کارن گورملی خودش را فردی "لبخند به لب و تقریبا خجالتی" توصیف میکند، ولی میگوید که به خاطر اندازه پستانهایش، دیگران او را به گونه دیگری میبینند. او که ۴۵ سال دارد و در لنکشر بریتانیا زندگی میکند، بعد از انتشار گزارشها درباره عکسهای اما واتسون در مجله ونیتیفیر و واکنشها به یکی از این عکسها، از تجربه شخصی خود برای بیبیسی نوشت.
کارن میگوید که به طور خاص، زنها براساس ظاهر او درباره شخصیتش قضاوت میکنند. این نوشته، ماجرای او از زبان خودش است:
من آدم ریزهاندامی هستم با پستانهای بزرگ، و به دلیل همین شکل ظاهری، استنباط بیشتر آدمها این است که من فرد بیبندوباری هستم. وقتی عدهای، اما واتسون را به دلیل نشان دادن بخشی از پستانهایش در یک عکس، هدف حمله قرار دادند، بحثهایی که درگرفت، برای من خیلی آشنا بود.
من هم یک فمینیست هستم و باور دارم که زنها باید هر آنچه را دوست دارند، بپوشند.
برخلاف اما (واتسون) من خجالتیتر از آن هستم که بتوانم عکس (مشابهی) بگیرم، ولی به محض این که لباسهایی که میپوشم متناسب تن من هستند یا یقه بازی دارند، بلافاصله به من برچسب میزنند که به دنبال جلب توجه هستم.
"همهجا دنبالم میکردند"
ماجراها از ۱۴ سالگی من شروع شد. متوجه شدم که مردان میانسال دنبالم میکنند. با آن که لباس فرم مدرسه به تن داشتم (معلوم بود کمسنوسال هستم)، هر بار که به مرکز شهر میرفتم، کسی بود که دنبالم میکرد. واقعا ترسناک بود.
اما همیشه این مردان نبودند. یکبار یکی از معلمان زن به من گفت که نمیتوانم روپوش بیآستینی را که لباس فرم مدرسه بود بپوشم، چون آن لباس من را "نمیپوشاند".
همیشه احساس میکردم که روی لبه تیغ هستم و شروع کردم به پوشیدن لباسهای گشاد و به همین دلیل، دیگران فکر میکردند که من چاق هستم.
وقتی ۱۶ ساله شدم، به اندازهای جرات پیدا کردم که در یک مهمانی لباسی متناسب تن خودم بپوشم. با آن که لباسی معمولی بود، درز بین پستانهایم در آن مشخص بود. همین که دوستانم من را دیدند، از این که چقدر وزن کم کرده و لاغر شدهام، ابراز تعجب کردند.
اما بدترین اتفاقی که تاکنون برایم رخ داده است، در ۲۱ سالگی من بود. وقتی که دوستپسرم من را به برادرش معرفی کرد و برادر او به جای این که بگوید مثلا "از دیدن شما خوشوقتم" به سینهام اشاره کرد و گفت: "اندازه آنها را ببین!"
در محل کار هم مرتب با اظهارنظرهای مشابهی از طرف مردان همکارم سروکار دارم.
جراحی
من به فکر جراحی برای کوچک کردن پستانهایم هستم. مخصوصا که پستانهایم باعث شدهاند کمردرد بگیرم. این تصمیم بیشتر دلایل پزشکی دارد، ولی همزمان برخورد آدمها هم در این تصمیم تاثیر داشته است.
نظر دوست یکی از دوستانم تیر آخر را زد. او گفت که من به این دلیل مورد توجه (مردان) قرار میگیرم که پستانهای بزرگی دارم.
این حرف باعث شد احساس کنم چیزی نیستم جز پستانهایی که از سینهام آویزان هستند و نمیخواهم چنین چیزی باشم. من دو دختر دارم: ۱۷ ساله و ۲۲ ساله. هر دوی آنها خیلی زیبا هستند و هیکلی شبیه من دارند. به چشم خودم می بینم که آنها هم همان تجربهای را پشت سر میگذارند که من در سن آنها داشتم.
قبلا خیلی محافظهکار بودم و به دخترانم میگفتم که عکسهایشان را از شبکههای اجتماعی پاک کنند، اما الان نمیخواهم که آنها هم مشکلاتی مثل من داشته باشند.
البته دخترانم مثل من خجالتی نیستند و به خوبی جواب هر کسی را که بخواهد آزارشان بدهد، میدهند.