جنایتکار در کنج پستوی تاریک کارگاهش پیکر بیجان دخترک را زیر انبوه اشیاء و پارچهها پنهان کرده بود تا با فرا رسیدن تاریکی و خلوت شدن کوچهها و خیابانها جنازه آتنا را از کارگاهش بیرون ببرد.آنگاه که شب از راه رسیده و گذرگاهها خلوت شدند با عجله پیکر سرد دختربچه را با دست و پای شکسته در فضای تنگ ساک جای داد و از کارگاهش بیرون آمد. چون وجود جسدی در محل کارش میتوانست راز جنایت هولناکش را فاش کند. به همین خاطر تصمیم داشت شبانه آن را به خانهاش انتقال دهد تا در فرصتی مناسب در حاشیه شهر رهایش کند.اما آتنا -هفت ساله- چگونه به دام این مرد جنایتکار افتاد. بانو پریناز بدخشان مادردخترک کشته شده دراین باره گفت:ساعت 11 صبح بود که آتنا از خانه به دیدن پدرش رفت تا به او کمک کند. پدرش هر روز صبح مقداری پوشاک بار وانتش میکرد تا در حاشیه خیابانی مقابل کارگاه رنگرزی و دو سه مغازه دیگر بساطش را برای کاسبی پهن کند. گاهی هم آتنا برای کمک به دنبال پدرش میرفت.آن روز پس از رفتن آتنا خبری از او نداشتم تا اینکه ساعت چهار بعد از ظهر شوهرم به خانه برگشت اما آتنا همراهش نبود. پرسیدم: پس آتنا کجاست؟ که در جوابم گفت: من آتنا را ندیده ام!از همان زمان دلشوره عجیبی به جانم افتاد و فهمیدم دخترمان گم شده. من هم با عجله چادرم را سر کردم و در کوچه و محله راه افتادم تا پیدایش کنم.اما پس از بیست روز جنازهاش در پارکینگ منزل قاتل بیرحم پیدا شد.
مادر داغدار ادامه داد: «آن روز وقتی شوهرم سرگرم کار بود قاتل به دیدنش آمد و یک شیشه ترشی تعارفش کرد. در صورتی که تا آن زمان این قاتل با شوهرم معاشرتی نداشت.حتی همان موقع آتنا به پدرش میگوید: «بابا شیشه ترشی را از این مرد نگیر.» اما پدرش بدون توجه به حرف آتنا شیشه ترشی را میگیرد و داخل وانتش میگذارد تا به منزل بیاورد. اما همان روز، قاتل به بهانه دادن شیشه ترشی دیگری آتنا را به داخل مغازهاش برده و...و بعد هم جگرگوشهام را به قتل میرساند. در حالی که شوهرم از این موضوع بیخبر بود و متوجه گم شدن دخترمان نشد و نفهمید چه بلایی بر سر بچهمان در پستوی دکان رنگرزی قاتل آمده است.»
مادرآتنا کوچولو ادامه داد: «شایعه شده که آتنا برای خوردن آب به مغازه رنگرزی رفته و قاتل او را به پشت پرده پستوی دکانش کشانده و خفهاش کرده.اما خیلی با جرأت میگویم که آتنا هیچوقت برای خوردن آب یا استفاده از دستشویی به مغازه رنگرزی نمیرفت و من مطمئنم قاتل ، دخترمان را به بهانه دادن شیشه ترشی به داخل مغازه کشانده و خفهاش کرده.»
کشف جسد پس از 20 روز همانگونه که خبرنگار حوادث «ایران» در گزارشهای قبلی اشاره کرده بود قاتل رنگرز پنج روز پس از آنکه جسد آتنا را به خانهاش انتقال داده و در پارکینگ خودرواش، درون بشکه پلاستیکی پنهان کرده بود، توسط کارآگاهان پلیس برای بازجویی برده شد. جنایتکارحیله گر مدت 15 روز در بازداشتگاه پلیس تحت بازجویی قرار داشت تا اینکه با گذشت 20 روز از گم شدن آتنا، همسرقاتل همراه با برادرشوهرش به پلیس مراجعه کرده و گفتند: «جنازه آتنا را در پارکینگ خانه پیدا کردهاند. پس از افشای جنایت توسط همسر قاتل وبرادرشوهرش، مأموران همراه با بازپرس ویژه قتل به محل اقامت قاتل رنگرز رفتند و با جسد آتنای گمشده در بشکه بزرگ پلاستیکی در گوشه پارکینگ روبهرو شدند. آنجا بود که قاتل مجبور به اعتراف شد، چرا که پیش از آن فقط کارآگاهان پلیس با تماشای فیلمهای دوربینهای مداربسته پی برده بودند که آتنا در حاشیه کارگاه رنگرزی ناپدید شده و در دوربینهای مداربستهای که پس از این کارگاه بر سر در مغازهها نصب شدهاند اثری از آتنا ندیده بودند. به همین خاطر بود که پلیس به مرد رنگرز ظنین شد و طی 15 روز بهطور شبانه روزی به بازجویی از او پرداخت. اما جنایتکارشیطان صفت لب به اعتراف باز نکرد تا اینکه جسد آتنا در پارکینگ پیدا شد و ناگزیر تن به اعتراف داد.»مادر آتنا با اشاره به بیست شبانه روز سرشار از اضطراب و بیم و امید خود وخانوادهاش میگوید: «در نذر و نیازی که داشتم یک گوسفند خریدیم تا با پیدا شدن دخترکم آن را قربانی کنم.»اما افسوس این مادر سوگوار نمیدانست که پیش از قربانی کردن گوسفند نذری، خود آتنا قربانی جنایت مرد رنگرز شده است.این مادر میگوید: «پس از 22 روز که هر لحظه و ثانیهاش با اضطراب و انتظار دلهرهآور میگذشت وقتی برای پیگیری پرونده و اطلاع از سرنوشت دخترکم به دادسرا رفته بودم در برگشت به منزل دیدم در شهر هیاهویی برپا شده و همه درباره پیدا شدن جنازه آتنا در مغازه رنگرزی صحبت میکنند و مردم خشمگین به این مغازه هجوم بردهاند تا آنجا را به آتش بکشند. اول باور نکردم تا اینکه خودم را به میان جمعیت خشمگین رساندم و وقتی از قتل جگرگوشهام مطمئن شدم زانوهایم سست شد. احساس کردم دنیا دور سرم چرخید و بعد هم زمین افتادم. وقتی فهمیدم جنازه آتنا را به بیمارستان منتقل کردهاند برای دیدنش رفتم اما اجازه ندادند جسد دلبندم را ببینم. حتی در روز دفن دخترکم هرچه خواستم پتو را از رویش کنار بزنم و برای آخرین بار صورتش را ببینم این اجازه را به من ندادند. اما چگونه میتوانستم از دلبندی دل بکنم که پس از 6 سال نذر و نیاز و سفر به کربلا خداوند او را به من بخشیده بود. اما مردم مطمئن باشند هرگز قاتل دخترکم را نمیبخشم هرچند هنوز باور ندارم که آتنای من مرده و هنوز چشم به در خانهمان دارم تا وارد شود و گوسفندی را که نذرش کردهام زیر پاهایش قربانی کنم. حتی خواهر کوچک آتنا هم باور نمیکند خواهرش مرده است.»مادر آتنا گفت: قاتل را نخواهم بخشید و میخواهم همانطور که او فرزندم را کشته، هرچه زودتر کشته شود. میخواهم بند بند انگشت قاتل را که جلوی دهان آتنا بود و باعث خفگیاش شد قطع کنند. میخواهم با اسید تمام صورتش را بسوزانند و بعد از دنیا برود، دلم میخواهد مانند آتنای من عذاب بکشد.
اعزام تیم روانشناسی به خانه آتنا مدیرکل بهزیستی استان اردبیل نیز گفت: «قتل آتنا اصلانی که موجب تأثر همگان شده، بی تردید آسیب جدی وجبرانناپذیری به خانواده این دختربچه وارد آورده است.به همین خاطر هماکنون حمایتهای روانی و اجتماعی با اعزام تیمهای روانشناسی آغاز شده که تا بازگشت خانواده به زندگی عادی و آرامش روانی ادامه خواهد داشت.»