فرار هالیوودی از زندان ترکیه

پسرجوانی که پس ازجنایت خونین در جنوب تهران، همراه دوستش به ترکیه گریخته بود، زمانی که در این کشورزندانی شد، اره‌ای به مبلغ 500 هزار تومان خرید و موفق شد به همراه 6 زندانی ایرانی فرار کند. اوپس از بازگشت به ایران خود را به مأموران معرفی کرد.به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، وی آخرین فردی است که سال گذشته در نزاع دسته جمعی خونین، پسر جوانی به نام میلاد را به قتل رساندند. او بلافاصله پس ازوقوع جنایت، همراه دوستش ازایران گریخت. اما اتفاقاتی که برایش درجریان فرار 7 ماهه رخ داد باعث شد اززندان فرارکند و به ایران برگردد تا خود را معرفی کند.
 
دراین جنایت که 31 مرداد سال گذشته رخ داد پسرجوانی که سرنشین خودروی پژو 206 بود در خیابان بی‌سیم به قتل رسید. عاملان این نزاع بلافاصله شناسایی شدند اما دو نفر از آنها گریخته و به‌طور غیرقانونی خود رابه ترکیه رساندند. متهمان دستگیر شده نیزدربازجویی، قتل را به گردن شهاب انداخته و مدعی شدند که مقتول را اشتباهی کشته‌اند. در ادامه تحقیقات همدست فراری شهاب چندروزقبل  دستگیر شد. سرانجام شهاب نیز با مراجعه به پلیس واعتراف، به سرگردانی 8 ماهه‌اش پایان داد.او زمانی که در مقابل بازپرس آرش سیفی از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد گفت: «قتل را من انجام نداده‌ام. البته درصحنه درگیری چاقو دستم بود اما چاقو با آیینه ماشین برخورد کرد وآن را شکست و با دستم برخورد کرد. مطمئنم چاقو را افراد دیگری زده‌اند و قتل را به گردن من انداخته‌اند.»وی پس ازبازجویی با دستور بازپرس جنایی راهی بازداشتگاه اداره آگاهی شد تا تحت بازجویی‌های فنی قرارگیرد.شهاب، در گفت‌و‌گو با خبرنگار جنایی «ایران» ازماجرای فرار به ترکیه و شب جنایت گفت.
چرا قتل  انجام دادی؟
نمی خواستم این اتفاق بیفتد. آن شب ما سوار موتور بودیم که با سرنشینان 206 جرو بحث‌مان شد. آنها چاقو داشتند و من و وحید و مسعود باهم بودیم. وقتی من و وحید از ترک موتور پیاده شدیم، همزمان با چاقو ضربه‌ای به ماشین زدیم. راننده 206 هم چاقو داشت و با دست راستش به سمت ما ضربه می‌زد. نمی‌دانم چه کسی میلاد را به قتل رسانده اما قسم می‌خورم کار من نبود.
پس چرا فرار کردی؟ آن طور که می‌گویند زیاد در درگیری حضور داشتی و دعوا زیاد کردی؟
دعواهای من هرگز منجر به قتل نشده بود. آن شب مقابل بیمارستان رفتم و وقتی فهمیدم که میلاد مرده است خیلی ترسیدم. با دوستانم مشورت کردم و آنها گفتند بهتر است همین الان با وحید ایران را ترک کنیم. حرف‌های آنها باعث شد قاچاقی به ترکیه برویم که متأسفانه درآنجا هم اتفاقات زیادی برایمان رخ دهد.
چه اتفاقاتی؟
ما دو ماه در ترکیه ماندیم و تصمیم گرفتیم به یونان برویم و از آنجا خودمان را به آلمان برسانیم. درترکیه یک جاعل پیدا کردیم که نفری 40 میلیون تومان به پول ایران از ما پول گرفت و برای ما پاسپورت جعلی درست کرد. با پاسپورت جعلی راهی یونان شدیم اما ما را گرفتند و به پلیس ترکیه تحویل دادند. این‌طوری شد که 6 ماه در زندان ترکیه گرفتار شدیم.
چطور آزاد شدید؟
آزادی در کار نبود. 14 ایرانی در اتاقی کوچک حبس شده بودیم. 23 ساعت و نیم در اتاق بودیم و نیم ساعت استراحت و هواخوری داشتیم. حمام هفته‌ای یکبار آن هم با آب سرد. شرایط وحشتناکی بود. زندان‌های ترکیه به این صورت است که در هر سلول افراد هم ملیت را یک جا نگه می‌دارند. مثلاً درسلول ما ایرانی‌ها بودند. سلول کناری‌مان داعشی‌ها وسلول بعدی پاکستانی‌ها و...
 چطور فرار کردی؟
به یکی از مأموران زندان 500 هزار تومان پول خودمان را دادم که اوهم برایم اره و یک گوشی تلفن همراه آورد. با اره توانستیم میله‌های پنجره را ببریم و از آنجا فرار کنیم.
کسی متوجه سر و صدای بریدن میله‌ها نشد؟
از زمانی که شروع به بریدن میله‌ها کردیم، یکی از زندانی‌های ایرانی شروع به آواز خواندن کرد تا کسی صدای بریدن میله‌ها را نشنود.
چقدر این کار طول کشید؟
حدود دو ساعت و نیم. بعد از آن من و 6 زندانی دیگر از زندان فرار کردیم و 7 زندانی ایرانی دیگر که نمی‌دانم جرم‌هایشان چه بود در زندان ماندند.
بعد از بریدن میله‌ها کجا رفتید؟
ما قبل از فرار با ایران هماهنگ کرده بودیم، یکی از دوستانم از ایران با گذرنامه به ترکیه آمد و ماشینی را اجاره کرد. با ماشین در مقابل پنجره زندان به دنبالمان آمد و ما با طناب پایین پریده و سوار ماشین شدیم. بعد از آن دوستم ماشین را تحویل داد و به ایران برگشت. ما هم سه روز بعد قاچاقی برگشتیم. ما زمان نداشتیم و باید هر چه زودتر از زندان فرار می‌کردیم.
چرا زمان نداشتید؟
برای اینکه قرار بود تا 20 روز دیگر ما را دیپورت کنند. دلم نمی‌خواست دیپورت شوم. زمانی که فرار کردم در جریان قتل و حرف‌هایی که همدستانم زده بودند از طریق جراید قرار گرفتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم به ایران بیایم و خود معرف باشم. خود معرف بودن با دستگیری خیلی فرق دارد و آمدم تا از خودم دفاع کنم و بگویم دوستانم در نبودنم، جرم را به گردن من انداخته‌اند. درصورتی که من هیچ نقشی در جنایت نداشتم.
همدستت که چند روز قبل بازداشت شده بود گفته با نقشه خودکشی تو از زندان آزاد شده است؟
بله اما پیشنهاد خودکشی به همدستم را دادم و خودم را هم به مریضی زدم. آنها می‌خواستند هر دونفر‌مان را آزاد کنند اما شرط آزادی ما امضای دیپورت بود که من موافقت نکردم.
همدستت گفته بود که به خاطر کودتا در ترکیه و به اشتباه دستگیری شدی؟
نمی دانم او منظورش از این ماجرا چه بود. اما ما در یونان بازداشت شدیم البته این ماجرا همزمان با کودتای ترکیه بود.
گفتی برای پاسپورت جعلی 40 میلیون تومان دادی، این همه پول را از کجا آوردی؟
زندگی‌مان را فروختیم. پدرم ماشینش را و من دار و ندارم را تبدیل به پول کردم و به ترکیه رفتم.
برادرت هم در شعبه دیگری به اتهام قتل بازداشت شده چرا؟!
شوخی شوخی دوستش را کشته است. این‌طور که تعریف کرد، چاقو در دست داشته که دوستش را بغل کرده و ناگهان چاقو به پهلوی دوستش فرورفته و کشته شده است.
گفتی تو قتل را انجام ندادی پس کار چه کسی است؟
نمی دانم اما در بازسازی صحنه همه چیز مشخص می‌شود. چاقوهای همه هست و در بازسازی صحنه مشخص می‌شود که هر کسی کجا بوده و چاقوی چه کسی به مقتول خورده است!
+26
رأی دهید
-6

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۴۴
    Finland 1 - هلسینکى، فنلاند

    این آلکاپون چى فکر کرده؟انگار فکر کرده کسى ترکیه نرفته شروع کرده بافتن!. از اینها بگزریم برادر محترمش هم آدم کشته اونم تو شوخى!!عجب آدماى شوخ طبعى پیدا میشوند این دور و زمونه
    1
    66
    ‌چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۲
    Big_Bang - دورتموند، آلمان

    خوب احمق جان، همین اره رو از همین ایران میخریدی ارزونتر بود و به ترکیه هم نمیرفتی.
    2
    47
    ‌چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۷
    همایون شایان - اسلو، نروژ

    لعنت به اون پدر و مادری که شماهارو پس انداختن . یکی اینجوری یکی اونجوری . مگه میشه داداشت شوخی شوخی یکی رو بکشه و تو هم که اصلاٌ هرچی دعوا کردی منجر به قتل نشده . لابد چقدرم الان خوشحالی که خودتو معرفی کردی و اسمتو حتماٌ میذارن مردونگی
    1
    39
    ‌چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    چاپید شاه! - لوزان، سوییس
    آدم گاهی از اینهمه بی عقلی در می ماند و می ماند چه بنویسد! میخواستم حکایتی قدیمی که کلمات بی ادبی توش بود بنویسم! ولی فقط اشاره میکنم به قسمت آخر حکایت که گفتند برایت چی باقی مانده است ؟ گفت فقط یک چیز پاره !
    3
    21
    ‌چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    ab5534 - هلسینکی، فنلاند

    هم از قتل دروغ میگه هم از فرار از زندان ترکیه
    0
    34
    ‌چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۵
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.