آخوند عصبانی از سروصدا نماز رو قطع می کنه و میره

این تئاتر را که دیدید اول نمایشنامه است. بعد از این نماز خواندن طرف یعنی مرده سقط شده را میبرند داخل قبر و همین اخوند باید مطالبی را بخواند که اصطلاحا اسم ان تلقین است. در هنگام خواندن تلقین اخونده گوش ان مرده سقط شده را میگیرد و میگوید البته بزبان عربی میگوید مثلا ابراهیم فرزند اسماعیل بفهم که از تو میپرسند خدای تو کیست . پیفمبر تو کیست .امام تو کیست . از این قبیل حرف ها. این اخوند رابط یا نماینده خدا انقدر کند ذهن و عقب مانده است که اولا نمیداند این مرده زبان عربی نمی فهمد و مهمتر از اینکه این فرد تا چند ساعت قبل که زنده بود باندازه خر نمی فهمید حالا تو با خواندن تلقین و تکان دادن گوش این فرد سقط شده میخواهی بان اموزش بدهی که تا چند ثانیه دیگر پل صراطی هست و افراد با چوب نیم سوز سراغ تو میایند و این چیز ها را از تو می پرسند. اخر اقای واعظ تو چقدر عقب مانده ای که نمیدانی این فرد تا زمانی که زنده بود باندازه یک الاغ نمی فهمید وحالا بعد از سقط شدن تو چه چیزی میخواهی باین قالب بکنی. واقعا شما شیخ ها دست شیطان را از پشت بسته اید

خوب راست میگه اگر عوضی نماز را بخونه طرف بره جهندم خوب گناه داره دیگه منم بودم ناراهن میشدم مثل این میمونه مثلا یک دانشمندی توی آزمایشگاه داره نیترو گیلیسرین با با آمونیاک قاطی میکنه خوب حواسش پرت بشه آزمایشگاه میره هوا دیگه