با معرفی پنج نامزد نهایی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا)، که اصلی ترین تشکیلات انتخاباتی این دوره اصولگرایان منتقد حسن روحانی است، اکنون فضای انتخاباتی چهره روشن تری به خود گرفته است و بر خلاف توصیه های قبلی آیت الله علی خامنه ای، اکنون حتی پیش از ثبت نام رسمی، فضای انتخاباتی دو قطبی شده است.
براساس تعهدی که نامزدهای اصولگرا به جمنا داده اند، آنها موظفند به سود نامزدی که بیشترین رای را آورده، از رقابت ها کنار بکشند.
به این ترتیب، رقابت اصلی این دوره بین حسن روحانی و ابراهیم رئیسی خواهد بود و به نظر نمی رسد که حتی تایید صلاحیت حمید رضا بقایی و یا یک نامزد دیگر که به محمود احمدی نژاد نزدیک باشد، تاثیری تعیین کننده بر این فضای دو قطبی بگذارد.
حدس و گمان هایی که در یک سال گذشته در مورد جانشین احتمالی آیت الله خامنه ای رواج یافته، اهمیت ویژه ای به نامزدی ابراهیم رئیسی و نتیجه رقابت او با حسن روحانی داده است؛ نتیجه ای که ممکن است تلاش برای رسیدن به آن به هر شکل ممکن، به اصلی ترین مساله این دوره انتخابات بدل شود و بار دیگر بحث بر سر میزان نقش و تاثیرگذاری عوامل بیرون از صندوق آراء را به اصلی ترین بحث انتخابات تبدیل کند.
براساس تجربه دوره های پیشین انتخابات، قطبی شدن فضای انتخاباتی به افزایش مشارکت رای دهندگان و کاهش بی تفاوتی شهروندانی می انجامد که به دلیل نداشتن رای ثابت و یا عزم ثابت برای شرکت در انتخابات به قشر خاکستری جامعه موسوم شده اند.
شکست ابراهیم رئیسی، تنها شکست در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود بلکه در درجه اول به معنای حذف او از فهرست جانشینان احتمالی رهبری و صحنه سیاست قلمداد خواهد شد براساس همین تجارب و نیز ترکیب جمعیتی این اقشار که عمدتا شامل طبقه متوسط شهرنشین می شود، پیش بینی می شود که اگر در این دوره نیز، همان اتفاقات قبلی رخ دهد و با دو قطبی شدن فضا، شمار بیشتری از شهروندان به این باور برسند که می توانند و باید با رای خود از شکل گیری وضعیتی بدتر از وضعیت موجود جلوگیری کنند، به طور طبیعی میزان آرای حسن روحانی افزایش می یاید.
براساس این تحلیل، حضور ابراهیم رئیسی با کارنامه و وابستگی سیاسی اش، در نهایت به سود حسن روحانی تمام می شود. اما این گزاره با یک شرط مهم همراه است، شرطی که طرفداران آقای روحانی مطمئن نیستند رعایت شود: رقیب و حامیانش، نخواهند و نتوانند دست به مهندسی انتخابات یا تقلب در نتیجه بزنند.
از نگاه نامزدهای معترض، جناح اصولگرا که کنترل نهادهای انتصابی و از جمله چند نهاد نظامی و امنیتی اصلی را در اختیار دارد، در دوره های قبلی انتخابات هم از روش دخالت سازمان یافته برای جهت دهی آراء و مهندسی انتخابات و هم از تقلب در خواندن آرای ریخته شده به صندوق ها استفاده کرده است.
در فضایی که اکنون شکل گرفته است، بسیار بعید به نظر می رسد که اصولگرایان بر خلاف سال ۱۳۸۴ یا ۱۳۹۲ با نامزدهای متعدد در انتخابات حاضر شوند. اگر اتفاق غیرمترقبه ای نیفتد، باید انتظار داشت که آنان با وحدتی دلخواه یا اجباری پشت سر ابراهیم رئیسی وارد انتخابات شوند و تمامی توان خود را برای پیروزی به کار گیرند.
در طرف مقابل هم حضور رقیبی چنین جدی، احتمالا زمزمه های وجود نامزدی سایه برای نیروهای موسوم به اصلاح طلب- اعتدالی در کنار حسن روحانی را خاموش خواهد کرد.
پس تقابل دو جناح، احتمالا در تندترین شکل خود در رویارویی و رقابت حسن روحانی و ابراهیم رئیسی تجلی خواهد یافت. با این تفاوت که بر خلاف دوره های قبلی، حضور یکی از نامزدها یعنی ابراهیم رئیسی، با حاشیه هایی همراه است که حتی از خود متن مهم تر به نظر می رسد: زیرا دست کم بخشی از افکار عمومی ممکن است این فرضیه را پذیرفته باشد یا بپذیرد که ریاست جمهوری، تنها سکوی پرش آقای رئیسی برای نشستن بر مسند رهبری جمهوری اسلامی است.
حضور رقیبی جدی، احتمالا زمزمه های وجود نامزدی سایه برای نیروهای موسوم به اصلاح طلب - اعتدالی در کنار حسن روحانی را خاموش خواهد کرد همین حاشیه، کار را بر دو طرف سخت می کند. شکست ابراهیم رئیسی، تنها شکست در انتخابات ریاست جمهوری نخواهد بود بلکه در درجه اول به معنای حذف او از فهرست جانشینان احتمالی رهبری و صحنه سیاست قلمداد خواهد شد. شیوه تدارک و اجماع اصولگرایان، نشانه ای از آمادگی برای پذیرش چنین شکستی ندارد.
در مقابل، حسن روحانی و هوادارانش حتی اگر بر این باور باشند که با وجود افزایش انتقاد شهروندان به عملکرد چهارساله دولت، حضور رقیبی چون ابراهیم رئیسی باعث نادیده گرفتن انتقادها و افزایش رای آقای روحانی از ترس پیروزی رقیب خواهد شد، باید راهی بیابند که مطمئن شوند می توانند با واداشتن اصولگرایان به رعایت قواعد بازی، از این آراء محافظت کنند.
اما آیا تمرکز انتخابات بر دو قطب روحانی- رئیسی می تواند به معنای وجود امکان گشایش فضا برای چهره سومی شود؟
در حال حاضر، تنها چهره سوم حمید بقایی و یا به سخنی دیگر، نامزد مورد حمایت محمود احمدی نژاد است. ممکن است که محمود احمدی نژاد از میزان ثابتی رای در جامعه برخوردار باشد و در رقابت های انتخاباتی بتواند این میزان را افزایش دهد، اما تردید اصلی در این است که آیا حمید بقایی و یا نامزد دیگری مثل او از فیلتر نظارتی شورای نگهبان خواهد گذشت یا نه.
نشانه های موجود، چندان برای محمود احمدی نژاد و هواداران او امیدوار کننده نیست. به عنوان نمونه، نه فقط رسانه های نزدیک به دولت و اصلاح طلبان، بلکه رسانه های تحت کنترل اصولگرایان به طور کامل کنفرانس خبری او در روز چهارشنبه، ۱۶ فروردین ماه، را نادیده گرفتند.
معنای این رویکرد آن است که نامزد مورد حمایت آقای احمدی نژاد حتی اگر تایید صلاحیت هم شود، فرصت وامکان تبلیغاتی چندانی، در مقایسه با حسن روحانی و ابراهیم رئیسی نخواهد یافت و برخلاف سال های ۸۴ و ۸۸این بار باید بدون تکیه بر حمایت های بی دریغ حکومتی وارد کارزار انتخابات شود.
به همین دلیل، صدای نامزد مورد حمایت محمود احمدی نژاد به عنوان یک رقیب سوم، احتمالا در غوغای دو نامزد اصلی و هواداران آنها شنیده نخواهد شد و او از شانسی برای پیروزی برخوردار نخواهد بود. با این همه، همین نامزد می تواند در شرایطی خاص با جابه جایی میزانی از آراء، تاثیری قابل توجه بر پیروزی یا شکست حسن روحانی و یا ابراهیم رئیسی بگذارد.