از خط مقدم موصل؛ آن هشت نفر هرگز برنگشتند

سربازان ارتش عراق قبل از شروع عملیات -
ما اینجا در روستایى کوچک نزدیکى موصل هستیم که نیروهاى عراقى تقریبا یک ماه قبل، داعش را از آن پس زده‌اند.*
 
دهکده فضاى نظامى دارد. بعضى خانه‌‎ها حالا مقر پلیس فدرال و نیروهاى واکنش سریع عراق و حتى نیروهاى ائتلاف بین‎‌المللی است. این خانه‌ها غالبا متعلق به افراد منسوب به داعش هستند از جمله خانه اى که گروه ما همراه یکى از فرماندهان ارشد واکنش سریع در آن مستقر شده است.
 
اینجا ظاهرا دفتر رسیدگى به شکایات اهالى منطقه بوده. تابلویى که تا همین چند هفته پیش در سر در آن نصب شده بود حالا در گوشه اتاق افتاده. روى آن نوشته شده "ولایت دجله، دفتر شکایات مسلمانان". در اتاق نشیمن عکسى قاب شده بر روى دیوار جلب توجه مى کند. رنگ عکس گویاى قدیمى بودنش است. یک مرد در لباس سنتى عربى که دست دو پسر بچه را گرفته. وقتى درباره اش مى پرسیم سرگرد عمار به ما مى گوید که صاحب این خانه "یکى از سران داعش" و به نوعی دادستان این منطقه بوده است. ظاهرا دو پسرش هم عضو همین گروه بوده اند. هر سه کشته شده اند.
می‌گویند این شخص و دو پسرش هر سه کشته شده‌اند با هم درباره احساس غریبى که گذراندن شب در چنین خانه اى دارد حرف مى زنیم اما عاجز از توصیف آن: ماندن در خانه مردی که خود و فرزندانش کشته شده‌اند و خود از سران گروهی بوده که بارها دستور مرگ داده است. در سه سال گذشته در طول پوشش وقایع بعد از ظهور داعش، همه ما صحنه هاى خشونت بارى را شاهد بوده ایم و روایت هاى بى نهایت دردناکى را شنوا. از سربازانى که داعش سر آنها را برید، تا زنانى که این گروه به اسارت برد و خانه هایى که با در طول جنگ با خاک یکسان شد. خیلى جاها مثل کوبانى فلوجه و قیاره و تکریت بارها جسد داعشیان را دیده ایم که هنوز زیر آوار یا گوشه خیابان افتاده اند. در همه اینها هم همیشه بعد از تمام شدن تکاپوى پوشش خبرى گاهى با یکدیگر درباره آنچه از دیدن و شنیدن این صحنه‌ها درونمان مانده، حرف زده ایم اما این بار انگار تفاوت دارد.
 عمار به من مى‌گوید "همین که حالا این خانه شده قرارگاه، یعنى پایان کار داعشی ها نزدیک است."
 
گرم گفت‌وگو هستیم که چند خودروى زرهى و وانت‌هاى حامل نیروهاى واکنش سریع یکى پس از دیگرى از راه مى رسند. شب در یکى از محلات غرب موصل در عملیات بوده اند. در چند روز اخیر نیروهاى واکنش سریع عملیات‌هاى شبانه را آغاز کرده اند. در اولین عملیات ساختمان استاندارى را از داعش پس گرفتند.
 
ساعت شش عصر، جلسه که تمام شد همه نیروها به جنب و جوش افتادند. فرمان یک حمله دیگر آمده بود باز هم عملیاتى شبانه. نقش نیروهاى ائتلاف هنوز هم به طور رسمى مشاوره است اما این روزها، بیش از سه سال گذشته، می‌شود آنها را در چندقدمى خط مقدم دید.
 
سربازهاى عراقى قبل از سوار شدن به خودروهایشان همدیگر و فرماندهان را به آغوش کشیده و بوسیدند. به ما هم که تحرکات آنها را دنبال مى کردیم علامت پیروزى نشان مى دادند. از بعضى از خودروها صداى موسیقى رزمى اما شاد عربى شنیده مى شد.
 
بعد از رفتن آنها اطرافمان براى چند دقیقه اى سوت و کور مى شود. اما بعد گهگاه صداى توپخانه هایى که در نزدیکیمان مستقر است این سکوت را مى شکند.
تا پاسى از شب صداى گفتگوهاى جبهه را مى شنویم. از صحبت‌ها مى شود فهمید که شب آسانى نیست و نیروها به کندى داخل شهر پیش مى روند. نیروهای داعش بالاى هتلى در نزدیکى پل سوم موصل بر رودخانه دجله، کمین کرده اند و همین به آنها امکان نشان گرفتن نیروهاى عراقى را مى داد.
 
ساعت سه بامداد ژنرال عباس و گروه او بازگشتند، در شبی که خواب جایی در برنامه‌شان ندارد. هشت نفر از همان سربازان جوانى که خندان داخل خودروهای زرهی خداحافظی می‌کردند، جانشان را در معرکه از دست داده بودند. ژنرال عباس مى گفت داعش هم ضربه سختى خورده. هتل تحت تسلطشان با بمباران ویران شده بود و ناچار شده بودند چند خیابان دیگر عقب بنشینند. او می‌گوید "رها شدن از دست داعش هر روز به قیمت جان بچه هاى ما تمام مى شود اما باید هر چه زودتر از شرشان خلاص شویم".
 
* این یادداشت پنج‌شنبه شب، نهم مارس نوشته شده است.
+30
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.