حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران از زمان به سرانجام رسیدن برجام به دفعات و با مضامین مختلف یادآوری کرده که تحقق برجام "سایه شوم جنگ را از سر مردم برداشته و امنیت واقعی را به کشور بازگردانده است". اعضاء دولت او هم اظهار نظرهای مشابهی داشتهاند، از جمله محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه گفته است که "برجام تهدیدی بزرگ را از کشور دور کرد".
اما آیتالله خامنهای، رهبر ایران با این نظر موافق نیست. وی در یک سخنرانی در ۲۷ بهمن ماه امسال گفت: "اینکه اگر برجام نبود، جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض است".
استدلال او این بود که دشمنان ایران "میخواهند ذهن ما را از جنگ واقعی، یعنی نبرد اقتصادی منحرف کنند و به جنگ نظامی سوق دهند تا مسئولان کشور از تمرکز در عرصه پیشرفت اقتصادی و توجه به جنگ فرهنگی غربیها با ملت ایران باز بمانند."
در پی این اظهارات، رسانههای مخالف با انتشار مقالات متعددی به بحث پیرامون این موضوع پرداختند. محور اصلی استدلال جناح رادیکال اصولگرایان این بود که این گفتمان که بر اثر فروپاشی برجام، جنگ با آمریکا، به خصوص در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ که تندرو تر از اوباماست، اجتناب ناپذیر است، چیزی جز یک تئوری توطئه بیاساس نیست. آنان استدلال میکردند که هدف میانه روها این است که با ترساندن مردم از وقوع جنگ آنان را از انقلابیون که معتقد به مقاومت (به جای تعامل) با آمریکا هستند دور کنند و نهایتا در انتخابات ریاست جمهوری که در پیش است پیروز شوند.
از جمله "صبح صادق"، ارگان سپاه پاسداران در سر مقالهای با عنوان "بیاعتباری مفروضات دوقطبی جنگ و صلح" به همین موضوع پرداخت. مقاله اینگونه آغاز میشود که "یک چهره رسانهای آشنا و منتسب به تیم رسانهای دولت با فرصت تلقی کردن مواضع تهاجمی ترامپ، رئیسجمهور تازهکار آمریکا که از او چهرهای بیمنطق و خطرآفرین ساخته... دوقطبی جنگ و صلح را مطرح کرده که میتواند کاربرد سیاسی ـ انتخاباتی به نفع جریان سیاسی حاکم داشته باشد."
مقاله استدلال می کند که میتوان "این سناریوی کثیف سیاسی، یعنی دوقطبیسازی کاذب جنگ و صلح را که با اهداف جناحی و انتخاباتی دنبال میشود، در خدمت صهیونیستها، آلسعود و تازه به دوران رسیدههای آمریکایی برشمرد."
به عبارت دیگر دشمنان حکومت ایران (عمدتا اسرائیل و عربستان و آمریکا) میخواهند با ایجاد ترس از ترامپ، سرشت انقلابی حکومت ایران را مهار کنند و در داخل هم میانه روها به دنبال ترساندن مردم از وقوع جنگ و جذب آراء آنان در انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشت ماه سال آیندهاند.
سر مقاله صبح صادق استدلال میکند که آمریکا به ۶ دلیل با ایران وارد درگیری نظامی نخواهد شد. این دلایل به طور اختصار عبارتند از: اول، هزینه بالای جنگ با ایران، دوم، نبودن اجماع در داخل آمریکا و بین آمریکا و متحدانش برای چنین اقدامی، سوم، پیامدهای وخیم اقتصادی برای نیروهای مسلح آمریکا، چهارم، اولویت داشتن حل مسائل داخلی آمریکا برای دولت فعلی، پنجم، تلاش آمریکا برای فرار از هزینههایی که ترامپ آنها را حفظ امنیت دیگران (یعنی عربستان و اسرائیل) میخواند، و ششم، فائق بودن روحیه تجارت و کاسبی رئیسجمهور فعلی آمریکا.
یک دلیل ادامه آزمایشهای موشکی ایران، علیرغم اخطارهای آمریکا، میتواند مبتنی بر چنین دیدگاهی باشد که در هر حال آمریکا با ایران وارد جنگ نخواهد شد. اما از طرفی ادامه برنامه موشکی، به خصوص پیش از انتخابات، میتواند به اعمال تحریمهای جدید منجر شود. اگر تحریمها در مقیاسی جدی متوجه بخشهای حساس اقتصاد ایران (از جمله بخش انرژی و بانک) شود فروپاشی برجام قطعی است. ایران دلیلی نمیبیند که به تعهدات خود در چارچوب برجام پایبند باشد، اما تحریمها بازگردد.
چنین اتفاقی ضربه مهلکی به روحانی وارد خواهد کرد و شانس او را در انتخابات آتی به شدت کاهش خواهد داد. در همین وضعیت هم آخرین نظر سنجی دانشگاه مریلند نشان میدهد که روحانی موقعیت خود را نسبت به گذشته از دست داده است. طبق نظر سنجی مزبور برای اولین بار محبوبیت روحانی به کمتر از ۵۰ درصد کاهش یافته است و از هر ۱۰ نفر ۶ نفر اوضاع اقتصادی را "بد" توصیف کردهاند.
اما وضعیت چگونه میتواند بغرنج و خطرناک شود؟ با ادامه برنامه موشکی ایران، آمریکا به احتمال قوی نظاره گر باقی نخواهد ماند. چرا که از یک طرف قاطعیت و اتوریته ترامپ و دولتش که تا اینجا هم آسیب دیده است به شدت زیر سئوال میرود و از طرف دیگر لابی پر نفوذ اسرائیل و کنگره تحت تسلط جمهوری خواهان در همین لحظه هم برای اعمال تحریمهای جدید بر ایران به ترامپ فشار میآورند. منطقا بالاخره در نقطهای ترامپ یا کنگره دست به کار خواهند شد و تحریمهایی را برای متوقف کردن ایران برقرار خواهند کرد. چنانکه گفته شد اگر حاصل تحریمها جدی باشد برجام سقوط خواهد کرد.
خطای محاسبه آمریکا در این است که تصور میکند با اعمال تحریم میتواند برنامه موشکی حکومت ایران را متوقف کند. در حالی که با توجه به روابط خصم آلود حکومت ایران با عربستان و اسرائیل و نیز حضور ناوگان پنجم آمریکا در خلیج فارس، صنایع موشکی ایران، در غیاب یک نیروی هوایی کارآمد، نقش حیاتی در استراتژی دفاعی این کشور بازی میکنند.
در صورت سقوط برجام و بازگشت تحریمها، ایران به احتمال قوی دست به مقابله خواهد زد و دور تازهای از توسعه برنامه هستهای کشور آغاز خواهد شد. این رویکرد در گذشته هم محور سیاست خارجی ایران را برای مقابله با فشارهای آمریکا تشکیل میداد و احتمالا این بار با شدت بیشتری هم پیگیری خواهد شد. این روند نه برای آمریکا که حتی برای اروپا هم قابل قبول نخواهد بود. تجربه سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ که سه کشور اروپایی (فرانسه، بریتانیا و آلمان) با ایران برای حل مسئله هستهای مذاکره میکردند نشان داد که اروپا، حتی علیرغم میل باطنیاش از سیاستهای آمریکا پیروی میکند و با آن کشور بر سر ایران وارد درگیری نخواهد شد.
ممکن است این استدلال درست باشد که فروپاشی برجام منجر به درگیری نظامی بین ایران و آمریکا نخواهد شد و این استدلال هم منطقی باشد که ترامپ سیاست انزواگرایی را بر مداخلات جهانی ترجیح میدهد. اما این هم یک خطای محاسباتی است که به موضوع فروپاشی برجام بطور مجرد نگریسته شود. باید موضوع بهم خوردن برجام را در متن و بستر حوادثی دید که پس از آن و در نتیجه آن رخ میدهد. یعنی وضعیتی که ایران به توسعه برنامه هستهای اش شتاب میدهد و آمریکا با اعمال تحریمها قادر به متوقف کردن آن نیست.
رابرت جرویس، یکی از متخصصان طراز اول جهان در روابط بینالملل میگوید: "جنگ ممکن است بدون خطای محاسبه هم رخ دهد، اما به ندرت."