اوایل پاییز سال گذشته در اداره جنایی پلیس آگاهی شهر ملارد در غرب استان تهران کار میکردم. در یکی از روزهای پاییزی، مردی به پلیس آگاهی و نزدم آمد.
او مدعی بود همسرش گم شده و تاکنون موفق به یافتن وی نشده است. از او خواستم در صندلی روبهروییام بنشیند و سیر تا پیاز ماجرا را برایم تعریف کند. آن مرد به من گفت: هر روز صبح در یک ساعت معین از خانه به محل کارم میرفتم و شب هنگام در زمانی مشخص باز میگشتم. شب هنگام که به خانه بازگشتم خبری از همسرم نبود. حتی گوشی تلفن همراه او نیز پاسخگو نبود. سراغ زنان همسایهمان رفتم و سراغ همسرم را از آنها گرفتم که اعلام کردند خبری از وی ندارند و حتی او را ندیدهاند. ماجرا را به خانوادهاش اطلاع دادم. همان طور که من در جستوجوی همسرم بودم آنها نیز جستوجو برای یافتن او را آغاز کردند، اما هیچ کدام موفق به یافتن وی نشدیم و اکنون از پلیس برای پیدا کردن همسر گمشدهام کمک میخواهم.
بعد از شنیدن گفتههای این مرد، مشخصات آخرین تصویر همسرش را از وی تحویل گرفتم و در پوشهای سفید رنگ ثبت کردم. از همان روز تلاش برای یافتن زن گمشده را آغاز کردیم. اول سراغ همسایهها رفتیم تا شاید کسی از او اطلاعاتی داشته باشد، اما انگار هیچ کس آن زن را آن روز ندیده بود. هیچ کس از سرنوشت او خبری نداشت. گوشی تلفن همراه زن جوان چند روز اول خاموش بود تا این که روز چهارم گوشی روشن و در حوالی شهر طالقان در اطراف کرج فعال شد. شوهر او ر ا به پلیس آگاهی فراخواندیم و از او پرس و جو کردیم تا بفهمیم کسی را در طالقان دارند که همسرش به آنجا رفته باشد، چون گوشی تلفنش در آنجا روشن شده است. زمانی که شوهرش آمد و ماجرا را از او پرس و جو کردیم مدعی شد باغی در آن شهر دارند، اما هیچ وقت همسرش به تنهایی به آنجا نمیرفته است.
با شنیدن این حرفها به تحقیقات ادامه دادیم. هنوز چند روزی از شروع تحقیقاتمان نگذشته بود که شوهر این زن به اداره جنایی آمد و پیامکهایی را به من نشان داد که در آن نوشته شده بود همسرش ربوده شده و اگر به زنده ماندن او علاقه دارد باید 20 میلیون تومان پول تهیه کند. در غیر این صورت همسرش کشته خواهد شد. قرار است زمان تحویل پول و مکان آن را به وی خبر دهند و نباید از این ماجرا پلیس مطلع شود. با اطلاع از این ماجرا، از او خواستیم در صورت تماس بعدی آدمرباها پلیس را در جریان قرار دهد. جستوجوهایمان ادامه داشت تا این که پیامکهای دیگری را شاکی به ما نشان داد که فرد آدمربا اعلام کرده بود چون پای پلیس به میان آمده و به اخطارهایش توجهی نکرده است، تهدیدهایش را عملی میکند. بعد از آن پیامی ارسال کرد و از شاکی خواسته بود به نزدیکترین سطل زباله در مقابل خانهشان بیاید و عضوی از بدن همسرش را تحویل بگیرد. زمانی که همراه گروه تحقیق به آنجا رفتیم، مشاهده کردیم آن پیام تهدیدآمیز صحت دارد و پاشنه پای بریده شدهای کشف شد. ماموران زمانی که آن را بررسی کردند معلوم شد آثار بریدگی روی آن مربوط به روزهای پیش است و همین سرنخ کافی بود که ماموران اطمینان یابند زن جوان به قتل رسیده است.
تحقیقات پلیس جنایی ادامه داشت تا این که ماموران به سرنخهایی دست یافتند که نشان میداد قاتل باید در همان حوالی زندگی کند که اشراف کامل به محله دارد و دقیقا پاشنه پای مقتول را در سطل زبالهای انداخته که رو به روی خانه شاکی بود. ماموران به تحقیقات محلی دست زدند که معلوم شد در مقابل سطل زباله خانهای قرار دارد که مالک آن مردی است که از مشکل مالی رنج میبرد. او همزمان با ناپدید شدن زن جوان از خانه خارج نشده بود.
همین سرنخ باعث شد ماموران به مرد همسایه ظنین شوند. او با دستور قضایی بازداشت شد. زمانی که این مرد برای تحقیقات به اداره پلیس جنایی منتقل شد اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد، اما سرانجام سکوت خود را شکست و اعتراف کرد.
متهم به قتل به افسر تحقیق گفت: من دچار مشکلات مالی بودم. قادر نبودم هزینه زندگی همسرم و دو فرزندمان را تامین کنم. مرد همسایه ـ شوهر مقتول ـ از همین وضع پیش آمده در زندگیام سوءاستفاده کردو به بهانه وعده پرداخت 20 میلیون تومان از من خواست همسرش را به قتل برسانم. من هم چون دچار مشکلات مالی بودم، وسوسه شدم و دست به این جنایت زدم. او مدعی بود با همسرش اختلافهایی دارد و دیگر از این وضع خسته شده است، بنابراین مرا برای جنایت تشویق کرد. میگفت آنچنان ماهرانه نقشه قتل را طراحی کرده که اگر من آن را به اجرا بگذارم کسی متوجه ماجرا نمیشود. اشتباه کردم. وسوسه شدم. بیپولی و نداری و شرمنده شدن از خانوادهام باعث شد به خواسته شیطانی او تن دهم و دست به این جنایت بزنم. او بابت پیش پرداخت جنایت به من 6 میلیون تومان داد. قرار شد بقیه پول را هم بعد از کشتن همسرش به حسابم واریز کند. بعد از قتل هم خانهام را به مکان دیگری منتقل کنم تا ماجرای جنایت فاش نشود که قبول کردم. آن روز مرد همسایه به بهانهای همسرش را از خانه بیرون آورد و با ادعای این که میخواهد وسیله کارگاهی را که من خریدهام و در زیر زمین خانهام نگهداری میکنم به او نشان دهد، وی را به زیر زمین خانهام کشاند. بعد در فرصتی مناسب در آنجا را قفل کرد و بیرون آمد. زن جوان فریاد میزد و کمک میخواست، اما شوهرش توجهی نکرد و با دستور از من خواست همسرش را به قتل برسانم. زمانی که او از حیاط خانهام بیرون رفت. من قفل در زیر زمین را باز کردم و با حمله به زن همسایه او را خفه کردم. قرار بود بقیه پول را بگیرم که او نداد. برای این که وی را بترسانم پیامکهای آخر را من فرستادم، اما پیامکهای اولیه که ماجرا را آدمربایی جلوه داده بودیم کار خود شوهر مقتول بود. جسد را هم من در گورستان اطراف شهر پنهان کردم. زمانی که او بقیه پول را به من نداد، پاشنه پای مقتول را کندم و در سطل زباله انداختم تا او را مجبور کنم بقیه پول را بپردازد.
با توجه به اظهارات عامل جنایت، شوهر مقتول بازداشت شد و در بازجوییهای اولیه اعتراف کرد که به دلیل تصاحب اموال همسرش به این کار دست زده و با صحنهسازی میخواسته ناپدید شدن وی را آدمربایی جلوه دهد. تحقیقات نشان میداد که خود او نقشه قتل را طراحی کرده و بابت اجرای آن مرد همسایه را برای آدمکشی اجیر کرده است.
ماموران همراه چند قلاده سگ برای یافتن جسد دفن شده زن جوان همراه متهم به گورستان اطراف شهر رفتند. ماموران همراه سگها ساعتها آنجا را جستوجو کردند، اما موفق به یافتن جسد مقتول نشدند. بنابراین احتمال دادند متهم باید جسد را در مکان دیگری دفن کرده باشد. بنابراین دوباره به تحقیقاتمان از قاتل زن جوان ادامه دادیم تا این که او این بار اعتراف کرد جسد زن همسایه را در زیر زمین خانهاش دفن کرده است. با توجه به اعترافهای این متهم به قتل، ماموران به خانه وی رفتند و پس از جستوجو در زیر زمین خانه و کنار زدن موزائیکها، جسد وی را از دل خاک بیرون آوردند. پیکر زن جوان به پزشکی قانونی و سپس برای خاکسپاری تحویل خانوادهاش شد. عامل جنایت و همدستش روانه زندان شدند تا در دادگاه محاکمه شوند.