شهروند نوشت: ٨٠ ساعت پر از دلهره و اضطراب میگذشت که ساعت ۲۳:۵۰ دقیقه یکشنبه شب خبرهای تلخی از دردناکترین حادثه تهران منتشر شد. جسد چهار قربانی دیگر از میان آوار همچنان شعلهور ساختمان پلاسکو کشف شد.
چهار قربانی که هنوز هویت سه نفرشان مشخص نشده است؛ فقط میدانستند که آنها آتشنشان نیستند. قربانیان از میان مردم عادی بودند که جایی آن پایین در کنار هم گرفتار شده بودند. حالا قربانیان تلخترین حادثه تهران به هفت نفر رسیدهاند. دیگر خانوادههای قاسم، حبیب، حیدر و محسن با دلشوره دیوانهکنندهای برای شناسایی اجساد کشف شده رفتند اما به خاطر متلاشیشدن این اجساد نتوانستند آنها را شناسایی کنند. تنها هویت یکی از اجساد کشفشده شناسایی شده است؛ گفته میشود که او جواد یکی از کسبههای ساختمان پلاسکو بود.
اما هنوز سه جسد دیگر شناسایی نشده و خانوادهها و دوستان حبیب و حیدر و قاسم و محسن نگرانتر از هر روز منتظر جواب آزمایش DNA ماندهاند. حالا دیگر انتظار پر از امید آنها به انتظاری تلخ و پر از ناامیدی تبدیل شده است. این در حالی است که از میان چهار جسد کشفشده، تنها سه نفر از پیکر اجساد خارج شد و خارجکردن پیکر نفر چهارم منجر به متلاشیشدن جسد میشد. آن سه جسد نیز به دلیل احتمال ریزش آوار با تأییدیه مقام قضائی خارج شد. یکی از اجساد هم به علت اینکه حکم ستون را داشت خارج نشد.
برادرم را نجات ندادند
خواهر قاسم که با شنیدن خبر کشف اجساد در میان آوار امیدش را از دست داده و فریادزنان برادرش را صدا میزند، این بار به «شهروند» میگوید: «برادرم زنده بود. من مطمئنم که او در موتورخانه زنده بود و نفس میکشید. اگر به آن پیام از موتورخانه توجه کرده بودند، الان برادرم را از دست نداده بودم. من مطمئنم که آن اجساد کشفشده در موتورخانه بودهاند. چون دقایق اولیه اعلام کردند که چهار جسد از موتورخانه کشف شده است؛ یکی از آن اجساد برادرم است. او زنده بود. اگر به آن پیام توجه کرده بودند، شاید الان چهار نفر زنده بودند که برادرم هم جزو آنها بود. ما گفتیم؛ ولی کسی توجه نکرد. میگفتند آن پایین موبایل آنتن نمیدهد که کسی بخواهد پیام بدهد یا تماسی بگیرد. برادرم رفت. با اینکه جسدها هنوز شناسایی نشده است، اما دیگر مطمئن هستیم برادرم رفته است. این همه امید داشتیم، این همه انتظار کشیدیم حالا باید برویم و جسد قاسم را شناسایی کنیم. باید منتظر آزمایشها باشیم تا هویت اجساد مشخص شود. ما و خانوادههای حبیب و محسن و حیدر بهشدت ناراحت هستیم. اصلا فکرش را هم نمیکردیم که این اتفاق بیفتد. اینکه میدانستیم بعد از ریزش همچنان زنده بودند ما را عذاب میدهد؛ یعنی آن زیر چه بلایی سرشان آمد و چقدر عذاب کشیدند. این فکرها ما را نابود کرده است.»
آخرین تماس