دزد جهیزیه نوعروس که با بیسوادی مرد موسفید به وسوسه افتاده بود، در کمتر از یک روز دستگیر شد.
چندی پیش مرد موسفیدی که برای عروسی دخترش ثانیه شماری میکرد، برای انتقال بخشی از جهیزیه دخترش در خیابان به انتظار وانت ایستاد و دقایقی نگذشته بود که مرد جوانی پیش پایش ترمز کرد.
پدر تازهعروس سوار بر وانت شد و از راننده جوان خواست ابتدا به خانه یکی از دوستانش که «علی» نام دارد، بخشی از جهیزیه دخترش را که در پارکینگ آنها به امانت گذاشته بود، بار وانت کرده، سپس به خانه خودشان که میهمانی جهازبرون در آنجا برپا بود، بروند و بقیه اثاثیه را بار زده، سپس به خانه دامادش -در واقع خانه بخت دخترش- بروند.
پیرمرد برای اینکه سر قیمت توافق کنند، ادعا کرد بیسواد است و کاغذی که آدرس خانه دامادش روی آن دیده میشد را به راننده داد و خواست قیمت پیشنهادی را با هم توافق کنند.
راننده پذیرفت و با پدر نوعروس در خانه دوست وی رفت و اثاثیه سنگین یخچال، فرش، لباسشویی و تلویزیون و سینمای خانگی را بار وانت کرد.
راننده جوان که میدید پیرمرد تنهاست و هیچکس حتی دوستش در آنجا نیست، وقتی آخرین وسیله را بار زد و همه طنابها را بست، از پیرمرد خواست سوار خودرو شود که پدر نوعروس اجازه خواست برای تمیز کردن پارکینگ دقایقی منتظر بماند.
همین چند دقیقه کافی بود تا وسوسه به جان راننده بیفتد. وی که میدانست پیرمرد بیسواد است و شماره پلاک وی را نمیداند، در غیاب پدر نوعروس پشت فرمان نشست و با سرعت کوچه تنگ در شرق تهران را ترک کرده و دست به سرقت جهیزیه تازهعروس زد.
همه در خانه منتظر بودند تا عروسخانم همراه با جهیزیه بیاید تا دیگر وسایل را بار وانت کنند و به خانه داماد بروند، اما پدر خانواده با چهرهای غمگین و افسرده وارد خانه شد و از سرقت جهیزیه دخترش خبر داد. همه شوکه شده بودند و خیلی زود پلیس را در جریان این دزدی تلخ در شیرینترین روز زندگی دختر جوان قرار دادند.
ماموران در گام نخست پدر پیر را تحت تحقیق گرفتند. وی گفت: خیلی زود به راننده وانت که حتی اسمش را به من گفت و «امیرحسین» نام دارد، اعتماد کردم و چون بیسوادم نتوانستم پلاک خودرویش را بردارم، حتی در زمان سرقت از پشت سر وانت را دیدم، اما بیسوادی کار دستم داد. تحقیقات در گام نخست برای ردیابی دزد جهیزیه نوعروس، بینتیجه ماند و ماموران در شاخهای دیگر و تحقیقات گسترده میدانی، به دوربین مداربستهای که جلوی مغازهای نصب شده بود و در خیابان اصلی قرار داشت، برخوردند.
در حالی که هیچ روزنه امیدی وجود نداشت، ماموران دوربین مداربسته مغازه را بازبینی کردند ودیدند یک پیکانوانت خالی از بار ساعتی پیش از سرقت جلوی مغازه سوپرمارکت نگه داشته و راننده سیگار و آب معدنی خریده است. پدر نوعروس که این فیلم را دید، با خوشحالی گفت که به یاد آورده که در مسیر خانه دوستش و پیش از زدن بار جهیزیه به وانت، دزد جلوی سوپرمارکت برای خرید توقف کرده است.
پلیس که میدید امیرحسین ناگهان تصمیم به سرقت گرفته است، با به دست آوردن شماره پلاک پیکانوانت در گام بعدی خانه صاحب خودرو را که همان امیرحسین بود، ردیابی کرد.
امیرحسین که فکر نمیکرد پلیس وی را تحت نظر دارد، ساعت 8 صبح روز بعد وقتی قصد داشت سوار وانت برای کار به شرکتی برود، دستگیر شد.
راننده جوان ابتدا خودش را بیگناه دانست، اما وقتی خود را پیشروی پدر نوعروس دید، لب به اعتراف گشود.
امیرحسین به ماموران گفت: تا به حال دزدی نکردهام، اما روز سرقت وقتی دیدم پدر عروسخانم بیسواد و تنهاست، وسوسه شدم. از اینکه اجناس سنگین جهیزیه میتواند در خانه من باشد و خانوادهام را شاد کند، تصمیم به این کار گرفتم.
ابتدا میترسیدم، اما وقتی پیرمرد داخل خانه رفت تا پارکینگ را جارو کند، وسوسه شدم و بهترین فرصت بود برای سرقت، به همین خاطر خودرو را روشن کرده و به سمت خانه خودم حرکت کردم. وی افزود: همسرم وقتی وسایل را دید، شوکه شده بود و در همان لحظه با خنده گفت که از کجا دزدی کردی؟! فکر کردم لو رفتم، اما با داستانسراییهای مختلف و اینکه شرکتی که برایش کار میکنم وسایل را به صورت اقساط داده است، وی را راضی کردم دروغهایم را باور کند.
با اطلاعات به دست آمده، ماموران به خانه امیرحسین رفتند و وسایل سرقتی را داخل خانهاش دیدند.
بنابر این گزارش، امیرحسین که سابقه سرقت ندارد، با گریه و ادعای توبه کردن توانست رضایت پیرمرد مهربان را بگیرد و دادیار پرونده با قرار کفالت وی را آزاد کرد تا در آینده به جرم وی از جنبه عمومی رسیدگی شود