ایران وایر , محمد تنگستانی ناشران ایرانی خارج از کشور در دهههای گذشته مستقل و بدون نظارت ارگانهای دولتی و امنیتی مشغول به فعالیت بودهاند در حالی که استقلال در صنعت نشر کتاب و عدم دخالت ارگانهای دولتی یکی از بزرگترین امیال برخی از ناشرین فعال در ایران است. با توجه به وجود سانسور و خفقان در چاپ و عرضه کتاب، مخاطب و مولف به ناشران دولتی و خصوصی فعال در ایران اعتماد بیشتری نسبت به ناشران مستقل دارد. در خصوص مشکلات نشر و سانسور کتاب تا کنون با نویسندگان، مترجمین و مولفین متعددی گفتوگو کردهایم. اغلب مصاحبه شوندها مخالف با سانسورهای دولتی هستند اما پیش از انتشار، کتابهایشان را برای صدور مجوز نشر و عرضه به اداره سانسور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میسپارند. اغلب این مولفین، مترجمین و نویسندگان حاضرند تن به سانسور بدهند ولی با ناشران مستقل خارج از کشور همکاری نداشته باشند. در حالی که میتوانند بدون دغدغه و با اطمینان از عدم سانسور با این ناشرین همکاری کنند. این عدم همکاری علتهای متعددی مانند ترس از برخوردهای امنیتی و قضایی، عدم اعتماد به کیفیت انتشار آثار و ممنوعیت پخش آثار منتشر شده توسط این ناشران مستقل، در بازار کتاب ایران دارد. ایرانوایر با برخی از ناشران مستقل و فعال در اروپا و امریکا گفتوگو کرده است. در این سلسله گفتوگوها چند موضوع مانند علت اعتماد یا عدم اعتماد مولف و مخاطب به این ناشران، راهکارهای مبارزه با سانسور، اهمیت عمومی شده کتابهای الکترونیک و اقتصاد هنر را محوریت قرار دادایم. در حال حاضر بیش از نوزده ناشر در خارج کشور فعالیت میکنند. از میان این ناشران میتوان به انتشارات باران، فروغ، اچانداس مدیا، نوگام و نشر ناکجا اشاره کرد. در ادامه گفتوگو با حمید مهدیزاده، مدیر انتشارات فروغ در آلمان را میخوانید. آقای مهدیزاده متولد ۱۳۳۶ و زاده شهر کرمان است.
اقتصاد در صنعت نشر یکی از مهمترین دغدغه ناشران است. به باور من یکی از نکاتی که سبب شده است مخاطب کمتر به کتابهای منتشر شده توسط ناشران مستقل خارج از کشور اهمیت بدهد و ناشران در حوزه اقتصادی موفقیت کمتری داشته باشند نحوه عرضه آثار در گرافیک و صفحه بندی کتابهاست.
انتشارات فروغ برای جلب رضایت مخاطب و مولف تا کنون چه کارهایی کردهاید؟
ـ بهتر است اول بگویم که چرا یک ناشرم. ما مدعی هستیم که کتابها را بدون سانسور به دست مخاطب میرسانیم. این یعنی کاری که یک حکومت در زمانی نزدیک به چهار دهه مخاطب را از آن محروم کرده است. از دو دهه پیش که انتشارات فروغ را تاسیس کردم، هدف من و همکارانم این بود که نگذاریم ایرانیهای خارج از کشور، فرهنگ و زبان فارسی به عنوان پایهایترین عنصر هویت زنده و مانا آن را فراموش کنند. دقیقا کاری که شما در حال آنجام آن هستید. وقتی ابتداییترین عنصر هویت ما زنده بماند ما در دیگر فرهنگها و جوامع حل نمیشویم و سبب انتقال آن به نسلهای بعد از خود خواهیم بود. این هویت یک جسم جامد نیست و با گذشت زمان و بسته به نیازهای انسان پالایش و به روز میشود. شما در ابتدای این مصاحبه یکسری قوانین و شرایطی را مطرح کردید. بیان این قوانین از جانب شما یک عنصر فرهنگی در آن نهفته است. قاعدتاً در گفتوگوهایی که تاکنون طی سالهای گذشته تهیه و منتشر کردهاید، آنقدر مشکلات حقوقی و حاشیهای بوده که به این نتیجه رسیدهاید که قبل از هر مصاحبه قوانین و شرایط خود و رسانه را برای مصاحبه شونده بازگو کنید. این را قاعدتاً شما از زندگی در اروپا آموختهاید، شاید دو دهه پیش و یا همین حالا در ایران کمتر و یا اصلا کسی اینگونه پیش از مصاحبه قوانین و شرایطش برای گفتوگو با مصاحبه شونده را بیان نمیکند. این موارد اتفاقات خوب فرهنگی است که ما از دنیای غرب آموختهایم و کمک میکند که در فرهنگ خودمان مفید و موثر باشیم. من به عنوان مصاحبه شونده و شما به عنوان مصاحبه کننده پیش از شروع حق و حقوق خود را میدانیم. این یک کار فرهنگی است و فرهنگ اساسیترین عنصر زبان فارسی است. اما جواب پاسخ شما، فرزندان ایرانیان خارج از کشور قاعدتاً یا زبان فارسی را نمیشناسند و یا اطلاعات اندکی از زبان و فرهنگ ایران دارند، ما کتابهای دو زبانه منتشر میکنیم. این دو زبانه بودن کتاب، به زبان ایرانیانی که زبان فارسی را کم میدانند کمک میکند و یا ایرانیانی که بر فرض زبان آلمانی را خوب نمیشناسند. از طرفی دیگر هم به آلمانیها برای شناخت فرهنگ و آثار ایرانی کمک میکنیم، این حرکت به تنهایی یک کار فرهنگی و در راستای جلب رضایت مخاطب است.
بخشی از جلب رضایت مخاطب همان موضوع گرافیک است که شما در طرح پرسش بیان کردید. کتاب قاعدتاً یک کالاست و ما در نحوه عرضه یک کالا باید همه این موارد را در نظر بگیرم، حتی قیمت عرضه برای جلب رضایت مخاطب اهمیت دارد. ناشران جوان از لحاظ طراحی و شکل ظاهری و انتخاب فونت نسبت به ما ناشران قدمی بهتر عمل کردهاند. دنیای امروز امکانات بهتری در اختیار ناشران میگذارد خوب ما هم خودمان را به روز کردهایم.
خودسانسوری را یک بداخلاقی فرهنگی میدانید یا محافظهکاری؟
ـ سانسور همزاد حکومت اسلامی است. از همان اوان شکلگیری انقلاب اسلامی ما شاهد اعمال سانسور به صورتهای مختلف بودیم. فراموش نخواهم کرد که با همکاری تعدادی از دوستانم در دانشگاه کرمان و برخی شهرهای دیگر نمایشگاههای کتاب برگزار میکردیم. در آن زمان انجمن اسلامی دانشگاه کرمان که از قضا تعدادی از مسئولین فعلی حکومت اسلامی از جمله معاون رئیس جمهور فعلی، آقای اسحاق جهانگیری هم از اعضای اصلی آن بودند. به شیوههای مختلف با برگزاری نمایشگاه کتاب ما مخالفت میکردند و یک روز در اقدامی کمسابقه دست به بسیج مردم شهر زدند و در یورشی ناگهانی تمام کتابهای ما را جمع کردند و در وسط زمین بسکتبال دانشگاه روی هم ریخته و به آتش کشیدند. صحنهای ناباورانه و دردناک بود. کسانی که دم از آزادی و برابری و... میزدند چندهزار جلد کتاب مختلف را روی هم ریختند و به آتش کشیدند. ما و چند صد دانشجویی که شاهد این اتفاق بودند در خشم و بهتزدگی ماندیم. طبعا قبل از آن با کشمکش فراوان و ضرب و شتم همه ما توانستند کتابها را از روی میزها و قفسهها جمعآوری کنند. آنها با این اقدام از فعالیت ما جلوگیری کردند.
سانسور در آن زمان اینگونه بود. یعنی محو و نابود میکردند، بعد شروع کردن به نابود و محو کردن خالق اثر یعنی نویسندگان. در دنیای امروز اما نوع سانسور به قول شما عوض شده است. آنها هم عوض شدهاند و به شکلی امروزی سانسور میکنند. مانند اوایل انقلاب اثر و مولف را نابود نمیکنند بلکه میگویند آثار باید توسط موسسات نیمهدولتی و دولتی بازخوانی بشود اگر ما موافق بودیم و یا به پیشنهادهای ما عمل کردید بعد منتشر میشود. در یک دوره ناشران و نویسندگان تن دادند و بعد گفتند که هم زمان بر است و هم خسته کننده برای اینکه خودشان را از این روند خلاص کنند شروع کردند به شکلی اتوماتیک تمام آن خط قرمزها را هنگام خلق و پیش از ارائه به سانسورچیها خودشان رعایت کردند. این روند آغاز خودسانسوری است و انقلابی در راستای نابودی فرهنگ. به باور من یکی از علتهای پایین آمدن تیراژ کتابها و زمان مطالعه مردم در ایران سانسور دولت و خودسانسوری مولفین و مترجمین ایرانی است. در حال حاضر جمعیت ایران نزدیک به هشتاد میلیون نفر است. در زمان ناصرالدینشاه ۷ یا ۸ میلیون نفر بودیم. در آن زمان که حتی صنعت نشر به ایران نیامده بود کتابان دربار مینشستند و ۵۰ نسخه از هر کتاب دستنویس میکردند. آن ۵۰ نسخه برای ۷ یا ۸ میلیون ایرانی بود در حال حاضر هم تیراژ در ایران ۵۰۰ جلد است برای هشتاد میلیون نفر.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان