زن اسیدپاش قصاص می‌شود

حکم قصاص چشم زن جوان که 2 سال قبل به صورت دختر جوانی در پارک اسید پاشیده و باعث نابینایی  او شده بود از طرف دیوان عالی کشور تأیید شد.
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ماجرا از مزاحمت‌های تلفنی یک زن آغاز شد، دختر جوان هر بار شماره تلفنش را تغییر می‌داد تا این زن نتواند با او تماس بگیرد، اما تماس‌های مشکوک ادامه داشت. سیما نمی‌دانست چه کسی پشت خط است که فقط سکوت می‌کند، حتی نمی‌توانست حدس بزند که عامل تماس‌های سکوت چه کسی می‌تواند باشد؟ هر کسی بود، سمج‌تر از آن بود که با تهدید و پاسخ ندادن دست از سر سیما بردارد. تماس‌هایی که با سکوت فرد ناشناس همراه بود 6 ماهی طول کشید تا اینکه فرد ناشناس به حرف آمد و سیما بر خلاف آنچه پیش از این حدس زده بود، پی برد این مزاحم تلفن یک زن است، صدایش نشان می‌داد باید زنی 30 تا 40 ساله باشد.
زن ناشناس و مزاحمت‌هایش
سیما در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما می‌گوید: این زن ناشناس از بدبختی‌هایش گفت، از اینکه تنهاست و مادرش فوت شده، اینکه مدام با شوهرش دعوا دارد و دلش پیش نامزد سابقش است. کم کم من هم از مشکلاتم گفتم به نحوی باهم دوست شدیم. این زن ناشناس اصرار داشت که او را ببینم؛ اما من علاقه‌ای به این دیدار نداشتم. قرار بود بزودی عروسی کنم و درگیر خرید جهیزیه و لباس عروس بودم و برای همین دلم نمی‌خواست زمان را به چیز دیگری اختصاص دهم.
اما تماس‌ها و اصرارهای زن ناشناس که خودش را شهناز معرفی کرده بود، برای دیدن من تمامی نداشت. به گزارش خبرنگار ما این زن، هر روز از سیما می‌خواست که او را ببیند و سیما بهانه‌ای می‌آورد و قرارشان به روز دیگری موکول می‌شد. درنهایت سیما دل را به دریا زد و با شهناز در پارک مرکزی شهر دهدشت، مرکز شهرستان کهگیلویه و بویراحمد قرار گذاشت. آن روز سیما می‌خواست لباسی را که برای عروسی گرفته بود به فروشنده برگرداند تا ایرادی که داشت، رفع شود.
سیما می‌گوید: آن روز، شهنار مشخصات مرا گرفت و گفت خودم پیدایت می‌کنم. خیلی کار داشتم و خانواده شوهرم قرار بود که از کاشان به خانه ما بیایند و دلم نمی‌خواست قبل از رسیدن آنها کارهایم ناتمام بماند. یک موتور سوار هم که در اطرافم پرسه می‌زد نگرانم کرده بود، نمی‌دانم چرا ولی آن موقع حس بدی داشتم. به محل قرار که رسیدم چند لحظه بعد شهناز همراه خاله‌اش به طرفم آمد و به من گفت منتظر شوهرش است. می‌گفت می‌خواهد با شوهرش که قهر بوده آشتی کند و من با شنیدن این موضوع خیلی خوشحال شدم و آنها را برای فردا ظهر به خانه‌مان دعوت کردم. نیم ساعتی از ملاقات ما در پارک گذشته بود که شوهر شهناز به همراه سه خواهرشوهرش از راه رسیدند و باهم مشغول  صحبت شدند. دقایقی بعد هم شهناز ناگهان از زیر چادرش ظرفی را بیرون آورد و اسیدی را که در آن بود روی من پاشید که در این حادثه یک چشمم به طور کامل بینایی‌اش را از دست داد و چشم دیگرم 10 درصد بینایی دارد. 5 بار دهانم را عمل کردم اما بی‌فایده بود و حالا هیچ دندانی در دهانم نیست. صورتم آسیب جدی دیده است و تنها جوابی که شهناز برای این کارش داشت این بود که خیال می‌کرد من با شوهرش در ارتباط بوده‌ام و می‌خواهم با شوهر او ازدواج کنم درحالی که هرگز شوهرش را ندیده بودم و خودم در حال ازدواج با نامزدم بودم. متأسفانه بعد از این ماجرا، تنها چند روز مانده به ازدواج، همه چیز بهم خورد. من ماندم و مادری که تمام زندگی‌ام بود و برادر معلولی که هیچ کاری نمی‌توانست انجام دهد. اما چند وقت پیش مادرم  در آغوشم فوت شد و مرا تنها گذاشت. حالا شبانه روزم در ظلمات و تاریکی است و نمی‌دانم با هزینه‌های سنگین درمانم و برادر معلولی که تنها امیدش من هستم چه کنم. درحالی که دست‌هایم سوخته‌ این روزها کارهای خانه را انجام می‌دهم و بعد از هر کاری زخم‌ها دهان باز می‌کند.
در انتظار مجازات در پی این اتفاق پرونده‌ای در دادسرای شهرستان دردشت تشکیل و شهناز به‌عنوان عامل این اسیدپاشی دستگیر شد. تحقیقاتی در این رابطه صورت گرفت، پرونده به دادگاه کیفری یک استان کهگیلویه و بویر احمد ارجاع شد تا اینکه زن جوان در دادگاه به پای میز محاکمه رفت و به قصاص چشم و پرداخت دیه محکوم شد.
پنجشنبه 14 بهمن سال‌جاری، رئیس کل دادگستری استان کهگیلویه و بویراحمد از قصاص و پرداخت دیه متهم اصلی این پرونده خبر داد و گفت: حکم درباره این زن از سوی شعبه سوم دادگاه کیفری استان مستقر در گچساران صادر شده بود که اکنون در شعبه چهارم دیوان عالی کشور حکم قصاص را تأیید کرده‌اند.
حجت‌الاسلام والمسلمین مزارعی ادامه داد: با اجرای چنین احکامی به کسانی که مخل امنیت جامعه‌اند هشدار می‌دهیم که در اجرای قانون مصمم هستیم و کوتاه نمی‌آییم.
+32
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.