خیابان کاشانی در بن‌بست اسناد کودتای ۲۸ مرداد.

و اینگونه است که دولتِ اوباما اجازه انتشار آن‌ را نمیداد، کاشانی از رحانیونی بود که مانند خویی و بروجردی به جدأیی دین از سیاست باور و به شاه که فردی معتقد بود باور داشت، به همین خاطر با مصدق که دارایِ افکار چپی بود و آخوند فضل الاه نوری که ورژن آنزمانِ خمینی و طرفدار مصدق بود زاویه پیدا کرد و روحانیتِ طرفدارِ استعمار تا ۵۷ خود را طلبکار دانست تا به طلبشان خمینی رسیدند. اکنون هم بیشتر طرفدارانِ مصدق یا چپی‌ طرفدار آخوندیسم هستند یا لائیک. دو پدر بزرگِ مادری و پدری ام که مناصبِ بالایِ دولتی داشته اند پدر و مادر را در جریان اخبار جامعه قرار می‌داده اند. یکی‌ از وابستگان نزدیک که از خانواده بسیار متمول و سرشناس و جوانی‌ پر شور بوده, خبرنگاری را بر می‌‌گزیند و به مصدق گرایش پیدا کرده مبارزه هم می‌کند. اما به شخصه چه در موردِ ایشان یا دیگرِ مصدقی ها به کسی‌ که براستی میهن پرست و دغدغه ایران را داشته باشد بر نخورده ام.، به جأیی بندند. یا گذشته ترسیم شده و نه حقیقی‌، یا به اصحابِ قدرت ، یا سیاستِ هزار چهره. ضمنا سریالِ شهرزاد ، نتیجه تلاشِ مصدقی هاست همینطور انتخاب روحانی.

[::shirzan e irani - استکهلم، سوئد::]. تو چقدر بی سوادی !!! . شیخ فضل الله نوری در زمان فتح تهران در زمان قاجار نه پهلوی توسط مشروطه خواهان در دادگاه مشروطه اعدام شد . و هیچ ربطی به کودتا 28 مرداد ندارد . او مخالف مشروطه بوده است و نظریه مشروعه را که همان ولایت فقیه امروزی و سلطنت دیکتاتوری شاه بر ملت را بیان کرده بوده است .

البته به نظر من نباید درباره مصدق بت سازی کنیم و برای اینکه درباره واقعه کودتا 28 مرداد صحبت شود نباید فقط به نقش امریکا و شاه اشاره کنیم .باید به اشتباهات مصدق همچون منحل کردن مجلس شورای ملی که باعث دوری یاران خودش از او شد و نزدیکی بیش از اندازه به حزب توده را فراموش کرد .براساس قانون مشروطه اگر مجلس وجود نداشته باشد شاه می تواند نخست وزیر را منحل کند . به نظر من بهتر است درباره خیانت و ارتباط حزب توده با شوروی نیز تحقیقاتی انجام شود . من نقد موسی غنی نژاد درباره مصدق را اینجا می گذارم : هیچ ابتکاری در دوران دولت دکتر مصدق و اطرافیان او دیده نشد. اصطلاح اقتصاد بدون نفت را حتی در یک مورد قبل از آن نمی‌شود پیدا کرد. وقتی تحریم شروع شد دور و بری‌های دکتر مصدق گفتند نفت بلای سیاه است و تحریم موهبت است. اما نتیجه آن بود که به مردم فشار آمد و مردم ناراضی شدند و بحران‌های سیاسی اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. درآمدهای ارزی ما کاهش پیدا کرد، اقتصاد دچار بحران شدید شد و به نارضایتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم انجامید و مردم این نارضایتی را در روز ۲۸ مرداد نشان دادند.ادامه دارد ...

از روز ۲۵ مرداد که طبق دست خط شاه مصدق خلع شده بود حکومت مصدق غیرقانونی بود و اگر کودتایی صورت گرفت توسط مصدق بود. چرا که قانون اساسی، در غیاب مجلس، به شاه اختیار می‌دهد در عزل و نصب نخست وزیر و مصدق هم این را می‌دانست و به همین خاطر هم بود که این دست خط را اعلام و ابلاغ نکرد. اطرافیان او هم می‌دانستند. هنگام برگزاری رفراندوم هم این انتقاد را به او کرده بودند که انحلال مجلس همه اختیار را به شاه خواهد داد.این راهم اضافه کنم که مصدق از ۱۲ سالگی ٬مستوفی بود. مستوفی به معنای امروزی‌اش، کاری شبیه ممیز مالیاتی بود. وقتی پدر محمد مصدق فوت کرد، او ۱۲ سال داشت و همان زمان ناصرالدین شاه به او لقب مصدق السلطنه داد و به مستوفی‌گری بلاد خراسان برگزید؛ بنابراین مصدق با مالیات و دخل و خرج از ۱۲ سالگی آشنا بود اما هیچ تصور درستی از اقتصاد پیش رو آن روزها نداشت. مصدق دکترای حقوق داشت اما تز دکتری او در مورد حقوق اسلامی و ایرانی بود و در مورد پدیده‌های علمی مدرن چیزی سر رشته نداشت… مصدق در غرب درس خواند اما هرگز با ذهنی مدرن به کشور بازنگشت. هرگز متوجه واقعیت‌های سیاست و اقتصاد مدرن نشد.

این را به دلیل نوع تحصیلاتش نمی‌گویم بلکه به دلیل عملکردی که از ایشان به جا مانده می‌گویم. برداشت آقای مصدق از دموکراسی به پوپولیسم ختم شد و آقای مصدق یا نمی‌دانست یا نمی‌خواست بداند که دموکراسی، نیاز به ایجاد نهادها و بسترهای حقوقی دارد. این نهادها هستند که باعث ماندن و بقای دموکراسی می‌شوند و دموکراسی این نیست که عده‌ای را به خیابان دعوت کنیم و بگوییم هرچه این‌ها می‌گویند، عین دموکراسی است. مصدق شعار زنده باد مخالف من سر می‌داد اما طرفداران او در جبهه ملی را باید جزو بنیان‌گذاران چماق‌کشی درایران دانست. مطالعه تاریخ به خصوص آنچه از تاریخ شفاهی آن دوران می‌توان برداشت کرد به ما نشان می‌دهد که نخستین چماق‌داران سیاسی ایران، طرفداران آقای مصدق بودند .

مرغ آمین - تهران، ایران- بیسواد تو هستی‌. که با دانستن چند برگِ تاریخی گمان کرده ایی علامه دهری. منظورم به شروع اینگونه تفکر بود ، مصدق ادامه راه همان تفکر بود که در ۵۷ به بار نشست و دوستانش رفسنجانی ، بازرگان و سحابی و دیگر عاشقان خمینی بر تختِ خلافت نشستند، که البته خمینی همه را با تیپا بیرون انداخت. پادشاه فقید باید خمینی را همچون شیخ فضل الله نوری که مامورِ استعمارِ شرق و غرب بود را اعدام میکرد. اما شریعتمداری با حکم اجتهاد دروغین به او مانع شد و خمینی جلاد بعد گذشتنِ خرش از پل , شریعتمداری را پس از خلع کردن از لباس روحانیت در موردِ د رمانِ سرطان او جلوگیری کرد تا با شکنجه و رنج فوت کرد. ری شهری هم که مامورِ روس است را فرستاد تا به شریعتمداری سیلی‌ بزند. مأمورانِ استعمار شرق و غرب همه سر و تهیه کرباسند تنها در جبهه‌‌ و لباس‌هایِ متفاوت.